نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

سخن امام مانند کلام خدا و پیامبر است

سخن امام مانند کلام خدا و پیامبر است

«سنت» از دیدگاه شیعه به هر گفتار، کردار و تأییدی گفته می‏شود که از جانب یکی از معصومین اهل‌بیت صادر شده باشد [۱۰۹۶]. کسی که با طبیعت مذهب شیعه آشنا نباشد، نمی‏داند آنها چقدر با سنت فاصله دارند؛ چرا که به اعتقاد اهل‌سنت، فقط رسول‏خداجمعصوم است؛ اما شیعه علاوه بر رسول خداجدوازده امام خود را معصوم می‏داند و سخنان ایشان را مانند کلام خدا و رسولشجبه شمار می‏آورد؛ درحالی‌که پیامبرجاز روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و آنچه می‏گوید جز وحی الهی نیست. بنابراین از دیدگاه اثنا‌عشریه، تفاوتی میان کلام ائمه و گفتار پیامبرجوجود ندارد. ائمه از دیدگاه شیعه، تنها به عنوان راویانِ حدیثِ پیامبر خداجبه شمار نمی‌آیند و یا اینکه سخنان‌شان از آن جهت حجت باشد که در روایت حدیث قابل اعتمادند؛ بلکه از آن جهت شایستگی پیروی و اطاعت دارند که از جانب خدا و با سخن پیامبرجبدین مقام منصوب شده‏اند تا حقیقت احکام را تبلیغ نمایند؛ آنان جز به احکامی که از جانب خداوندأهستند، حکم نمی‌کنند [۱۰۹۷].

از دیدگاه شیعه، بین سخنان ائمه در سن کودکی و بعد از بلوغ و رشدِ عقلی فرقی نیست؛ زیرا آنان در طول زندگی مرتکب گناه نمی‏شوند؛ نه عمداً و نه سهواً و نه حتی از روی فراموشی؛ از این‌رو یکی از بزرگان معاصر شیعه می‏گوید: «اعتقاد به عصمت ائمه باعث می‏شود تمام سخنانی که از آنان صادر می‏شود، بدون رسیدن سند این سخنان به رسول‏اللهجدر درجۀ صحت قرار گیرد؛ بر خلاف عقیدۀ اهل‌سنت که بدون سند متصل به رسول خداجروایت را صحیح نمی‏دانند» [۱۰۹۸]. چراکه شیعیان امامت را «ادامۀ نبوت» می‏دانند [۱۰۹۹]و از نگاه آنان، ائمه مانند پیامبرانهستند. درحقیقت، «گفتار ایشان مانند گفتار پیامبران است، فرمان آنان فرمان خدا، اطاعت از آنان اطاعت از خدا و نافرمانی آنان، گناه و نافرمانی از امر خداست و سخنی نمی‌گویند مگر [با الهام از] از وحی و پیام الهی» [۱۱۰۰].

از قول ابی‌عبدالله وارد شده است که گفت: «سخن من سخن پدرم است و سخن پدرم سخن جدم است؛ و سخن جدم سخن حسین است و سخن حسین سخن حسن؛ و سخن حسن سخن امیرمؤمنان علیسو سخن امیرمؤمنان سخن رسول‏‏خداجاست؛ و گفتار ایشان فرمودۀ خداوند متعال می‏باشد» [۱۱۰۱]. شارح کافی می‏گوید: «این روایت حاکی از آن است که قول هریک از ائمه، سخن خداوند به حساب می‏آید و معتقدند همچنان‏ که در قول خداوند اختلافی وجود ندارد، در اقوال آنان نیز هیچ اختلافی نیست» [۱۱۰۲]. حتی گفته‏اند: «جایز است هرکس حدیثی را از ابی‌عبداللهسبشنود، آن‌را از پدر یا از اجدادش روایت کند، و نیز جایز است بگوید خداوندأفرموده است» [۱۱۰۳]؛ و این تصریحی است در نسبت دادنِ سخن بشر به خداوند متعال.

