مبحث چهارم: امام حق تشریع و قانونگذاری دارد
یکی از اصول توحید و ایمان این است که تنها خداوند متعال را شارع و قانونگذارِ دین بدانیم و بس. این بدان معناست که فقط خداوندأحق تعیین حلال و حرام دارد و برای این کار هیچ شریکی ندارد. وظیفۀ پیامبران نیز تنها ابلاغ احکام الهی به مردم است. پس هرکس ادعا کند امامی دارد که میتواند بنا به میل و صلاحدید خود چیزی را حلال یا حرام نماید، مشمول آیه زیر بوده و به خدا شرک ورزیده است:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشورى: ٢١]
«آیا (مشرکان) معبودانی دارند که بدون اجازۀ الله آیینی برای آنها مقرر داشتهاند؟!».
شیعیان بر اساس روایات خود گمان میکنند خداوندأهزار سال پیش از آفریدن زمین و آسمان، محمد و علی و فاطمه را آفرید و پس از این مدت مدید، زمین و آسمان را خلق کرد و آنها را بر خلقت زمین و آسمان شاهد گرفت و پیروی از آنها را بر مخلوقات واجب گردانید و اختیار کار را به آنان سپرد؛ از اینرو ائمه میتوانند در تعیین حلال و حرام دخالت کنند و آنچه را بخواهند حلال یا حرام کنند [۱۷۳۱].
مجلسی بخشی از این روایت را بدین شکل توضیح میدهد: «در زمین و آسمان پیروی از آنها را جاری ساخت؛ یعنی بر همه مخلوقات حتی جمادات و اجرام زمینی و آسمانی واجب گردانید که از آنها پیروی کنند؛ مثلاً شکافتن ماه، رو کردن درخت و ذکر و تسبیح خرده سنگها و غیره که بیشمار هستند، از این مقوله میباشند. و خداوندأحلال و حرام و عطا و بخشش را به آنها سپرده است» [۱۷۳۲]. وی در ادامه توضیح میدهد که ظاهر این سخن، بيانگر آن است که منظور از تفویض احکام، «احکام حلال و حرام» بوده است.
مجلسی و شیخ مفید روایاتی را از جعفر صادق و دیگر ائمه ذکر میکنند که صراحتاً دال بر همین معنی هستند. مثلاً از ابیجعفر روایت کردهاند که گفته: «هركس كه ما براى او حلال كرديم آنچه از خدمت در حکومت ستمگران [۱۷۳۳]به دست آورده، براى او حلال است. همانا به امامان خاندان ما اختيار داده شده است. پس آنچه را حلال كنند، حلال است و آنچه را حرام نمايند، حرام مىباشد» [۱۷۳۴].
اینگونه اعلام میدارند که ائمه حق تشریع و حلال و حرام کردن دارند؛ پس هرچه از اموال مسلمین حلال کنند، حلال است و هرچه را حرام کنند، حرام است. این سخن بدین معناست که ائمه را به جای خداوند متعال به خدایی گرفتهاند، چون برای ایشان حق تعیین تشریع و تعیین حلال و حرام قائل هستند و چنین عقیدهای شرک در ربوبیت است. چراکه حاکمیت و تشریع تنها حق انحصاری خداوندأاست؛ چنانکه اطاعت از دیگران در قانونگذاری، مخالف با شریعت خداوندـمیباشد. اگر ائمه حکم خدا را نسخ یا مقید کنند و مردم نیز از آنها پیروی نمایند، درواقع آنها را به جای خداوند عبادت کردهاند و این عمل عبادت غیر خدا محسوب میشود. حق تشریع تنها از آنِ خداوندـاست و حتی پیامبران نیز حق تشریع ندارند؛ بلکه تنها باید احکام خداوند متعال را به مردم ابلاغ کنند. هیچیک از انبیای الهی بدون اجازۀ پروردگار نه چیزی را حلال کرده و نه حرام معرفی میکردند و معرفی حلال و حرام از سوی ایشان تنها بر مبنای وحی بوده است. خداوندأدر وصف اقوامی که در تشریع و حلال و حرام کردن از شیوخ و آخوندهای خود پیروی کردهاند، چنین میفرماید:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ٣١]
«دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی به جای الله قرار دادند».
