نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

نتایج این بررسی

نتایج این بررسی

نخست: این احتمال وجود دارد که افترای تحریف و افسانه‌های مربوط به آن، در قرن دوم در میان شیعه پدید آمده باشد و بنیانگذاران و متولیانش برخی از شیعیان افراطی باشند –که پیش‌تر به برخی از آنها اشاره شد-؛ و چه بسا یکی از اسباب آن نیز خالی بودن قرآن از دلایلی مبنی بر بدعت‌های آنان چون مساله اثبات دوازده امام و باور آنان در مورد اصحاب رسول خداجو مخالفان ائمه بوده است؛

دوم: اکثر کتاب‌های معتبر شیعه کفرِ تحریف قرآن را روایت کرده‌اند و چنان صریح بیان شده‌اند که ممکن نیست بتوان آنها را چنین توجیه کرد که منظورشان تأویل آیه یا بیان قرائت‌های مختلف یک آیه است؛ بلکه به صراحت می‏گویند که این آیه چنین نازل شده بود و صحابه آن‌را این‌گونه تحریف کردند [۱۰۷۹]؛ یا می‏گویند: «خداوند نام هفت نفر از قریش را ذکر کرده است؛ ولی قریش نام شش نفرشان را پاک کردند و فقط نام ابولهب به خاطرِ اهانت به رسول خداجباقی مانده است» [۱۰۸۰]؛ همچنین گفته شده: «در قرآن نام چند مرد وارد شده بود؛ ولی آنها را حذف کردند» [۱۰۸۱]؛ یا در بعضی روایات می‏گویند: «به خدا سوگند جبرئیل این آیه را اینچنین بر محمدجنازل کرد؛ ولی این از مواردی است که تحریفش کردند و آن‌را تغییر دادند» [۱۰۸۲]؛ یا چنین روایت می‌کنند: «آری؛ به خدا سوگند چنین چیزی در آن وجود داشت و نخستین کسی ‏که آن‌را تغییر داد، ابن اَروی بود» [۱۰۸۳]. و از این قبیل مثال‌ها بسیارند. بر این اساس، هر شیعه‏ای بگوید روایاتی که در کتاب‌های‌شان وارد شده است، از نوع قرائت‌های مختلفِ یک آیه یا از جمله آیاتی است که تلاوت‌شان نسخ شده است، فقط کفرِ اعتقاد به تحریف را توجیه کرده و درحقیقت، بین حق و باطل هیچ تفاوتی قائل نشده است؛

سوم: برخی از علمای شیعه مدعی هستند که کتاب‌های موثق شیعه سرشار از این افسانه‌هاست. در واقع، این ادعا طعنه‌ای ‌است به کتاب‌های خودشان، نه به کتاب خدا. و به همين دليل است كه جمعی از عقلای شیعه تلاش کردند مذهب شیعه را از این تنگنا بیرون آورده یا بر آن رسوایی سرپوش بگذارند؛ ولی علیرغم انکارِ منکرین، قرن‌هاست که این اسطوره وجود دارد و گروهی از کافرانِ دین‌ستیز با دسیسه و نیرنگ آن‌را گسترش می‌دهند. بر کسی پوشیده نیست که هرکس معتقد به افسانۀ تحریف باشد، هیچ پیوندی با خدا و پیامبرجو قرآن و اسلام و اهل بیت ندارد بلکه دینی جز دین اسلام دارد.

