نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

تعریف لُغوی

تعریف لُغوی

ابن‌دُرید (م ۳۲۱ ق) می‌گوید: «فُلانٌ مِن شيعة فلانیعنی: "فلانی شیعۀ فلانی است". این واژه، به کسی گفته می‏شود که هوادار و هم‌‏رأی شخصی باشد؛ و شيَّعتَ الرَّجُلَ علی الأمر تشييعاً إذا اعنتَه عليهیعنی: "آن مرد را بر انجام آن کار همراهی نمودی؛ وقتی که در انجام آن کار او را کمک کرده باشی"؛ و عبارت شايعت الرّجل علی الامر مشايعة وشياعاً إذا مالأته عليهزمانی گفته می‌شود که در انجام کاری از او حمایت و جانبداری کرده ‏باشی» [۱۰۰].

ازهری (م۳۷۰ ق) می‌گوید: «منظور از شیعه، یاری‌دهندگان و پیروان شخص می‌باشند؛ و به همه کسانی که بر سر انجام کاری جمع می‌شوند شیعه گفته می‏شود که جمع آن شِیع و أشیاع است؛ و شیعه قومی هستند که محبت و دلبستگی عترت و اهل‌بیت پیامبرجرا در دل می‏پرورانند و برای‌شان حقِ ولایت قائلند. گفته می‌‌شود: شيعتُ النار تشييعاًیعنی: "آتش را شعله‏ور ساختم". کاربرد این عبارت، هنگامی است که چیزی را به داخل آتش بیندازی و آن‌را شعله‌ور سازی؛ و گفته می‌شود: شيّعت فلاناً، یعنی: "همراه او بیرون رفتم یا بدرقه‌اش کردم"؛ نیز گفته می‌شود: شيعنا شهر رمضان بستٍ من شوال، یعنی: "ماه رمضان را با شش روز از ماه شوال همراهی کردیم؛ یعنی آن‌را دنبال کردیم". عرب می‌گوید: آتيك غداً او شَيعَه، یعنی: "فردا یا پس‌فردا نزد تو می‌آیم". شیعیان کسانی هستند که بعضی از آنها دنبال‌‌رو بعضی دیگرند؛ و شِیع فرقه‌هایی هستند که بعضی از ایشان پیرو بعضی دیگرند، درحالی‌که همه با هم متفق نیستند» [۱۰۱].

جوهری (م۴۰۰ ق) می‌گوید: «تشيّع الرجلیعنی: "آن مرد تشیع نمود"؛ به این معنا که ادعای شیعه بودن کرد. هر قومی که امرشان یکی باشد و بعضی از آنان از رأی برخی دیگر پیروی ‌کنند، آنان شیَع (فرقه) نامیده می‌شوند. ذوالرمة می‌گوید: "استحدث الركب عن اشياعهم خبراً" [۱۰۲]یعنی: "کاروان از اشیاع خود خبر تازه‌ای شنید"؛ یعنی از اصحاب و رفقای خود» [۱۰۳].

ابن‌منظور (م ۷۱۱ ق) می‌گوید: «به پیروان و یاری‌دهندگانِ فرد، شیعه گفته می‌شود و جمع آن شِیَع می‌باشد و اشیاع جمعِ جمع است. شیعه در اصل، به فرقه‌ای از مردم گفته‏ می‏‏شود. این کلمه، بر یک نفر، دو نفر و چند نفر و نیز بر مذکر و مؤنث با یک لفظ و یک معنای واحد اطلاق می‎گردد. این نام، غالباً بر کسانی اطلاق می‌شود که قائل به ولایت علی و اهل‌بیت او هستند و به صورت اسمی مخصوص برای نامگذاری این فرقه درآمده است؛ لذا هنگامی که گفته شود: "فلانی شیعه است" یعنی او فردی از شیعیان است؛ و وقتی گفته می‌شود "در مذهب شیعه"، منظور دیدگاه ایشان می‌باشد. اصل این کلمه، از مُشایعه است که معنای متابعت و پیروی می‌دهد. شیعیان گروهی هستند که تابع و پیرو دیگری هستند؛ وتشایع القومیعنی: "قومی شیعه گشتند"؛ و زمانی که گفته می‌شود شیع الرجلمنظور مردی است که ادعای شیعه بودن نماید؛ و شایعه شیاعاً و شیَّعَهُیعنی: "از او پیروی کرد"؛ و فلانٌ یشايعه علی ذلكیعنی: "فلانی بر امری از شخصی طرفداری نمود"» [۱۰۴].

زُبیدی (م ۱۲۰۵ق) می‌گوید: «هرکس انسانی را کمک نموده و به حزب وی درآید، شیعۀ اوست. و اصل شیعه از مشایعه است که به معنی پیروی و متابعت است. گفته شده عین‌الفعلِ شیعه، واوی است و از ریشه شَوَع گرفته شده است؛ مانند شوع قومهیعنی: "هنگامی که آنها را جمع نماید". چنین اسمی غالباً مخصوص همه کسانی است که قایل به ولایت علی و اهل‌بیت او می‌باشند و آنان گروهی بزرگ و بدعت‌گرا هستند؛ گروه افراط‌گرِ ایشان، امامیه منتظریه هستند که شیخین (ابوبکر و عمرش) را ناسزا می‌گویند و افراطی‌ترین‌شان شیخین را تکفیر می‌کنند و برخی از آنان تا حد کفر و الحاد پیش می‌روند» [۱۰۵].

