نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

مبحث اول: تأویل نصوص توحیدی برای ولایت ائمه

مبحث اول: تأویل نصوص توحیدی برای ولایت ائمه

نخستین چیزی که باعث شگفتی می‌شود، این است که ترجمه و معنی آیاتی را که دال بر توحید الوهیت است، به ایمان آوردن به امامت علی و ائمه تغییر داده و تعبیر کرده‌اند و آیاتی را که از شرک نهی می‌کنند، چنان تفسیر می‌کنند که گویی منظور از آنها شریک قائل شدن برای ولایت ائمه شیعه است، نه خداوندـ.

الف: در مورد این آیۀ سوره زمر:

﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ[الزمر: ۶۵]

«و براستی به تو و به کسانی‌که پیش از تو بودند، وحی شد که اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود می‌شود».

در اصول کافی [۱۵۴۷]ـ صحیح‌ترین مجموعۀ حدیثی نزد شیعه‌ـ و تفسیر قمی [۱۵۴۸]ـ مهم‌ترین منبع تفسیری آنهاـ و همچنین در سایر مراجع معتمد شیعه [۱۵۴۹]معنای آیه‌ چنین آمده است: «اگر کسی را در ولایت با علی شریک قرار دادی» یا در لفظ دیگر «اگر بعد از خودت همراه ولایت علی به ولایت شخص دیگری سفارش کردی، اعمالت نابود می‌شوند». در تفسیر البرهان چهار روایت مانند روایت گذشته با همان مضمون نقل شده است [۱۵۵۰].

در مورد سبب نزول آیه‌ آورده‌اند که: «خداوندأبه پیامبرجدستور داد که علیسرا امام مردم قرار دهد. معاذسنزد پیامبرجرفت و گفت: در ولایت، ابوبکر و عمر را نیز شریک علی قرار بده‌ تا مردم آرام گیرند و سخن شما را تأیید نمایند. پس وقتی آیۀ ذیل نازل شد که‌ خداوندأفرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ[المائ‍دة: ٦٧] یعنی: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، (به مردم) برسان» پیامبرجبه جبرئیل شکایت کرد و گفت: مردم مرا تکذیب می‌کنند و سخنم را نمی‌پذیرند. پس خداوند این آیه‌‌ را نازل فرمود: ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ[الزمر: ٦٥] یعنی: «و براستی به تو و به کسانی‌که پیش از تو بودند، وحی شد که اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود می‌شود» [۱۵۵۱].

جهت آگاهی خواننده از تحریف شیعه در معنی این آیات و حیله و دسیسۀ آنها برای تحریف اسلام از راه تغییر مهم‌ترین اصل آن ـ توحیدـ آیات قبل و بعد این آیه ‌را بررسی می‌کنیم:

خداوند در سوره زمر می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَأۡمُرُوٓنِّيٓ أَعۡبُدُ أَيُّهَا ٱلۡجَٰهِلُونَ ٦٤ وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ[الزمر: ۶۴ تا ۶۶]

«بگو: ای نادانان آیا به من فرمان می‌دهید که غیر الله را عبادت کنم؟ و براستی به تو و به کسانی‌که پیش از تو بودند، وحی شد که اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود می‌شود و از زیان‌کاران خواهی بود. بلکه تنها الله را عبادت کن و از شکر گزاران باش».

روشن است که‌ آیه‌ در مورد توحید است؛ ولی علمای شیعه معنی دستور ﴿تَأۡمُرُوٓنِّيٓرا تغییر داده‌ و گفته‌اند که در مورد علی است؛ هرچند در آیه ذکری از علی وجود ندارد. گویی لفظ جلالۀ «اللّه» را به علی و «عبادت» را به ولایت تعبیر کرده‌اند؛ اما آیه‌ واضح است و به هیچ وجه تأویل غلط شیعه را نمی‌پذیرد و بین معنای صحیح آن و تعبیر شیعه از آن هیچ رابطه‌ای وجود ندارد.