شارح کافی می‏گوید: «روایاتی داریم که بر جایز بودن انتسابِ گفتۀ امام به خداوند دلالت دارند؛ بلکه اولویت بر این است که بگوید: خداوند فرموده است» [۱۱۰۴]؛ همان‌گونه که در کافی از ابی‌بصیر روایت شده که می‏گوید: «به اباعبداللهسگفتم: حدیثی را که از تو می‏شنوم می‌توانم به نام پدرت روایت کنم، یا اینکه از پدرت می‏شنوم می‌توانم آن‌را به نام شما روایت ‏کنم؟ در جواب فرمود: یکسان است [یعنی با هم تفاوتی ندارند]؛ ولی اگر از پدرم روایت کنی برایم بیشتر خوشایند است. سپس ابوعبداللهسگفت: بسیار زیباست آنچه از من می‏شنوید، به اسم پدرم روایت کنید» [۱۱۰۵].

این روایات تصریحی است به اینکه شیعه دروغ آشکار را جایز می‏دانند؛ چون آنان مثلاً سخنی را به امیرالمؤمنین علیسنسبت می‏دهند که او نگفته است، بلکه برخی از نوادگان ایشان نقل کرده‌اند ـ کسانی که شاید حتی به علم و آگاهی هم مشهور نباشند. آنان جایز می‏دانند سخنانی را که به نام امامِ غایب ساخته و پرداخته‏اند، به علی نسبت دهند و بگویند علیسچنین و چنان فرمود. نیز اولویت بر این است که به بالاتر نسبت دهند؛ چنان‌که روایت سابق به این امر تصریح می‏کند. شارح کافی از این روایت چنین استنباط کرده است که بهتر است سخنان ائمه به خداوندأنسبت داده شود و این نهایت گستاخی و جسارت به خداوندأاست.

بنابراین سنت از دیدگاه شیعه فقط سنت پیامبرجنیست، بلکه سنت ائمه و گفته‌های آنها را همانند سخن خدا و رسولشجبه حساب می‏آورند؛ لذا بدین صورت اعتراف می‏کنند که این بخش را شیعه به سنت مطهر ملحق کرده‏ است: «شیعۀ امامیه هر گفتار، کردار و تقریری را که از ائمه صادر شده، به سنت مطهر ملحق ساخته‏اند» [۱۱۰۶].

شیعه این موضوع را بر مبنای دو قاعدۀ مهم بیان می‏کند. همان‌گونه که یکی از بزرگان معاصر ایشان اعلام می‌کند که گفتارِ امام، مانند فرمودۀ رسول خداجبر مردم حجت بوده و پیروی از آنها بر ایشان واجب است؛ و حکم ائمه چیزی نیست مگر حقیقت احکام صادره از جانب خدا. وی خاطر نشان می‌سازد که ائمه معلومات دینی را از دو طریق دریافت می‏کنند: از طریق الهام، همانند نزول وحی و الهام بر پیامبر و یا از طریق امام معصوم قبل از خود، همان‌گونه که [به ادعای او] علیسگفت: رسول خداجهزار باب علم را به من آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر بر من باز می‏گردد» [۱۱۰۷]. پس علم ائمه دو نوع است: یکی علم حادث است که از طریق الهام و غیره تحقق می‏یابد، دیگری علمی است که از رسول‏خداجبه ارث برده‏اند که هر دو نوع، سنت به حساب می‌آیند. اکنون به توضیح آن دو اصل اعتقادی مهم شیعه می‏پردازیم:

[۱۰۹۶] محمد تقی حكیم، الأصول العامة للفقه المقارن: ص۱۲۲. [۱۰۹۷] مظفر، أصول الفقه المقارن: ۳/۵۱، و بنگرید به: السالوس، أثر الإمامة: ص۲۷۴. [۱۰۹۸] عبدالله فیاض، تاريخ الإمامية: ص۱۴۰. [۱۰۹۹] محمدرضا مظفر، عقائد الإمامية: ص۱۶۶. [۱۱۰۰] ابن‌بابویه، الإعتقادات: ص۱۰۶. [۱۱۰۱] أصول الكافی، كتاب فضل العلم، باب رواية الكتب و الحدیث: ۱/۵۳؛ وسائل الشيعة: ۱۸/۵۸. [۱۱۰۲] مازندرانی، شرح جامع علی الكافی: ۲/۲۷۲. [۱۱۰۳] همانجا. [۱۱۰۴] همانجا. [۱۱۰۵] أصول كافی با شرح جامع: ۲/۲۵۹. [۱۱۰۶] محمد تقی الحكیم، سنة أهل البيت: ص ۹. [۱۱۰۷] محمدرضا مظفر، أصول الفقه: ۳/۵۱.