نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

۳- تشیع، مرکز تجمع عقاید کهن آسیایی

۳- تشیع، مرکز تجمع عقاید کهن آسیایی

برخی معتقدند که مذهب شیعه، مرکز تجمع‏ باورهای کهن آسیایی ـ مانند بودایی ـ بوده است [۳۰۹]. استاد احمد امین می‌گوید: «تحت نام شیعه‏گری مقوله‌های تناسخِ ارواح [۳۱۰]، جسم بودن خداوندأ [۳۱۱]و حُلول [۳۱۲]ظهور پیدا کردند که در گذشته، این گفتارها نزد برهماییان [۳۱۳]، فیلسوفان و زرتشتیان [۳۱۴]پیش از اسلام معروف بوده ‌است» [۳۱۵]. برخی از خاورشناسان نیز به رخنه کردن بسیاری از عقاید غیراسلامی به تشیع اشاره کرده‌ و می‌گویند: «آن عقاید، از طریق آیین زردتشت، مانوی [۳۱۶]و بودا و دیگر ادیانی که پیش از ظهور اسلام در آسیا رایج بودند به مذهب شیعه راه یافتند» [۳۱۷]. نویسندۀ مختصر التحفه نیز می‌گوید: «مذهب شیعه تشابه و همگونی کاملی با فرقه‌های یهودی، مسیحی، مشرکان و زرتشتیان دارد ...» [۳۱۸]. او در ادامه، به این وجوه تشابه با هریک از این گروه‌ها را به تفصیل بیان می‌کند. برخی مدعی‏‏اند که پس از بررسی و تحقیق در مورد مذاهب شیعه، به این نتیجه رسیده‌اند که همۀ آن مذاهب و ادیانی که اسلام برای نابودی‌شان تلاش نموده است، در این مذهب یافت می‌شوند [۳۱۹].

[۳۰۹] ابوزهرة، تاریخ المذاهب الإسلامیة: ۱/۳۷. [۳۱۰] «تناسُخِ ارواح» انتقال روح پس از مرگ از جسمی به جسم دیگر است؛ خواه انسان باشد یا حیوان. برخی از هندوها و فیثاغورس یونانی این نظریه را مطرح كردند؛ ولی بعدها به جهان اسلام نیز نفوذ كرد؛ بنگرید به: المعجم الفلسفی: ص ۵۵؛ التعریفات جرجانی: ص ۹۳. [۳۱۱] یعنی نسبت دادن صفاتِ بندگان به خداوندأكه برخی از فرقه‌های شیعه ـ مانند هشامیه، پیروان هشام بن حكم ـ به آن اعتقاد دارند؛ اما اختلاف مردم در مورد لفظ «جسم»، بر سرِ معنی اصطلاحیِ آن است، نه معانی لغوی‌اش. در این باره بنگرید به: ابن‌تیمیه، مجموعۀ فتاوی شیخ الإسلام: ج ۳/۳۲ و ۳۳؛ منهاج السنة: ۲/۹۷، ۲/۱۴۵؛ درء تعارض العقل و النقل: ۱/۱۱۸ و ۱۱۹؛ تعریفات جرجانی: ص ۱۰۳. [۳۱۲] «حُلول» پنداری است مبنی بر اینكه خدا بر تعدادی از بندگانش فرود می‌آید و در جسم‌شان جای می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، «لاهوت در ناسوت جایگزین می‌شود» (المعجم الفلسفی: ص ۷۶). [۳۱۳] «براهمه» منسوب به فردی از ایشان است كه «براهم» نام دارد (الملل و النحل: ۱/۲۵۱)؛ نیز گفته‌اند که برهام از شاهان ایرانی است (المنیة و الأمل: ص۷۲). آنان به وجود خدا اعتراف می‏کنند؛ اما پیامبران را قبول ندارند و فرقه‌های مختلفی هستند. [۳۱۴] زرتشتیان آتش را می‌پرستند و به دو اصل معتقدند: یكی نور و تاریكی. آنان نور را ازلی و تاریكی را حادث می‏دانند. همۀ مسائل مجوس گرد دو محور می‌چرخد: بیان سبب امتزاج نور و تاریكی؛ بیان سبب نجات نور از تاریكی. آنان امتزاج را مبدأ و نجات را معاد قرار داده‌اند؛ بنگرید به: الملل و النحل: ۱/۲۳۲ به بعد؛ رازی، اعتقادات فرق المسلمین المشركین ص: ۱۳۴؛ اخبار امم المجوس، الكساندر سیبیل. [۳۱۵] فجر الإسلام: ص: ۲۷۷. [۳۱۶] «مانَویت» آیین پیروان مانی بن فاتك است كه در اصل زرتشتی بود. وی با استفاده از اعتقادات زرتشتیان و مسیحیان، دینی به وجود آورد كه زرتشتی‌ها با او مخالفت نمودند و در صددِ قتلش برآمدند تا سرانجام بهرام بن هرمز بن شاپور پس از عیسی÷او را به هلاکت رساند؛ اما مذهبش همچنان در میان پیروانش باقی ماند. مانَوی‌ها دو اصل دارند: نور و تاریكی. آنان می‌گویند جهان از این دو منبع سرچشمه گرفته است، نور، بهتر از تاریکی است و خدایِ قابل ستایش اوست؛ بنگرید به: الملل و النحل، ۱/۲۴۴ به بعد؛ المنیة و الأمل ص۶۰؛ شرح الطحاویة: ص۱۸؛ رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشركین: ص۱۳۸. [۳۱۷] فلوتن، السیادة العربیة: ص ۸۳ و ۸۴.. [۳۱۸] مختصر تحفۀ إثناعشریة: ص ۲۹۸ به بعد. [۳۱۹] بركات عبدالفتاح، الوحدانیة: ص ۱۲۵.