اهل علم در تفسیر این آیه‌ می‌گویند: «خداوندأبه پیامبرش دستور می‌دهد که این آیه را در جواب خواستۀ مشرکین بیان کند که‌ او را به عبادت بت‌ها فراخواندند و گفتند: بت‌ها دین اجدادی تو هستند» [۱۵۵۲]. پس معنی آیه‌ چنین است: «ای محمد، به مشرکین قومت بگو: ای کسانی که خدا را نمی‌شناسید، آیا مرا به عبادت غیر خدا دستور می‌دهید؟ عبادت جز برای او شایستۀ احدی نیست».

از آنجا که دستور به عبادت غیرخدا تنها از سوی جاهلان صادر می‌شود، در این آیه قرآن آنها را با لفظ «ای جاهلان» خطاب نموده و در ادامه بیان می‌کند که به پیامبران پیش از تو نیز وحی شده است که اگر کسی به خدا شرک ورزد، عباداتش نابود می‌شوند و این هشدار، برای بیان زشتی و خطر شرک است. حال اگر خداوندأ‌ افرادی را که هرگز به سراغ شرک نرفته‌اند، چنین با جدیت از آن بازمی‌دارد، پس افرادی که در آن غوطه‌ور شده‌اند چه‌ حالی دارند؟

سپس می‌فرماید ﴿بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡیعنی: «برای کسی که مشرکین خواهان آن هستند، عبادت مکن؛ بلکه تنها خدا را عبادت کن و هر چیزی غیر از خدا را رها کن» [۱۵۵۳].

چنان‌که دیدیم، تفسیر آیه‌ واضح و روشن بود و کسی را با مشکل مواجه‌ نمی‌ساخت؛ مگر کسی که دنباله‌روی از هوی و هوس، چشمانش را از دیدن حقایق کور کرده باشد. اما کسانی که می‌خواهند معنی آیه‌ را با این روایات جعلی تغییر دهند، هدف‌شان و بلکه تنها همّ و غم‌شان اثبات امامت از طریق سندی قرآنی است. آنها در این راه کورکورانه و نسنجیده گام برداشته‌اند و به‌ هیچ قاعدۀ لغوی یا عقلی استناد نمی‌کنند، چه برسد به اصول شرعی و دینی.

به گمان نگارنده، هدف نهایی گروهی که این مسیر را می‌پیمایند، تنها این است که جوانان و عاقلان شیعه را از دین اسلام دور گردانند؛ چون وقتی این دلایل و مسایل ساده‌ و فاسد را می‌بینند که مخالف عقل است و گمان می‌کنند که اسلام همین است، به اصل دین شک می‌کنند. این یکی از اهداف این گروه کینه‌توز است که همیشه در فکر دسیسه‌ و توطئه‌ علیه اسلام و مسلمین بوده‌اند تا شیعه‌ را از اسلام خارج کنند؛ مخصوصاً وقتی می‌بینی در متون شیعه ـ‌ چنان‌که ذکر کردیم‌ـ به رسول اکرمجحمله می‌کنند. آنان به دروغ می‌گویند پیامبرجقصد مخالفت با دستور خداوند متعال را نموده بود، یا حتی احتمال آن وجود داشته است؛ درحالی‌که این امر، با عصمت رسول خداجمنافات دارد. این نابخردان در حالی چنین به بهترین بندۀ خدا توهین می‌کنند که در اثبات عصمت ائمه در حد توان مبالغه کردند. پر واضح است که حمله و بی‌احترامی به پیامبران الهی کفر است [۱۵۵۴].

همچنین در این روایت نسبت به‌ شخص رسول اکرمجاسائۀ ادب شده است؛ چرا که ایشان را فردی ضعیف و ترسو معرفی کرده که از واکنش قومش هراس داشت و در انجام دستورات پروردگارش مردد بود؛ و همچنان بر این حالت تردید و دودلی بود تا وحی نازل شد و او را تهدید کرد که اگر آن‌‌را اجرا نکند، عملش نابود می‌گردد.

