نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

قرآن سرّی شیعه

قرآن سرّی شیعه

آیا نزد شیعه قرآن دیگری وجود دارد که حاوی این دروغ‌هاست و آن‌را به جای کتاب الله می‌خوانند؟ افسانه‌های شیعه در این‌ مورد چه می‏گویند؟ واقعیت مذهبیِ ایشان در این مورد چیست؟ آیا قول شیخ محی‌الدین خطیب صحیح است که می‏گوید: «شیعه قرآن‌های ویژۀ خود را دارند که با قرآنِ متداول میان مسلمانان متفاوت است» [۹۵۲]؟ در این راستا شیخ محب‌الدین خطیب، سورۀ مشهور به «سوره ولایت» را منتشر نموده و گفته است: «این سوره، از نسخۀ خطی ایرانی نزد "مستر براین" گرفته شده است» [۹۵۳]. پیش از آنان، نویسندۀ رافضی فصل‏الخطاب وجود چنین مصحفی را تأیید کرده بود [۹۵۴]و صاحب کتاب «تکفیرالشیعة» نیز اعلام کرده بود که آنها مصحفی برای خود ساخته‌اند؛ پس آیا چنان‌که ادعا می‏کنند، مصحفی سری میان تشیع متداول است؟ ان‌‌شاء‌الله در اثنای تحلیل و بررسی سخنان بزرگان شیعه، به این پرسش نیز پاسخ خواهیم داد.

در کتاب‌های شیعه سخنانی وارد شده است که ‏به آنها فرمان می‏دهد تا زمان ظهور مهدی منتظَر که گمان می‌کنند مصحف‌شان را همراه خود می‏آورد، به قرآنِ موجود عمل کنند. کلینی در کتاب کافی روایتی را بدین مضمون از سهل بن زیاد آورده است: «[به ابو‌الحسن] گفتم: "فدایت شوم، ما آیاتی را از قرآن می‏شنویم؛ ولی آن‌گونه که آن‌را می‏شنویم در نزدمان نیست و آنها را چنان‌که از شما یاد گرفته‏ایم خوب نمی‏توانیم بخوانیم. آیا ما گنه‌کار محسوب می‌شویم؟" وی در جواب گفت: "نه؛ آن‌را چنان‌که یاد گرفته‏اید‏ بخوانید؛ زیرا کسی می‌آید که آن‌را به شما تعلیم خواهد داد» [۹۵۵]. از این سخن درمی‌یابیم که آنها در بین خود، این افتراها را به عنوان قرآن تلاوت می‏کنند؛ همان‌گونه که جملۀ «آن‌گونه که می‏شنویم» و «چنان‌که از شما یاد گرفته‏ایم» بر این دلالت می‏کند [۹۵۶]. همچنین آنان از این امر گلایه می‌کنند که آنچه را می‌شنوند و یا به آنها رسیده است،‌ نمی‌توانند به خوبی تلاوت کنند و امام‌شان وعدۀ ظهورِ یک معلم را به آنها می‌دهد. این وعده، در زمان ابوالحسن رضا [= امام هشتم شیعه] صورت گرفته است و عبارت «به سوی شما خواهد آمد» حاکی از این است که این معلم به سوی کسانی که قرآن را خوب تلاوت نمی‌کنند فرستاده خواهد شد؛ اما این معلم نیامد و آن نسل رفتند و قرن‌های متوالی گذشت. بدین خاطر، برخی از علمای شیعه این معلم را به مهدی منتظَر تفسیر کرده‌اند [۹۵۷].