خداوندأپیروی از علما در حلال دانستن حرام و حرام دانستن حلال را عبادت آنان میداند زیرا «حلال و حرام را از علمایشان دریافت کردهاند [نه بر اساس دستورهای خداوند متعال] درحالیکه مساله حلال و حرام تنها و تنها از خداوند متعال دریافت میشود» [۱۷۳۵]چنانکه مفسرین در تفسیر این آیه به این معنا اتفاق نظر دارند [۱۷۳۶].
در اصول کافی نیز روایتی از امام صادق به این معنا آمده است: «سوگند به خدا، [علمایشان] آنها را به عبادت خود دعوت نکردند؛ اگر دعوت هم میکردند، مردم به آنها جواب نمیدادند؛ بلکه برای آنها حلال را حرام و حرام را حلال کردند؛ مردم هم در این حلال و حرام کردن از آنان پیروی کردند» [۱۷۳۷].
اعتقاد شیعه در مورد امامان همانند اعتقاد مسیحیان در مورد راهبانشان است: هر دو گروه علما و عابدانشان را به جای خدا عبادت میکنند. وقتی شیعه معتقد است امامان حق حلال و حرام کردن دارند، یعنی مدعیاند همۀ مردم بندگان آنها هستند. جهت توضیح بیشتر برای این رفتار شرکآمیز آنان به این روایت توجه نمایید که به دروغ به امام رضا نسبت میدهند: «همۀ مردم در پیروی بندۀ ما هستند و ما سرپرست دین آنها هستیم. این حکم را حاضران به غایبان برسانند» [۱۷۳۸].
درحالیکه خداوندأمیفرماید:
﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾[آلعمران: ٧٩]
«برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: به جای خدا، بندگان من باشید».
همه مردم تنها بندۀ خدا هستند و هیچکس غیر از خداوندأحق الوهيت ندارد، هرچند از بندگان مقرب باشد؛ از پیامبرانی باشد که کتاب و نبوت و حکمت به او داده شده است. وقتی پیامبران چنین حقی ندارند، امام شیعه یا مدعیان امامت چه حقی دارند؟
اگر بر اساس عقیده شیعه، امامان حق حلال و حرام کردن دارند، پس حتماً باید این اجازه و اختیار را هم داشته باشند که حلال و حرام را برای مردم بیان کنند یا اگر خواستند، از آنان مخفی نمایند. از معلی بن محمد بن وشاء روایت شده است: «از رضاسپرسیدم: فدایت شوم، منظور از اهل ذکر در ﴿ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [۱۷۳۹]چه کسانی هستند؟ او گفت: منظور ما هستیم و از ما پرسیده میشود. گفتم: آیا شما پرسششونده و ما پرسشگر هستیم؟ گفت: بله. گفتم: بر ما واجب است از شما بپرسیم؟ گفت: بله. گفتم: بر شما نیز واجب است که پاسخ بدهید؟ گفت: نه، این در اختیار ماست، اگر بخواهیم، جواب میدهیم و اگر بخواهیم، جواب نمیدهیم» [۱۷۴۰]. این در حالی است که چنین چیزی حتی برای رسول اکرمجو برترین پیامبران ممکن نیست. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ﴾[النحل: ٤٤]
«و (ما این) قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی، آنچه را که به سوی آنها نازل شده است»،
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُ﴾[المائدة: ٦٧]
«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان و اگر (این کار) نکنی، رسالت او را نرساندهای».
به علاوه، تهدید جدی شدیدی برای افرادی که دین را کتمان میکنند بیان شده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ﴾[البقرة: ١٥٩]
«همانا کسانیکه آنچه از دلائل روشن و هدایت نازل کردهایم، بعد از آنکه آنرا در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان میکنند، الله آنها را لعنت میکند و لعنتکنندگان (از مؤمنان و فرشتگان نیز) آنها را لعنت میکنند».