ب: خداوندأمی‌فرماید:

﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡوَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚفَالْحُكْمُ لِلَّـهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ[غافر: ۱۲]

«(به آنها گفته می‌شود:) این (عذاب) بدان سبب است که چون الله به تنهایی خوانده می‌شد، انکار می‌کردید و اگر به او شرک آورده می‌شد ایمان می‌آوردید، پس (اینک) داوری از آن الله بلند مرتبه است».

خداوندأدر این آیه حقیقت حال مشرکین را در مورد رویگردانی آنها از بندگی الله متعال بیان می‌کند و این جوابی است برای مشرکان هنگامی که درخواست خروج از آتش جهنم و برگشت به دنیا می‌کنند؛ پس می‌گویند: «آیا راهی برای خارج شدن [از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران گناهان] وجود دارد؟»؛ جواب ایشان چنین داده می‌شود که: « این (عذاب) بدان سبب است که چون الله به تنهایی خوانده می‌شد، انکار می‌کردید». یعنی عذابی که شما اکنون در آن به سر می‏برید به خاطر این است که وقتی در دنیا خداوند متعال به یگانگی خوانده می‌شد، کفر ورزیدید، روی‌گردان شدید و توحید را رها کردید؛ اما هنگامی که چیزهایی دیگر از جمله بت‌ها و امثال آنها را با خدا شریک قرار می‌دادند، آن‌را قبول می‌کردید و درواقع به شرک ورزیدن به خداوند ایمان می‌آوردید و این دعوت را اجابت می‌کردید. پس مهم‌ترین دلیل رد شدن درخواست آنها مبنی بر خروج از آتش دوزخ، همین ترک توحید الله متعال و شریک نمودن دیگران با او در عبادت است که بالاترین نوع آن، شرک در حاجت‌خواهی و دعا می‌باشد. این آیه‌ و آیه‌ پیش از آن، از سزای مشرکان در آخرت خبر می‌دهند که سرنوشت‌شان به سوی آتش است و از آن خارج نمی‌شوند و هرچند خواهان بازگشت به دنیا هستند، به خاطر شرک‌ ورزیدن به خداوند متعال در امر عبادت جوابی نمی‌گیرند [۱۵۵۵].

اما شیعه در تأویل این آیه‌ تفسیری را به دروغ از امامان خود روایت کرده‌اند که هرگز مسلمانان چنین تفسیری را از آیه‌ برداشت نکرده‌اند. یکی از روایات این است که‌ به دروغ از امام باقر روایت می‌کنند معنای آیه چنین است: «شما به ولایت علی کفر ورزیدید و اگر کسی با او شریک قرار داده شود‌ که سزاوار ولایت نیست، ایمان می‌‌آورید؛ پس حکم از آن الله بلندمرتبه و بزرگ است» [۱۵۵۶].

روشن است این تأویلات، از نوع تأویلات باطنیه است؛ زیرا لفظ آیه‌ و سیاق آن هرگز بر این مسئله دلالت نمی‌کند. به این دلیل، صاحب مجمع البیان (طبرسی) برخلاف همکیشان خود و روایات جعلی منتسب به ائمه، به این تأویلات پشت می‌کند و آیه‌ را بر اساس ظاهر و قول سلف صالح تفسیر می‌نماید [۱۵۵۷]. اما این‌گونه‌ نظریات متعادل در جو خفقان تقیه شیعه، بسیار زود از بین می‌روند و هیچ‌‌ انعکاسی پیدا نمی‌کنند.

ج: روایات شیعه بر همان روش گمراه‌کننده و تأویل فاسد بنیان شده‌، چنانچه در تأویل این آیه:

﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ[النمل: ٦١]

«آیا معبود دیگری با الله است؟! (نه) بلکه بیشتر‌شان نمی‌دانند».

طبق افترائات شیعه، امام صادق در تفسیر آن گفته‌: «یعنی آیا در یک قرن ممکن است که‌ همراه امام هدایتگر، امام گمراه دیگری وجود داشته‌ باشد» [۱۵۵۸].

