نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

مبحث ششم: دعا کردن با طلسم و رمز و یاری‌خواستن از مجهولات

مبحث ششم: دعا کردن با طلسم و رمز و یاری‌خواستن از مجهولات

یکی دیگر از انواع شرک‌ و گمراهی‌های شیعه، دعا کردن با رمز و طلسم و حروف است که ویژۀ ائمه خود می‌دانند. شیعیان طلسم‌هایی را که به نام «حِرز» از امامان‌شان نقل شده روی کاغذهای کوچکی می‌نویسند آنها را برای شفا و سلامتی در لباس یا وسیله نقلیۀ خود گذاشته، یا به گردن می‌آویزند. مجلسی همه این وِرد و جادوها را جمع‌آوری کرده و مجموعۀ بزرگی از این الفاظ بی‌معنی را ذکر نموده است؛ وی حتی نمونه بعضی از این طلسم‌ها را که گمان می‌کند هدیۀ شفابخشِ امامان هستند در «بحار الأنوار» رسم کرده است [۱۷۶۳].

به گمان شیعه، این الفاظ بی‌معنی و جادوهای بی‌اثر، یکی از پناه‌گاه‌های ائمه هستند؛ مثلاً می‌گویند: «خداوندا، به [کمکِ] عین و میم و فاء و الحائین به نور پدر اشباح ... ما را از شر گراز و خزندگان نجات بده ...». البته آنان این یاوه‌ها را استتار و رمزی می‌دانند که ائمه در پناه آنها به دشمنان‌شان فحاشی می‌کردند [۱۷۶۴]. این در حالی است که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا[الأعراف: ١٨٠]

«و برای خدا، نام‌های نیک است، پس به آن (نام‌ها) او را بخوانید».

تردیدی نیست که نوشتن، ساختن و استفاده از این‌گونه طلسم‌ها و حروف، شرک به پروردگار یکتاست؛ زیرا بیان این کلمات، دعا کردن و خواستن از غیر خداوندأاست، نه خواندن خدا با اسماء و صفاتش؛ درحالی‌که در قرآن و سنت تأکید شده خداوند را با اسماء و صفاتش بخوانیم، نه با هیچ چیز دیگری. این نوع طلسم‌ها اصلاً معنی مشخصی ندارند. از اين‌رو امام صنعانی می‌فرماید: «چه بسا که ادا کردن این کلمات، کفر باشد؛ زیرا معنی عربی آنها را نمی‌دانیم و خداوند می‌فرماید: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ[الانعام: ٣٨] «در این کتاب، هیچ چیز را فروگذار نکرده‌ایم»؛ ولی او می‌گوید: "آهیا شراهیا"». سپس بیان می‌کند که افراد بی‌شماری با این دعاهای مجهول گمراه شده‌اند [۱۷۶۵].

آنان هنگام گم کردن راه نیز به چیزهای ناشناخته متوسل می‌گردند، همان‌طور که قبلاً هم به مردگان ناتوان امید بسته بودند. در صفحات پیشین بیان کردیم که کمک خواستن از اموات، اجنه، فرشتگان، انبیا یا هر شخص و شیء دیگر برای جلب سود یا دفع زیان، مصداق بارز شرک اکبر است و اگر کسی با چنین حالتی بمیرد، خداوندأاو را نخواهد بخشید، مگر اینکه قبل از مرگ توبه کرده باشد؛ زیرا چنین استعانت و فریادخواهی، تقرب به معبود و عبادت محسوب می‌گردد و این کار فقط برای خداوند جایز است نه هیچکس دیگر. خداوند متعال در قرآن کریم به بندگانش آموزش داده که فقط او را بخوانند:

﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ[الفاتحة: ٥]

«تنها تو را عبادت می‌کنیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»، ‏

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ[الاسراء: ٢٣]

«پروردگارت فرمان داده که جز او را عبادت نکنید» [۱۷۶۶].

در منابع معتبر شیعه به نقل از ابوبصیر از ابوعبدالله (صادق) روایت شده که گفته است: «هرگاه یکی از شما راه را گم کرد، با صدای بلند بگوید: ای صالح، یا ای اباصالح، راه را به ما نشان بده. خداوند شما را رحمت کند» [۱۷۶۷]. ابن‏بابویه در باب «دعاء الضال عن الطریق» بعد از ذکر روایت اخير می‌گوید: «روایت شده که دریا به صالح و خشکی به حمزه سپرده شده است» [۱۷۶۸]. اما صالح و حمزه چه کسانی هستند؟ ابن‌بابویه روایتی را از علی در حدیث چهارصد ذکر می‌کند که هویت صالح را این‌گونه‌‌ بیان می‌نماید: «هرکس در سفر گم شد یا ترسید، پس بگوید: ای صالح، مرا نجات بده و به دادم برس؛ زیرا در میان برادران جنی شما، یک جن وجود دارد به نام صالح. او در سرزمین‌های مختلف می‌گردد و ذکر می‌گوید. اگر کسی او را فرا بخواند، به دادش می‌رسد و راهنمایی‌اش می‌کند و حیوانش را که گریخته است برایش نگه می‌دارد» [۱۷۶۹].

