نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

۲- ایرانی‌بودن اصل تشیع

۲- ایرانی‌بودن اصل تشیع

برخی از پژوهشگران تصریح می‌کنند که تشیع از چند جهت ریشه‌های فارسی دارد:

نخست: ابن‌حزم و مقریزی در مورد مردم فارس گفته‌اند: «ایرانیان فرزندانِ حکومتی پهناورند و بر همۀ ملت‌ها قدرت و چیرگی داشتند. آنان چنان احساس بزرگی و غروری داشتند که خود را آزادگان و سروران می‌نامیدند و سایر مردم را بردگان خود به شمار می‏آوردند؛ لذا وقتی قدرت و دولت‌شان به دست عرب از بین رفت ـ درحالی‌که عرب‌ها از نظر آنان کم‌خطرترین ملت بودند ـ این مسئله بر ایشان گران آمد و مصیبت‌شان دوچندان گردید. آنها در موقعیت‌های بسیاری، در صددِ جنگ با اسلام برآمدند؛ اما در همه موارد، خداوند حق را پیروز گرداند. به همین دلیل، نیرنگ و حیله را مؤثرترین راه دیدند؛ پس گروهی از آنان تظاهر به اسلام کردند و با اظهار محبت نسبت به اهل‌بیت و زشت خواندن ستمی که گمان می‌کردند نسبت به علیسصورت گرفته بود، از شیعیان دلجویی کردند؛ و بعداً آنها را به راه‌های گوناگونی کشاندند تا سرانجام [شیعیانِ بی‌خبر را] از راه هدایت خارج ساختند» [۲۹۴]؛

دوم: اعراب به آزادی گرایش داشتند؛ اما فارس‌ها بر پادشاهی موروثی خو گرفته بودند و معنای انتخاب خلیفه و جانشینی را درک نمی‌کردند. از سوی دیگر، پیامبر اسلامجوفات کرده بود و پسر نداشت؛ و پس از وی مقدم‏ترین شخص از جهت خویشاوندی، پسرعمویش ـ علی بن ابی‌طالب ـ بود. آنان می‌گفتند کسانی چون ابوبکر و عمر و عثمان که پیش از علی خلافت را به دست گرفتند، درحقیقت، خلافت را از او غصب کردند. ایرانیان طبق رسوم خود، با دید تقدیس به شاهان‌شان می‌نگریستند؛ پس در مورد علی و فرزندانش نیز همین دیدگاه را داشته و می‌گفتند: «فرمانبرداری از امام، واجب است؛ و اطاعت از او اطاعت از خداوند است» [۲۹۵]. این است که می‌بینیم بسیاری از ایرانیان به اسلام روی آوردند، اما از تمام عقاید و باورهای پیشین که از گذشتگان خود به ارث برده بودند، رهایی نیافتند؛ و به مرور زمان، به باورهای قدیمیِ خود، رنگ و وِجهۀ اسلامی دادند. پس دیدگاه شیعه نسبت به علی و فرزندانش، همان دیدگاه نیاکان‌شان نسبت به شاهان ساسانی است. شیخ محمد ابوزهره می‌گوید: «ما معتقدیم که شیعه از افکار ایرانیان در مورد پادشاهی و وراثت اثر پذیرفته است. تشابه میان مذهب آنان و نظام پادشاهی ایران بسیار روشن است؛ و اینکه اکثر ایرانیان، شیعه هستند و اولین شیعیان نیز از این دیار برخاسته‌اند، این ادعا را تأیید می‌کند» [۲۹۶]؛

سوم: هنگامی که مسلمانان سرزمین ایران را فتح کردند، حسین بن علیسبا دختر یزدگرد ـ پادشاه ایران ـ که در میان اسیران بود ازدواج کرد و از او فرزندی به نام علی بن حسین به دنیا آمد. ایرانیان، فرزندان آن دختر را که از حسین بودند، وارث شاهان قدیم خود می‌دانستند و معتقد بودند خونی که در رگِ علی بن حسین و فرزندانش در جریان است، خونی ایرانی است؛ چرا که مادرش ـ دختر یزدگرد ـ از سلالۀ شاهان ساسانی و ـ از دید آنان ـ بسیار مقدس بود [۲۹۷]. علاوه بر اين نام فاطمه ـ چنانچه گفته می‌شود ـ نزد ایرانیان نام مقدسی است؛ چرا که در تاریخ ایران باستان جایگاه و مقام شایسته‌ای داشته است [۲۹۸]؛