این روایات و نمونه‌های دیگری از این قبیل، زمینۀ مساعدی است برای پرورش تفکرات افراط‌گرایانه‌ای که علی را خدا می‌پندارند و‌ مدام در لابلای کتاب‌های شیعه بیان می‌گردد؛ وگرنه این آیه‌ هیچ ارتباطی با امام آنها ندارد؟ بلکه وحدانیت پروردگار متعال را بیان می‌کند؛ چنان‌که خداوندأمی‌فرماید:

﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ ٥٩ أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ[النمل: ٥٩ و ٦٠]

«(ای پیامبر) بگو: حمد و سپاس مخصوص الله است و سلام بر بندگانش، کسانی‌که او (آنها را) برگزیده است. آیا الله بهتر است یا آن چیزهای که شرک می‌آورند؟ (آیا این معبودان باطل شما بهترند) یا کسی‌که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان برای شما آبی نازل کرد، پس با آن باغ‌های خرم (و زیبا) رویاندیم که شما هرگز توان رویاندن درختان آن‌را نداشتید، آیا معبودی دیگری با الله است؟! (نه) بلکه آنها گروهی هستند که (از حق منحرف می‌شوند و بت‌ها را) هم‌طراز (الله) قرار می‌دهند».

خداوندأدر پایان آیه‌ می‌فرماید: ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚیعنی آیا معبودی به‌ همراه خداوند متعال وجود داشته‌ که‌ چنین عملی را انجام دهد؟ این استفهام انکاری است و به‌ معنی نفی آن می‌باشد، زیرا آنها نیز اقرار می‌کنند که تنها خداوند چنین کاری را انجام می‌دهد. و با این اصل، علیه آنها استدلال می‌کند که خالق بودن خداوند مستلزم آن است که تنها او فریادرس و معبود باشد [۱۵۵۹].

د: اگر خداوندأدر سوره انبیاء می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ[الانبیاء: ۲۵]

«و (ما) پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم: معبود برحقی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کنید».

کسانی که روایات شیعه را جعل کرده‌اند، گویی می‌خواهند در جهت عکس معنای این آیه قرار بگیرند، یا علناً با آن مخالفت کنند. آنان می‌گویند: «خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر اینکه‌ همراه او ولایت ما [ائمه] و برائت از دشمنان ما را فرستاده است» [۱۵۶۰]. در روایت دیگر آمده: «ولایت ما ولایت خداست که هیچ پیامبری بدون آن مبعوث نشده است» [۱۵۶۱]. بنابراین امر ولایت امامانی که هنوز به‌ دنیا نیامده‌اند، به‌ عنوان هدف و اساس کار پیامبران قرار داده‌اند [۱۵۶۲].

اینها روایاتی بودند که‌ شیعیان در تفسیر آیات توحیدی و نهی از شرک به معنای جعلی و ابداعی آن نزد ایشان، بیان کرده‌اند. گفتنی است که‌ هیچ آیه‌ای از آیات توحید یا نهی از شرک وجود ندارد، مگر اینکه‌ شیعه برای آن روایتی جعل نموده‌ و آن‌‌را به امامی نسبت داده است [۱۵۶۳]. و بر این اساس است که یکی از شیوخ شیعه از این نوع تأویل قاعده‌ای کلی در تفسیر قرآن استخراج نموده و گفته‌ است: «هر آیه‌ای که ظاهرش در مورد مشرکانی است که همراه خدا شخص یا چیز دیگری را عبادت می‌کنند، مانند بتی که با دست خود ساخته‌اند، سپس آن‌را بزرگ پنداشته و نسبت به آن‌ محبت ورزیدند و در نهایت به عبادت آن‌ روی آوردند و برای خدا شریک قرار داده و بدون اجازه و امر خدا و بر مبنای هوی و هوس خود گفتند: این بت‌ها شافعان ما نزد خداوند هستند، می‌گوید: بطن چنین آیاتی در مورد افرادی است که با دست خود امامانی ساخته‌اند و آنها را بزرگ پنداشتند و در دل نسبت به ایشان محبت داشتند و خود را ملزم به پیروی از آنها نموده‌اند و امامان ساخته‌شدۀ خود را شریک امام تعیین‌شدۀ خدا قرار داده‌اند» [۱۵۶۴].