ظاهراً علمای شیعه این عقیده را از اهل جاهلیت به ارث برده‌اند؛ زیرا قرآن وضعیت آنان را چنین نقل می‌کند:

﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا[الجن: ٦]

«و مردانی از آدمیان به مردانی از جنیان پناه می‌بردند، پس آنها به گمراهی و سرکشی‌شان افزودند». ‏

اهل علم می‌گویند: «اعراب مشرک در دوران جاهلیت عادت داشتند وقتی وارد منطقۀ ناشناخته‌ای می‌شدند، قبل از هر چیز به بزرگِ آن مکان پناه می‌بردند تا از گزندِ اشرار به دور باشند؛ همان‌طور که اگر کسی وارد قلمروی‌ پادشاهی شود، به محض ورود به آنجا به فرد بزرگ و قدرتمندی پناه می‌برد. بنابراین وقتی جنیان می‌بینند انسان‌ها به آنها پناه می‌برند، ترس و وحشت بیشتری ایجاد می‌کنند تا آنها بیشتر بترسند و بهتر پناهنده شوند. قتاده می‌گوید: «جمله ﴿فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗایعنی به گناه ایشان می‌افزایند و جن جرئت گناه را در او افزایش می‌دهد ... و هنگامی که به غیر خدا پناه می‌بردند، جنیان بیشتر آنها را می‌ترساندند» [۱۷۷۰].

وقتی ندای دلنواز اسلام در عالم طنین‌انداز شد، صراحتا پناه بردن به هرکس غیر از خداوند منان را باطل نمود و مردم را از این عادت زشت برحذر داشت [۱۷۷۱]. همچنین پناه بردن به اجنه را به‌ عنوان یکی از بزرگ‌ترین شرک‌ها به‌ حساب آورد؛ زیرا این کار پناه بردن به غیر خداست [۱۷۷۲]. پروردگار متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ[يونس : ١٠٧]

«و اگر الله زیانی به تو برساند، پس جز او هیچکس نتواند آن‌را بر طرف کند و اگر اراده‌ی خیری برای تو کند، پس هیچکس فضل او را باز نتواند داشت، به هرکس از بندگانش که بخواهد می‌رساند و او آمرزنده‌ی مهربان است».

***

[۱۷۶۳] یکی از این طلسم‌ها «حِرزِ امیرالمؤمنین÷برای جادوشدگان و توابع (اجنه‌ای که هر جا انسان می‌رود، دنبالش هستند) و صرع و مسمومیت و [ستمِ] حاکم و [وسوسۀ] شیطان و هر آن چیزی است که انسان را می‌ترسانَد؛ كه متن آن چنین است: «بسم الله الرحمن الرحيم. ای کنوش، ای کنوش، ارشش عطنيطنيطح، يا مطيطرون فريالسنون ما و ما ساما سویا طيطشا لوش خيطوش ...» تا آخر این طلسم‌ها. سپس رمزهای عجیبی را با اشکال عجیب و غریب و خطوط متقاطع کشیده است... (بحار الأنوار: ۹۴/۱۹۳. در صفحه ۲۲۹، ۲۶۵ و ۲۹۷ از همان جلد نیز نمونه این رموز تکرار شده‌اند. مجلسی حتی ادعا می‌کند یکی از روش‌های پناه جستن ائمه به وسیلۀ الفاظ عجیب چنین است: «به کمک یا آهیا شراهیا ... به او پناه می‌برم» (همان: ۹۴/۲۲۲). [۱۷۶۴] بحار الأنوار: ۹۴/ ۳۷۲ و ۳۷۳. [۱۷۶۵] صنعانی، الموضوعات: ص۶۳. [۱۷۶۶] این فتوای هیئت دائمی پژوهش‌های علمی و فتواست. بنگرید به: به نشریة الجزیرة: ۶ رجب، سال ۱۴۰۷، شماره ۵۲۷۲. [۱۷۶۷] ابن‌بابویه، من لا یحضره الفقیه: ۲/ ۱۹۵؛ برقی، المحاسن: ص۳۶۲؛ وسائل الشیعة: ۸/۳۲۵. [۱۷۶۸] من لا یحضره الفقیه: / ۱۹۵، المحاسن: ص۳۶۲، وسائل الشیعة: ۸/۳۲۵. [۱۷۶۹] الخصال: ۲/ ۶۱۸، وسائل الشیعة: ۸/ ۳۲۵. [۱۷۷۰] تفسیر ابن‌کثیر: ۴/۴۵۴ و ۴۵۵. همچنین بنگرید به: تفسیر طبری: ۲۹/ ۱۰۸ و فتح القدیر: ۵/۳۰۵. حتی تفاسیر شیعه هم به این نکته اشاره کرده‌اند. بنگرید به: البرهان: ۴/۳۹۱؛ تفسیر صافی: ۵/۲۳۴ و ۲۳۵؛ تفسیر شبّر: ص۵۳۵. [۱۷۷۱] طبری: ۲۹/ ۱۰۹. [۱۷۷۲] بنگرید به: کتاب التوحید، باب «إستعاذه بغير الله»: ص۱۷۵.