همچنین در منابع متعدد روایت شده که رسول خداجفرمود: «من سئل عن علم ثم كتمه ألجم يوم القيامة بلجام من نار» «هرکس از او دربارۀ علمی [که از آن آگاه است] پرسش شود و او [پاسخ] آنرا پنهان کند، خداوند در روز قیامت لگامی از آتش در دهانش میگذارد» [۱۷۴۱]. آیا بیان حقی که مردم نیازمند آن هستند و باید به آنها ابلاغ گردد، در اختیار و میل امامان است؟ که چنین بگویند: «بر ما واجب نیست؛ اگر بخواهیم جواب میدهیم و اگر بخواهیم، جواب نمیدهیم»؟ [۱۷۴۲]
از آنجا که در مذهب شیعه بیان دین و تعلیم آن تابع اراده و میل امامان است، بنا بر منابع خودشان، «شیعیان حلال و حرام و مناسک حج و غیره را نمیدانستند تا اینکه ابوجعفر باقر این باب را بر آنان گشود و مناسک حج و حلال و حرام را برایشان بیان کرد» [۱۷۴۳]. آنان تنها به این دروغ اکتفا نکرده و گمان میکنند که امامان حق دارند مردم را گمراه کنند و جوابهای مختلف و متناقضی به آنان بدهند، چون چنین حقی به آنها داده شده است. شیخ مفید از موسی بن اشیم چنین روایت کرده است: «بر ابوعبدالله وارد شدم و در مورد مسئلهای از او پرسیدم، او هم جواب داد. سپس مرد دیگری آمد و همان مسئله را از او پرسید، ولی خلاف جواب من را به او گفت. سپس مرد دیگری آمد و در مورد همان موضوع پرسید، این بار برخلاف من و نفر دوم به او پاسخ داد. بسیار شگفتزده شدم. وقتی همۀ مردم رفتند، به من نگاه کرد و گفت: ای ابن اشیم، خداوندأدر خصوص نعمتها و پادشاهیاش، داوود را مختار قرار داد و فرمود: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾[ص: ٣٩] «این عطای ماست، پس (به هرکس میخواهی) ببخش و یا نگهدار، حسابی بر تو نیست».همچنین امرِ دین را به محمدجتفویض کرد و فرمود: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ ﴾[الحشر: ٧] «آنچه که رسول الله به شما بدهد آنرا بگیرید، و از آنچه شما را از آن نهی کرده است پس خودداری کنید».پس خداوندأآنچه را به محمدجسپرده، به ما هم سپرده است؛ بنابراین تعجب نکن» [۱۷۴۴]. بنگرید که چگونه و به سادگی بر زبان ائمه دروغ میسازند و شرکیات را به ایشان نسبت میدهند.
روایات فراوان شیعه بيانگر اين مساله هستند که ائمه در شریعت حق تشريع و قانونگذاری دارند و مساله حلال و حرام کردن به آنها واگذار شده است، حتی میتوانند ارکان اسلام و اصول آنرا کتمان کنند و هرگاه خواستند، بر اساس میل و ارادۀ خود به پرسشهای مردم پاسخ دهند و یا اینکه از پاسخ آن خوداری کنند. آری، ائمه میتوانند خلاف حقیقت را به مردم بگویند و آنها را گمراه کنند. و بر این اساس است که شیعیان در مورد حج تا دوران امام باقر، در جهل و بیخبری به سر میبردند؛ زیرا احادیث رسول خدا از طریق اصحاب را قبول نمیکردند، بلکه فقط مطیع روایات ائمه خود بودند و ائمه هم بر اساس میل و صلاحدیدشان موضوع حج و احکام آنرا تا دوران محمد باقر پنهان کردند.