طرح چنین قاعده‌ای، نشان از این دارد که روایات آنها برای اثبات این منکر، به تواتر رسیده‌ است. البته خود به این هم تصریح نموده‌اند و گفته‌اند: «روایات فراوانی وجود دارند که شرک به خدا را به شرک به ولایت تأویل می‌کنند و همچنین شرک در عبادت را به شریک کردن امامی که اهلیت امامت ندارد با امام تعیین‌شده از سوی خدا تأویل نموده‌اند، یا اینکه همراه کردن ولایت آل محمد [امامان دوازده‌گانه شیعه] با ولایت جز آنها را به شرک تاویل کردند» [۱۵۶۵].

به‌ همین‌سان، هیچ آیه‌‌ای در مورد توحید و نهی از شرک نازل نشده مگر اینکه‌ روایتی را برای تحریف آن ساخته‌اند، معنایش ‌را دگرگون نموده و به معنای امامت و ولایت امامان خود دانسته‌اند؛ هرچند آیات صریحی باشند و چنین معنایی از آنها استنباط نشود.

این تأویلات جعلی و تفاسیر به رأی، کلید هر شری هستند و باب هر فتنه‌ای [۱۵۶۶]؛ زیرا این تأویلات، به اصول دین و مسائلی اختصاص دارند که مورد اتفاق همۀ پیامبران هستند، در مورد آنها کتاب نازل شده، پیامبران به خاطر آموزش همین مفاهیم فرستاده شده‌اند و در روز حساب، مهم‌ترین معیار و اساس بهشتی و جهنمی بودنِ مردم، همین آیات است.

پیش از اینکه‌ به مطلب دیگر بپردازیم، به روایتی از کتاب‌های شیعه اشاره می‌کنم که این تأویلات غلط شیعه را نقض و اصل و انگیزۀ آنها را بیان می‌کند: در تفسیر شیعی «البرهان» از حبیب بن معلی خثعمی روایت شده که می‌گوید: «سخن ابوخطاب را برای ابوعبدالله (امام صادق) سنقل کردم؛ گفت: بله، صحیح هستند، تا به این بخش از آیه رسید که: ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ«هرگاه تنها خدا یاد شود»گفت: "در مورد امیر المؤمنین است" و در مورد این بخش از آیه‌ ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓگفت: "منظور فلانی و فلانی [یعنی ابوبکر و عمرب]هستند". سپس ابوعبدالله سه بار گفت: هر کسی معتقد به چنین چیزی باشد، مشرک است و سه بار گفت من از آنها نزد خدا برائت می‌جویم؛ چون هدف خداوندأدر این آیات خودش می‌باشد. [آنگاه] گفت: پس آیۀ دیگری که در سوره «حم» است دربارۀ چه‌ چیزی است؛ آنجا که‌ خداوندأمی‌فرماید: ﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ«اگر تنها خدا یاد شود کافر می‌شوید»؟گفتم: ابوخطاب گمان کرده که این آیه در مورد علی÷است. ابوعبدالله سه بار گفت: هر که معتقد به چنین چیزی باشد، قطعاً مشرک است و من با تمام وجود از او دوری می‌جویم؛ زیرا منظور خداوندأدر آیه‌، خودش می‌باشد» [۱۵۶۷].

همان‌طور که قبلاً بیان کردیم، در کتاب‌های معتمد شیعه، مانند کافی، برهان، بحار و تفسیر صافی، در مورد آیه‌ اخیر تأویلاتی مانند تأویل ابوخطاب ذکر شده‌ است؛ اما در مورد تأویلات آیه‌ اول، به اعتراف و اقرار خودشان، تاویل و تفسیر نادرستی ذکر شده که ابوعبدالله آنها ‌را در روایتی که آن‌را به ابوجعفر نسبت می‌دهند انکار کرده است [۱۵۶۸].

امام صادقسدر مورد علمای شیعه که چنین اعتقادی دارند و به این تأویلات باطل خشنود هستند، حکم شرک صادر کرده است [۱۵۶۹].