از روایت کافی چنین برمی‏آید که بزرگان شیعه به پیروان‌شان دستور داده‏اند که قرآن موجود بین مسلمانان را تلاوت کنند و منتظر ظهور امام نیز باشند؛ ولی اجازه ندارند آن افتراهای ساختگی را به عنوان قرآن تلاوت کنند؛ چون نمی‏توانند به خوبی آنها را بخوانند. در ضمن، آنان هرگز این دروغ‌پردازی‌ها را در قرآن‌های خود نمی‌آورند [۹۵۸]. در مثالی دیگر، شیخ مفید می‏گوید: «خبر صحیح از طرف ائمهسبه ما رسیده است که آنها به خواندن آنچه میانِ دو جلد است [= قرآن موجود] بدون کمترین زیاده و نقصان امر نموده‏اند؛ تا اینکه مهدی قائم ظهور کند و قرآن را به همان شکلی که خداوند نازل فرموده و امیرالمؤمنین÷آن‌را جمع‌آوری کرده است بر مردم قرائت کند» [۹۵۹]. نعمت‌الله جزایری نیز می‌گوید: «در اخبار، روایت شده است که ائمه÷به شیعیان خود دستور داده‏اند که تا مولانا صاحب الزمان ظهور می‏کند، این قرآن موجود را در نماز و غیره بخوانیم و به احکام آن عمل نماییم و هنگامی که وی ظهور کرد، این قرآن از بین مردم به سوی آسمان می‌رود و قرآنی که امیرالمؤمنین تألیف نموده است، پدیدار می‌شود؛ آنگاه [مهدی] آن‌را می‌خواند و به احکامش عمل می‏کند» [۹۶۰].

پس مادامی که مسئله از این قرار است، چرا هریک از فرقه‌های شیعه روایاتی را دربارۀ فزونی‌های قرآن روایت می‏کنند؟ به علاوه، تا زمانی که این قرآن تغییر کرده [و تحریف شده است،] چگونه عمل کردن به آن می‌تواند صحیح باشد؟

در برابر این سخنانی که مردم را به عمل به قرآن دعوت می‏کند، دیدگاه‌های دیگری وجود دارد که با شیوه‌ای قانع‌کننده و نادرست، به صورت غیرمستقیم مردم را به کوتاهی در حفظ قرآن موجود دعوت می‏کنند؛ زیرا ـ به پندار آنهاـ این قرآن، تحریف شده است و هر که قرآنِ تحریف‌شده را حفظ کند، حفظ آنچه مهدی با خود می‌آورد، برایش بسیار دشوار می‌شود.

شیخ مفید با اِسناد خود از جابر جُعفی و او از ابوجعفر چنین روایت می‌کند: «هرگاه قائم آل‌محمدجقیام نمود، خیمه‌هایی بر پا می‌کند و قرآن را به همان صورت که پروردگار متعال نازل کرده است، به مردم آموزش می‏دهد؛ ولی حفظ آن برای کسانی که امروز این قرآن را حفظ کرده‏اند، سخت و دشوار می‌شود؛ زیرا آن قرآن، با ترکیب قرآن کنونی، متفاوت است» [۹۶۱]. این روایت را کسی نقل کرده است که شیعیان او را بزرگ و مقدس می‌شمارند و حتی مدعی هستند که مافوق بشر است؛ زیرا امام منتظرشان او را با لقب «برادرِ نیک‌اندیش و دوستِ هدایت‌شده» خطاب کرده است [۹۶۲]. این روایت، در کتاب «ارشاد» مفید نیز آمده‏ است که در اوج اعتبار و ارزش است؛ تا جایی که مجلسی گفته است: «کتاب الإرشاد از مؤلفش مشهورتر است» [۹۶۳]. نعمانی نیز شبیه همین روایت را با اِسناد کاذب خود از علیسروایت کرده و می‌گوید: «در میان انبوه مردمِ غیرعرب در مسجد کوفه بودم که قرآن را به همان شکلی که نازل شده بود به مردم یاد می‏دادند. گفتم: ای امیر، مگر این قرآن موجود، همانی نیست که نازل شده است؟ او گفت: "خیر؛ در این قرآن، هفتاد نفر از قریش با نام‌های‌شان و نام پدران‌شان حذف شده است؛ و نام ابولهب نیز به خاطر تحقیرِ رسول خداجدست‌نخورده باقی مانده است؛ زیرا او عموی پیامبر است» [۹۶۴]. نعمانی دو روایت را در این زمینه با همین مضمون نقل کرده است [۹۶۵].