جالب اینجاست کسانی مانند محمدباقر مجلسی در «بحار الأنوار» و محدث نوری در «فصل‌الخطاب»که قائل به تحریف و تغییر قرآن هستند و این افسانه‌ها را در کتاب‌های خود نقل کرده‌ و بر آنها صحه گذاشته‌اند، درحالی‌که با روایت افسانۀ تحریف، قرآن را زیر سئوال می‏برند، به قرآن هم استشهاد نموده و باب‌های مختلف کتاب‌شان را با یکی از آیات قرآن آغاز کرده‌اند؛ مثلاً طبرسی در «مستدرک الوسائل» می‏گوید: «بابی دربارۀ اینکه وضو گرفتن برای لمس و نوشتن قرآن مستحب است و جایز نیست شخص بی‏وضو و جُنُب قرآن را بنویسد» [۱۰۸۴]؛ بلکه شیخ شیعه مجلسی که مدعی است افسانه‌های تحریف به درجۀ کثرت و شهرت رسیده‌اند و از روایات مربوط به امامت کمتر نیستند، در بحار الأنوار می‏گوید: «آنچه در بین دو جلد قرآن وجود دارد، بدون هیچ کم و زیاد، کلام الله است» [۱۰۸۵]. اما پس از اینکه متوجه می‌شود که این سخن با روایات افسانه تحریف تناقض دارد، می‏گوید: «شاید کسی بگوید چگونه ممکن است آنچه بین دو جلد قرآن قرار دارد ـ بدون کم و زیادـ کلام الله باشد، درحالی‌که روایاتی از ائمه نقل کرده‏اید که قرآن را اینچنین می‌خواندند: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ ائمّة أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِهمچنین ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ ائمّة وَسَطٗاو ﴿يسألونك الأنفالرا خوانده‏اند و این کار بر خلاف قرآن موجود در بین مسلمین است، در پاسخ این اشکال باید گفت: این اخبار از نگاهِ سندی آحاد هستند و به طور قطع نمی‏توان به صحت‌شان حُکم کرد، برای همین است که ما در مورد آنها توقف کرده‏ایم و از دستورهای قرآنِ موجود منصرف نشده‏ایم. با وجود این، انکار نمی‏کنیم که قرائت [می‌تواند] به دو صورت واقع شود: یکی آنچه در مصحف قرار دارد و دیگری قرائت موجود در روایات؛ به همان صورت که مخالفین ما [= اهل‌سنت] اعتراف کرده‏اند که قرآن به صورت‌های مختلفی نازل شده است» [۱۰۸۶]. وی سپس [به عنوان شاهد] به بعضی قرائت‌ها اشاره کرده است. اما سئوال اینجاست مادامی‌که نقل این عقاید کفرآمیز چنین فرجامی برای آنان به دنبال دارد، چرا این شبهه‌ها را بر‏انگیخته‌ و از یکدیگر نقل می‏کنند؟ با توجه به مطالبی که سابقاً عرضه و تحلیل شد، روشن است که علما با دو هدف اصلی افسانۀ تحریف را مطرح کرده‌اند: قانع کردنِ پیروان خود به اینکه عقایدشان صحیح است و اینکه مواردی در قرآن وجود داشته است که بر مذهب آنها دلالت می‌کرده ولی توسط صحابه حذف و تحریف شده است. علاوه بر این، ملاحظه می‏کنیم ‏که آنان مدعی نزول کتاب‌های آسمانی دیگری غیر از قرآن هستند؛ همچنین آنان جهت اقناع شیعیان مجبور شده‏اند به تفسیرهای باطنی روی بیاورند تا همه این عقاید شاذ و مخالف با جماعت مسلمین را اثبات کنند. بنابراین تمام ادعاها تلاشی است برای نجات از بحران فکری‌ای که از کمبود دلیل برای اثبات عقایدشان ناشی شده است. اما این آتشِ دامنگیر، تأثیر خود را بر فرقه‌های شیعه و بلکه اثنی‌عشریه نیز بر جای گذاشته است [۱۰۸۷]؛ زیرا اخباری‌ها ـ که فرقه‏ای از اثنا‏عشریه هستندـ روایات‌شان را بر قرآن مقدم می‏دانند؛ تا جایی که شایع شده است که اثنا‏عشریه قرآن اختصاصی خود را دارند؛

چهارم: آنان همان‌طور که روایاتی دال بر تحریف قرآن دارند، روایاتی هم دارند که تحریف را نفی می‏کند. یکی از بزرگان‌شان می‏گوید: «امت اسلام بدون اختلاف اجماع دارند بر اینکه قرآن [رایج میان مردم] بدون هیچ شک و گمانی حق است؛ اگر به آن احتجاج و استدلال کنند، راه صحیح را پیموده‌اند و بر تصدیق آن رهیافته و رستگارند؛ زیرا رسول خداجمی‏فرماید: "امت من بر گمراهی و ضلالت جمع نمی‏شوند"» [۱۰۸۸]. به علاوه، در «الکافی» نیز روایاتی نیز دربارۀ ثواب قرائت قرآن [۱۰۸۹]، فضل و بزرگواری حامل قرآن [۱۰۹۰]و واجب بودن عرضۀ احادیث بر قرآن جهت ارزیابی و عیارسنجی و همچنین وجوب تمسک به قرآن تا روز قیامت [۱۰۹۱]وارد شده است. اینها در واقع، روایاتی را باطل می‏کنند که حاکی از تحریف قرآن یا مخفی بودن نسخۀ کامل آن نزد امام منتظر هستند؛