چهارم: با نگاهی گذرا در روایات متعدد اثنا‏عشریه، اصالت فارسی بودن تشیع به چشم می‌خورد؛ مثلاً نسبت دادن ویژگی‌های فوق‌بشری به سلمان فارسیسـ خداوند او را از افترای آنان مبرا نماید.- در روایات شیعه آمده است: «سلمان، دربِ خداوند در زمین است؛ هرکس او را بشناسد و تأیید کند، مؤمن است؛ و هرکس او را انکار نماید، کافر است» [۲۹۹]. علمای شیعه برای توصیف سلمان، از روایات دوازده امام‌شان بهره می‌برند؛ چنان‌که گفته‌اند: «خداوند فرشته‌ای نزد سلمان می‌فرستد تا در گوش وی چنین و چنان بگوید» [۳۰۰]. حسن بن منصور نیز چنین روایت می‌کند: «از صادق÷پرسیدم: "آیا سلمان از آینده خبر می‎داد؟" او گفت: "آری". گفتم: "چه کسی به او خبر می‌داد؟" وی گفت: "فرشته‌ای گرامی". گفتم: "اگر سلمان این‌گونه بود، پس همراه و هم‌صحبتِ او چه مقامی داشته است؟" او گفت: "به کار خود مشغول باش"» [۳۰۱]. این روایت، نزول وحی را بر سلمان فارسیسثابت می‌کند و تلویحاً اشاره دارد که هم‌صحبتِ سلمان ـ یعنی علیسـ مقام بالاتری داشته است. بلكه روایات شیعه، دانش ائمه و پیامبران را برای سلمانسثابت می‌نماید؛ درست همان‌طور که شأن امام و پیامبر را برایش مقرر می‌دارند. روایت دیگر شیعه می‌گوید: «سلمان به علم اول و آخر دست یافت»؛ سپس آن‌را چنین توضیح می‌دهد: «یعنی علم پیامبرجو علم علیسو امر پیامبر و امر علی» [۳۰۲]. در برخی روایات‌شان آمده است که: «سلمان یکی از شیعیان است که توسط او روزی داده می‌شوید و یاری می‌گردید و برای‌تان باران می‌بارد» [۳۰۳]. غلو و زیاده‌روی بعضی از فرقه‌های شیعه به جایی رسید که حتی مقام خدایی برای سلمان قائل شدند. این فرقه، در زمان ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (م ۳۳۰ ق) سربرآوردند و او ضمن اشاره به آنان می‌گوید: «کسانی در این زمان معتقد به خداییِ سلمان فارسی هستند» [۳۰۴]. شاید این‌گونه روایات در کتاب‌های اثناعشریه، از آثار همین فرقه باشد؛ چرا که منابع اثنا‏عشریه، عمدۀ دیدگاه فرقه‌های شیعه را ـ با تمام مسائل شاذ، بدعت‌آمیز و اختلافی‌اش‌ـ شامل می‌شود. و وجود این روایات در کتاب‌های شیعه، درواقع چراغ سبزی است برای خروج و پیدایش فرقه‌های مختلف از شیعه برای بار دیگر.

در حوزه‌های علمیۀ شیعه، جنبشی دیده می‌شود که می‌کوشد در مورد شخصیت و تأثیر برخی از عناصر پارسی که در توطئه بر ضد دولت خلافت شرکت داشته‏اند بزرگنمایی کند. مانند ابولؤلؤ مجوسی ایرانی ـ قاتل خلیفه بزرگوار عمر بن خطابسـ که لقب «بابا شجاع‌الدین» به او داده‌اند [۳۰۵]. شیعیان [به ویژه در ایران] روز شهادت حضرت عمر به دست این مجوسی را یکی از جشن‌ها و اعیاد خود به حساب می‌آورند و شیخ جزایری ـ مرجع تقلید شیعه ـ در این مورد روایاتی نقل کرده است [۳۰۶]. چنان‌که شیعیان «نوروز» را نیز همچون مجوسیان گرامی می‌دارند [۳۰۷]و روایات‌شان اعتراف می‌کند که نوروز یکی از جشن‌های پارسیان است [۳۰۸].

[۲۹۴] ابن‌حزم، الفصل: ۲/۲۷۳؛ مقریزی، الخطط: ۲/۳۶۲. [۲۹۵] بنگرید به: محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الإسلامیة: ۱/۳۷؛ احمد امین، فجرالإسلام: ص ۲۷۷؛ عرفان عبدالحمید، دراسات فی الفرق: ۲۳؛ فلهوزن، احزاب المعارضه السیاسیة الدینیة فی صدر الإسلام ص: ۱۶۸؛ فلوتن، السیادة العربیة ص: ۷۶. [۲۹۶] محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الإسلامیة: ۱/۳۸. [۲۹۷] در مورد اینكه مادر علی بن حسین دختر یزدگرد بوده است، بنگرید به: تاریخ یعقوبی: ۲/۲۴۷؛ صحیح الكافی: ۱/۵۳؛ نیز بنگرید به: سمیرة اللیثی، الزندقه و الشعوبیة: ص ۵۶؛ عبدالله الغریب، و جاء دور المجوس: ص۷۷؛ النشّار، نشاة الفكر الفلسفی: ۲/۱۱؛ عبدالرزاق الحصان، المهدی و المهدویة: ص۸۲؛ رونالدسون، عقیدة الشیعة: ص۱۰۱. [۲۹۸] آنان اعتقاد داشتند که فاطمه در كشف «سمردیس» مجوسی كه بر عرش كیانیان مستولی شده بود تأثیر زیادی داشته است؛ پس فاطمه قهرمان و مقدس بود؛ و اگر وی نبود، چیزی در مورد سمردیس مجوسی شناخته نمی‌شد و پدرش ـ اَوتانس ـ و یارانش علیه او توطئه نمی‌کردند؛ بنگرید به: عبدالرزاق الحصان، المهدی و المهدویة: ص ۸۴؛ هیرودوتس: ۲/۴۶۲؛ المقدسی، البدء و التاریخ: ۴/۱۳۴، ۶/۹۵. [۲۹۹] رجال كشی: ص ۱۵. [۳۰۰] همان: ص ۱۶. [۳۰۱] همان: ص ۱۹. [۳۰۲] همان: ص ۱۶. [۳۰۳] همان: ص ۶ و ۷. [۳۰۴] مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین: ۱/۸۰. [۳۰۵] بنگرید به: عباس قمی، الكنی و الالقاب: ۲/۵۵. [۳۰۶] بنگرید به: الأنوار النعمانیة: ۱/۱۰۸. [۳۰۷] بنگرید به: وسایل الشیعة، باب استحباب روزه‌داری در روز نوروز و غسل کردن و پوشیدن تمیزترین لباس و خوشبویی در آن روز: ۷/۳۴۶. [۳۰۸] بحار الأنوار: ۴۸/۱۰۸.