روایات فراوان دیگری وجود دارند که مانند این موارد تأویل آیات نیستند؛ بلکه احادیث جعلی مستقلی هستند که‌ از ائمه روایت شده و این اصل شرک‌آمیز و قاعدۀ خطرناک را نهادینه‌ می‌کنند؛ مانند این روایت که: «هرکس امامی را که امامت وی از جانب خداوند نیست، با امامی شریک قرار دهد که امامتش از جانب خداوند است، مشرک است» [۱۵۷۰]. روایات دیگری نیز با همین مفهوم نقل شده‌اند [۱۵۷۱]. و علمای ایشان به این مساله تاکید دارند.

ابن‌بابویه قمی که از معتمدین شیعیان است، چنین می‌گوید: «خداوند همان پروردگاری است که هیچ زمانی را از امام خالی نمی‌گرداند. هرکس بدون حجت ائمه،‌ خدا را پرستش کند، همانا غیر خدا را عبادت کرده است» [۱۵۷۲]. منظور شیخ صدوق این است که هرکس به خدا ایمان بیاورد و مخلصانه او را بپرستد، ولی معتقد نباشد که خداوند علی را به عنوان امام منصوب کرده و دربارۀ امامتش آیه نازل نموده، درحقیقت غیر خدا را عبادت کرده است. آری، آخوندهای شیعه از طریق این روایات و داستان‌ها، حکم تکفیر مسلمانان غیرشیعی را صادر کرده‌اند. محمدباقر مجلسی نیز می‌گوید: «بدان که لفظ شرک و کفر [در متون شیعه] بر کسی اطلاق می‌شود که به امامت علی و امامان بعد از او معتقد نباشد و دیگران را بر آنها برتری دهد. چنین افرادی کافر هستند و جاودانه در آتش خواهند بود» [۱۵۷۳].

همه اینها ادعاهای بی‏اساسی هستند که در قرآن و دین خدا سند و مدرکی برای‌شان پیدا نمی‌شوند و همگی غیر از دین اسلام بوده و به آن کمترین ارتباطی ندارند. اگر گفته‌های آنان حقیقت داشت، خداوند در کتاب خود در آیات متعدد و صریح، بدون هیچ شک و شبهه‌ای این مسئله را برای مردم بیان می‌فرمود تا در آن دچار اختلاف و مشکل نشوند. و اگر چنین چیزی واقعیت داشت، پیامبر با سنت پاک و مطهرش به طور واضح و مفصل آن‌را تشریح می‌فرمود و امت اسلامی سخنانش را نقل می‌کردند و این امر به یکی از اصول مشهور و معلوم تبدیل می‌گشت و نقل آن تنها در انحصار افراد شیاد و دروغگو قرار نمی‌گرفت.

و اگر چیزی از این اعتقادات شیعه حقیقت ‌داشت، اصحاب به آن پشت نمی‌کردند و آن‌را اجرا می‌نمودند؛ زیرا اصحاب همان افرادی بودند که از جان و مال خود در راه خدا گذشتند، از خانه و خانوادۀ خود جدا شدند و برای ابلاغ دین به دیار غربت شتافتند و زندگی خود را صرف آن کردند.

آیات قرآنی صریح و فراوانی وجود دارند دال بر اینکه اساس و پایۀ دین خدا توحید است و اینکه باید تنها خدا عبادت شود؛ مثلاً آیات ذیل:

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ ...[الاسراء: ٢٣]

«و پروردگارت (چنین) مقرر داشته است که: جز او را عبادت نکنید...»؛

﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ...[البقرة: ٨٣]

«و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز الله یگانه را عبادت نکنید»؛

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَلَآ أُشۡرِكَ بِهِۦٓۚ[الرعد: ٣٦]

«بگو: من مأمورم که «الله» را عبادت کنم و به او شرک نیاورم».

اما در مورد ولایت دوازده امام هیچ آیه‌‌ای در قرآن وجود ندارد؛ حتی نصوص شیعه هم بر این امر اعتراف کرده‌اند چنان‌که گذشت. آنها فقط با تحریف و بدعت می‌خواهند این اصل دروغین را اثبات کنند. چنین تأویلات و تحریفات باطلی، باعث ایجاد بدعت‌های فراوانی در دین شده و باب شرک و بی‏دینی را باز می‌کند.