پنجم: برای ما روشن شد که روایات و افسانه‌های تحریف، چون محتوای‌شان متناقض است، عواملِ باطل‏کننده را درون خود دارند و به مجردِ بیان هر روایت، دروغ و نادرستی‌اش هویدا می‏گردد. برای بیان دروغ رافضی‌ها‏ در مورد علی بن ابی‌طالبسهمین کافی است که برخی مدعی‏اند که وی آفریدگارِ هستی است؛ برخی او را پیامبر سخن‏گو و عده‌ای نیز امام معصوم و ولیِ امر و ملک می‏دانند. وی حدود پنج سال و نُه ماه بر مسند خلافت باقی ماند و در آن مدت همین قرآن در مساجد تلاوت می‏شد و خود نیز در وقت امامتِ نماز آن‌را می‏خواند. او با آنکه مصحف‌های اصلی ـ به گمان شیعه‌ـ را در اختیار داشت، حتی نسبت به یک حرف [از قرآن رایج] هم اعتراض نکرد. آیا اگر تحریفی در آن مشاهده می‏کرد، آن‌را تأیید و سکوت می‏کرد؟ پس از وی چون پسرش [= حسنس]خلیفه شد، او نیز روش پدرش را پیش ‏گرفت. چگونه برای این افراد جایز است با وجود این‏ همه دلایل بگویند حرفی بر قرآن افزوده یا از آن کاسته شده یا تغییر کرده است؟ قطعاً اگر حرفی از قرآن تغییر می‌کرد ، امام علیسجنگ و جهاد علیه چنین کسانی را بر پیکار بر ضد اهل شام ترجیح می‏داد؛ چرا که وقتی در موضوعی ساده‌تر از تحریف قرآن با او مخالفت کردند و نظرشان بر خلاف نظر او بود، با آنان وارد جنگ شد [۱۰۹۲]. بنابراین با دلایل قاطعی که چاره‏ای جز تسلیم شدن در برابرش نیست، دروغ شیعه در مورد تحریف قرآن بر همگان آشکار گردید. والحمدلله رب العالمین

[۱۰۷۹] بحار الأنوار: ۹۲/ ۵۵. [۱۰۸۰] رجال كشی: ص۲۹۰، بحار الأنوار: ۹۲/۵۴. [۱۰۸۱] تفسیر عیاشی: ۱/۱۲، بحار الأنوار: ۹۲/۵۵. [۱۰۸۲] بحار الأنوار: ۹۲/۵۶. [۱۰۸۳] تفسیر فرات: ص۱۷۷؛ بحار الأنوار: ۹۱/۵۶. [۱۰۸۴] مستدرك الوسائل: ۱/۴۳ [۱۰۸۵] بحار الأنوار: ۹۲/۷۵. [۱۰۸۶] همان. [۱۰۸۷] مانند فرقۀ «دروز» که مُصحفی برای خود برگزیده‏اند و آن‌را «مصحف منفرد بذاته» نامیده‏اند؛ بنگرید به: مصطفی شکعة، اسلام بلامذاهب، مقدمه چاپ پنجم؛ خطیب، عقیدة الدروز: ص۱۸۳ و ۱۸۴. [۱۰۸۸] بنگرید به: الشعرانی، تعالیق علمیه علی شرح الكافی للمازندرانی ۲/۴۱۴،. [۱۰۸۹] بنگرید به: اصول كافی،كتاب فضل القرآن: ۲/۶۱۱. [۱۰۹۰] همان: ۳/۶۰۳. [۱۰۹۱] همان، باب الرد إلی الكتاب والسنة: ۱/۵۹. [۱۰۹۲] ابن‌حزم، الفصل: ۲/۲۱۶ و ۲۱۷