علمای شیعه هنوز و همهروزه این یاوهها و دروغها را به دین خدا و کتاب مبارکش و به پیامبرجو اهلبیتش نسبت میدهند. آنان این تفکرات و باورهای شرکآلود را در نقاب ادعای پیروی از اهلبیت پنهان میکنند. آیا چنین افرادی، شیعیان علی، حسن، حسین و علی بن حسین هستند که چنین وقیحانه به آنان دروغ میبندند؟ آنان میخواهند با این تهمتها و دروغها ثابت کنند کتمان دین جرم نیست؛ چرا که ائمه حتی حلال و حرام و احکام حج را برای مردم توضیح نمیدادند؛ و حتی یکی از اختیارات ایشان، پنهان کردنِ حق و گمراه کردن مردم از راه پاسخهای نادرست بود.
***
[۱۷۳۱] أصول کافی: ۱/۴۴۱؛ بحار الأنوار: ۲۵/۳۴۰. [۱۷۳۲] بحار الأنوار: ۲۵/۳۴۱ و ۳۴۲. [۱۷۳۳] در فرهنگ و اندیشۀ شیعه، فقط امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و فرزندش حسن حاکم و خلیفۀ اسلامی هستند و دیگر حاکمان و خلفایی که در دورههای مختلف زمام امور مسلمین را به دست گرفته و تاریخ پرشکوه اسلام را رقم زدهاند، ستمگر و جائر محسوب میگردند. از دیدگاه شیعه، چون به غیر از این دو امام هیچيك از امامانشان یک روز هم خلافت را به دست نگرفتند، لذا هر خلیفهای ستمگر و غاصب است. [۱۷۳۴] الإختصاص: ص۳۳۰؛ بحار الأنوار: ۲۵/۳۳۴؛ بصائر الدرجات: ص۱۱۳. [۱۷۳۵] ابن عطیه، المحرر الوجیز: ۸/۱۶۶. [۱۷۳۶] طبری: ۱۰/ ۱۱۳ و ۱۱۴؛ ابن کثیر: ۲/ ۳۷۳ و ۳۷۴. [۱۷۳۷] أصول کافی: ۱/۵۳. نمونه همین تفسیر را بنگرید در: طبرسی: ۳/ ۴۸ و ۴۹؛ بحرانی، البرهان: ۲/۱۲۰ و ۱۲۱؛ کاشانی، تفسیر صافی:۲/۳۳۶. [۱۷۳۸] مفید، أمالی: ص۴۸؛ بحار الأنوار: ۲۵/۲۷۹. [۱۷۳۹] [النحل: ۴۳ و الانبیاء: ۷] «پس [برای روشنگری] از آگاهان بپرسید، اگر [خود] نمیدانید» [۱۷۴۰. ]- أصول کافی: ۱/ ۲۱۰ تا ۲۱۳؛ تفسیر قمی: ۲/۶۸؛ بحار الأنوار: ۲۳/۱۷۴. در همین معنی روایات فراوان دیگری نیز روایت شده است. بنگرید به: أصول کافی، باب «اهل الذکر الذین امر الله الخلق بسؤالهم هم الائمة علیهم السلام»: ۱/۲۱۰ ۲۱۲ و باب «انهم اهل الذکر و هم المسؤلون، و انه فرض علی شيعتهم المسئله و لم یفرض علیم الجواب»: ۲۳/۱۷۲ تا ۱۸۸؛ تفسیر عیاشی: ۲/۲۶۱؛ حمیری، قرب الإسناد: ص۱۵۲ و ۱۵۳. [۱۷۴۱] امام أحمد: ج۲، ص۲۶۳، ۳۰۵، ۳۴۴، ۳۵۳، ۴۹۵، ۴۹۹، ۵۰۸، أبو داود کتاب علم باب «کراهت منع علم»: ج۴، ص۶۷، شماره ۳۶۵۸، ترمذی کتاب علم باب «کتمان علم»: ج۵، ص۲۹، شماره ۲۶۴۹، حاکم: ج۱، ص۱۰۱، ابن حبان: ص۲۶۰. [۱۷۴۲] أصول کافی: ۱/۲۱۲. [۱۷۴۳] أصول کافی: ۲/ ۲۰. [۱۷۴۴] الإختصاص: ص۳۲۹ و ۳۳۰؛ بحار الأنوار: ۲۳/۱۸۵.