[۱۵۴۷] أصول كافی: ۱/۴۲۷، شماره ۷۶. [۱۵۴۸] تفسیر قمی: ۲/۲۵۱. [۱۵۴۹] البرهان: ۴/۸۳؛ تفسیر الصافی: ۴/۳۲۸. [۱۵۵۰] بنگرید به: البرهان: ۴/۸۳. [۱۵۵۱] همانجا. [۱۵۵۲] ابن‌کثیر و دیگران به نقل از سلف صالح سبب نزول آیه را چنین بیان کرده‌اند؛ بنگرید به: تفسیر ابن‌کثیر: ۴/۶۷؛ تفسیر بغوی: ۴/۲۸۴. [۱۵۵۳] تفسیر طبرى: ۲۴/۲۴؛ تفسیر قرطبى: ۱۵/۲۷۶ و ۲۷۷؛ أبى حیان، البحر المحیط: ۷/۴۳۸؛ شوکانی، فتح القدیر: ۴/۴۷۴؛ آلوسی، روح المعانى: ۲۴/۲۳ و ۲۴. [۱۵۵۴] بنگرید به: محمد بن عبدالوهاب، رسالة في الرد علی الرافضة: ص۶. [۱۵۵۵] بنگرید به: تفسیر طبرى: ۲۴/۴۸؛ تفسیر البغوى: ۴/۹۳ و ۹۴؛ تفسیر ابن‌كثیر: ۴/۷۹ و۸۰؛ فتح القدیر: ۴/۴۸۴؛ تفسیر قاسمى: ۱۴/۲۲۷؛ ابن سعدى، تیسیر الكریم الرحمن: ۶/۵۱۲. [۱۵۵۶] البرقى، كنز جامع الفواید: ص۲۷۷؛ بحار الأنوار: ۲۳/۳۶۴؛ تفسیر القمى: ۲/۲۵۶؛ أصول الكافى: ۱/۴۲۱؛ البرهان: ۴/۹۳ و ۹۴؛ تفسیر صافى: ۴/۳۳۷. [۱۵۵۷] بنگرید به: مجمع البیان:۵/۱۸۶. [۱۵۵۸] بحار الأنوار: ۲۳/۳۹۱؛ کنز جامع الفوائد: ص۲۰۷. [۱۵۵۹] شرح عقیدۀ طحاویه: ص۲۵. [۱۵۶۰] البرهان: ۲/۳۶۷؛ تفسیر صافی: ۳/۱۳۴. [۱۵۶۱] أصول کافی: ج۱/۴۳۷، شماره ۳. [۱۵۶۲] این روایات را به جعفر صادق و پدرش نسبت داده‌اند که هر دوی آن بزرگواران از این سخنان مبرا هستند. چنین کاری را برای فریبِ پیروان فریب‌خورده‌ای انجام می‌دهند که عقل خود را از درک حقیقت باز داشته‌اند. البته این کار را با ترفندهای گوناگون و بر اساس شرایط زمانی و مکانی عملی می‌کنند؛ مانند: محبت اهل‏بیت یا محنت اهل‏بیت یا نزاع بین اهل‏بیت و اصحاب. آنها با چنین اعمال و ترفندهایی می‌خواهند قلب و روان پیروان خود را از کینه و عداوت اصحاب و یاران رسول اکرمجو هر مسلمانی که هم‌کیشِ آنها نیست پر کنند. تحقیق در مورد تأثیر این روایات بر تربیت و اخلاق پیروان‌شان در طول تاریخ و مقایسه آن با حرکت‌های تربیتی دیگر، تحقیقی است شایستۀ توجه، تا بزرگی خطر این اسطوره‌ها و میزان خطر پنهانی آن برای مردم روشن شود و توجیهات این باطنی‌ها بر علیه امت اسلام و دین‌شان آشکار گردد. [۱۵۶۳] یکی دیگر از آیاتی که‌ علمای شیعه آن‌را با تأویلات فاسد تحریف کرده‌اند، آیۀ ۱۶۵ سوره بقره است که‌ خداوندأمی‌فرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِیعنی: «و از مردم کسانی هستند غیر از الله همتایانی را انتخاب می‌کنند و آنها را مانند دوست داشتن الله دوست