پس واژۀ «شیعه»، «تشیع» و «مشایعه» در لغت به معنای پیروی، یاری و موافقت در رأی و اجماع در مورد موضوعی و یا متحد شدن بر انجام کاری است؛ و چنان‌که صاحب «لسان‌العرب» «قاموس» و «تاج‌العروس» می‌گویند، این لفظ بر کسانی که مدعی ولایت علی و اهل‌بیت او هستند غلبه یافته است. و این غلبه جای بحث دارد؛ چون هر پژوهشگری به معنای لغوی شیعه که بر پیروی و یاری دلالت می‌کند، دقت کند و آنگاه به اکثر فرقه‌هایی که این اسم غالباً بر آنها اطلاق پیدا کرده است بنگرد، متوجه خواهد شد که شیعه نامیدن آنها از لحاظ لغوی نیز صحیح نیست؛ چرا که درحقیقت، آنها پیرو اهل‌بیت نیستند؛ بلکه مخالف آنانند و راه و روش ایشان را ترک کرده‌اند؛ و شاید «شریک بن عبدالله» همین نکته را در نظر داشته است که وقتی از او پرسیدند: «از ابوبکر و علی کدام‌شان برتر است؟» در جواب گفت: «ابوبکر». پرسشگر گفت: «تو شیعه هستی و چنین می‌گویی؟» وی پاسخ داد: «بله، اگر کسی چنین نگوید، شیعه نیست. به خدا سوگند که على بر این منبر گفت: "بهترین این امت بعد از پیامبرجابوبکر سپس عمر است؛ پس چگونه سخن او را رد کنیم و تکذیبش کنیم؟ به خدا سوگند او دروغگو نمی‌گوید"» [۱۰۶]. پس امام شریک بن عبدالله معتقد است هر که پیرو علی نباشد، شایستگیِ نام تشیع را ندارد؛ زیرا معنای تشیع و حقیقت آن پیروی کردن می‌باشد؛ لذا برخی از بزرگان شیعه ترجیح داده‌اند که به آنها «رافضی» گفته شود [۱۰۷].

در واقع، پیروان اهل‌بیت و کسانی که شیعه نام داشتند، چون این لقب به اهل بدعت و مخالفین اهل‌بیت اطلاق می‌شد، آن‌را ترک گفتند؛ چنان‌که صاحب «تحفۀ اثنا‏عشریه» به آن اشاره کرده و می‌گوید: «شیعیان نخستین، اسم شیعه را ترک کردند؛ زیرا شیعه لقب روافض و فرقۀ اسماعلیه شده بود؛ بنابراین، خود را "اهل‌سنت و جماعت" لقب دادند» [۱۰۸].

[۱۰۰] ابن‌درید، جَمهرة اللغة: ۳/۶۳. [۱۰۱] ازهری، تهذیب اللغة: ۳/۶۱. [۱۰۲] دیوان ذی الرمة: ص ۴. [۱۰۳] الصحاح: ۳/۱۲۴۰، تحقیق احمد عبدالغفور عطار. [۱۰۴] لسان العرب: ماده شیع. [۱۰۵] تاج العروس: ۵/۴۰۵؛ بنگرید به: كتاب‌های لغت، ماده شاع؛ القاموس: ۳/۴۷؛ البستانی، قطر المحیط: ۱/۱۱۰۰؛ طریحی، مجمع البحرین: ۴/۳۵۵. [۱۰۶] منهاج السنة: ۱/۷ و ۸، تحقیق دكتر محمد رشاد سالم و عبدالجبار همدانی؛ تثبیت دلائل النبوة: ۱/۶۳. شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه می‌گوید: «حدود هشتاد مورد از علی روایت كرده‌اند كه بر منبر كوفه گفته است: "بهترین این امت بعد از پیامبرجابوبكر و عمر هستند" و بخاری و دیگر محدثین آن‌را روایت كرده‌اند»؛ بنگرید به منهاج السنة: ۴/۱۳۷. این موضوع، در خود منابع شیعه نیز آمده است؛ بنگرید به: تلخیص الشافی: ۲/۴۲۸؛ احسان الهی ظهير، الشيعة و اهل البيت: ص ۵۲. [۱۰۷] بنگرید به: الملطی، التنبیه و الرد: ص ۱۸؛ البغدادی، الفرق بین الفرق: ص ۲۱؛ الاسفراینی، التبصیر فی الدین: ص ۱۶؛ السكسکی، البرهان: ۳۶؛ الفرمانی، رسالة في بيان مذاهب بعض الفرق الضالة: برگۀ ۲ (نسخۀ خطی)؛ ابوالحسن العراقی، ذكر الفرق الضوال: برگۀ ۱۲ (نسخۀ خطی). [۱۰۸] التحفة الاثنی‌عشرية: برگۀ ۲۵ و ۲۶ (نسخۀ خطی).