می‌دارند و کسانی‌که ایمان آورده‌اند الله را بیشتر دوست می‌دارند». آنان دربارۀ‌ آیۀ فوق گفته‌اند: «آنها ولایت فلان و فلان [ابوبکر و عمر] هستند که مردم آنها را به‌ عنوان امام قرار دادند و از امامت شخصی سرباز زدند که‌ خداوندأاو را برای امامت آنان معرفی کرده‌ بود (نُعمانی، الغیبة: ص۸۳؛ بحار الأنوار: ۳/۳۵۹؛ البرهان: ۱/۱۷۲)؛ همچنین دربارۀ آیه‌ ۳۰ سوره روم: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗایعنی: «پس روی خود را با حق‌گرایی (و اخلاص) به سوی دین آور» می‌گویند: «منظور ولایت است» (تفسیر قمی: ۲/۱۵۴؛ اصول کافی: ۱/۴۱۸ و ۴۱۹؛ البرهان: ۳/۳۶۵؛ بحار الأنوار: ۲۳/۳۶۵)، یا در مورد آیه‌ ۶ و ۷ سوره فصلت: ﴿... وَوَيۡلٞ لِّلۡمُشۡرِكِينَ ٦ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ یعنی: «و وای بر مشرکان»! (همان) کسانی‌که زکات نمی‌دهند و آنها که به آخرت ایمان ندارد» آخوندهای شیعه می‌گویند: «وای به حال مشرکانی که برای امامت نخست شریک قرار دادند و نسبت به‌ سایر ائمه‌ کافر شدند!» (تفسیر قمی: ۲/۲۶۲؛ بحار الأنوار: ۲۳/۸۳ و ۸۴؛ البرهان: ۴/۱۰۶؛ تفسیر صافی: ۴/۳۵۳) و سایر تأویلات خطرناکی که‌ برای بزرگ‌ترین رکن اسلام ارائه‌ داده‌اند. [۱۵۶۴] ابوالحسن شریف، مرآة الأنوار: ص۱۰۰. [۱۵۶۵] همان: ص ۲۰۲. [۱۵۶۶] امام ابن‌قیم جوزی از مفاسدی که این تأویلات در پی دارند خبر داده و به فتنه‌هایی اشاره می‌کند که از این رهگذر دامنگیر جامعۀ اسلامی می‌شود. به تعبیر وی «نابودی و تباهی دنیا و آخرت در نتیجۀ تأویلاتی است که نه منظور خداوند متعال بوده، نه در کلام پیامبرش آمده و نه هیچ دلیلی برای آن وجود دارد» (إعلام الموقعین: ۴/۲۵۰ تا ۲۵۴). [۱۵۶۷] البرهان: ۴/۷۸. [۱۵۶۸] بنگرید به: روضة الکافی: ص۳۰۴؛ بحار: ۲۳/ ۳۶۲ و ۳۶۸؛ البرقی، کنز جامع الفوائد: ص۲۷۱. [۱۵۶۹] این چه نیرنگ و شیادی است که سخن ابوخطاب فقط برای اثبات است و روایت امام صادق فقط برای انکار؟ هرگاه از امام صادق سخنی را جعل می‏کنند که به نفع‌شان است، سینه چاک می‌دهند و عربده می‌کشند؛ اما هرگاه روایتی به ضرر عقاید شرک‌آمیز شیعه باشد، خود را به ندیدن و نشنیدن می‌زنند یا دست به دامن نیرنگ کثیف تقیه می‌شوند. (مترجم) [۱۵۷۰] نعمانی، الغیبة: ص۸۲؛ بحار الأنوار: ۲۲/۷۸. [۱۵۷۱] برای مثال بنگرید به: اصول کافی: ۱/۴۳۷. [۱۵۷۲] علل الشرائع: ص۱۴؛ بحار الأنوار: ۲۳/۸۳. [۱۵۷۳] بحار الأنوار: ۲۳/۳۹۰.