به نظر می‏رسد که جعل‌کنندۀ این افسانه، یک غیرعربِ بی‌دین است؛ زیرا بهره‌مندی از آموزش قرآن اصلی را ویژۀ غیرعرب می‌داند. علت کینۀ عمیقی که آنان نسبت به اصحاب رسول خداجدر دل می‏پرورانند، این است که آن بزرگواران سرزمین‌شان را فتح و اسلام را در میان‌شان منتشر کردند؛ و این کینه و دشمنی، از این روایت به روشنی فهمیده می‏شود. و بر اين اساس ادعای تغيير و تحريف قرآن نزد وی متوجه عدم وجود اسامی مورد نظر آنها در کنار اسم ابولهب در قرآن است. این افسانه‌ها با مضمون کوتاهی در حفظ قرآن تاثیر خود را در جامعه شیعی داشته است چنان‌که شیخ موسی جارالله که در میان شیعه زندگی کرده و روزگاری را سپری نموده است هیچیک از شاگردان این مکتب و بلکه علمای آنها را ندیده که قرآن را حفظ داشته باشند حتی کسانی که به درستی قرآن را بخوانند در بین آنها نیافته است چه رسد به اینکه از قراءات مختلف اطلاعی داشته باشند. شیخ موسی جارالله بر این باور است که سبب این امر، انتظار شیعه برای مصحف علی است که -به اعتقاد ایشان- قرار است همراه امام زمان ظهور کند». [۹۶۶] آیا شیعه چنین افسانه‌هایی را در مورد قرآن می‌بافد تا حفظ مصحف موعود به هنگام ظهورش آسان گردد؟

مجلسی به نقل از شیخ مفید می‏گوید: «ائمه ما را از قرائت آیات زائد بر مصحف که در اخبار آمده‏ است نهی کرده‏اند؛ چرا که زیاده‌ها از طریق خبر متواتر روایت نشده‏اند؛ بلکه جملگی اخبارِ آحاد هستند و خبرِ واحد هم گاهی اشتباه می‌کند؛ چرا که هرگاه انسان کلامی را به عنوان قرآن قرائت کند که با قرآنِ موجود مخالف باشد، خود را همراه کسانی که پیرو آن متنِ مخالف هستند به نابودی می‌کشاند، ستمگران را برمی‌انگیزد و خود را در معرض نابودی قرار می‏دهد. بنابراین به دلایل ذکرشده، ائمه ما را از قرائت قرآن بر خلاف قرآنِ متداول نهی کرده‏اند» [۹۶۷]. این سخن، بدان معناست که آیات ساختگی که مخالف با قرآنِ موجود هستند و در کتاب‌های شیعه پراکنده‌ شده‌اند، به دو علت در قرآن کنونی قرار داده‌ نشده‌اند: نخست: به علت ترس از مسلمانان و دیگری به خاطر آن فزونی‌ها که از طریق اخبار آحاد نقل شده‌اند و طبعاً خبر واحد هم گاهی در نقل اشتباه می‌کند.

می‌دانیم که اخبار آحاد نزد اصولیون شیعه، پذیرفته نیست؛ اما اَخباری‌های شیعه تمام آنچه علمای‌شان از قول ائمه در ده‌ها کتاب روایت کرده‌اند، صحیح و متواتر می‌دانند و یقین دارند که اخبارِ نقل‌شده از طریق بزرگان‌شان، از معصومین روایت شده‌ است [۹۶۸]. بر این اساس، اَخباری‌ها هر روایتی را که دربارۀ دروغ تحریف قرآن در کتاب‌های بزرگان‌شان وارد شده باشد بی‌چون‌و‌چرا می‌پذیرند؛ از این‌رو به قول شیخ جعفر کاشف‌الغطاء: «از اخباری‌ها احکامی شگفت و سخنانی زشت در مورد نقص قرآن صادر شده است که مستند به روایاتی است که یا باید تأویل گردند یا کنار گذاشته شوند » [۹۶۹].

اخباریون افسانه‌های تحریف قرآن را از آن جهت درست می‌دانند که در کتاب‌های بزرگان‌شان روایت شده است. جای بسی شگفتی است که آنان هر حرفی را که در کتاب‌های منسوب به بزرگان شیعه باشد ـ با وجود اِسنادها و متون منکَرـ باور دارند و در مورد کتاب خداوند متعال تردید می‌کنند. در مقابل، دروغ‌های آشکار را حقیقت می‌دانند و حقایق ثابت شدۀ قطعی را دروغ می‌پندارند. پس کدام مجازاتی بزرگ‌تر از این است که عقل و فطرت انسان فروبشکنَد و دانایی و هشیاری‌اش از دست برود؟

بدین سبب، رد کردن چنین روایاتی به این بهانۀ که از جمله اخبار آحاد هستند، مورد اتفاق همه علمای شیعه نیست؛ بلکه موضوعی که همگی بر آن اتفاق دارند، ترس و بیم است. این، یعنی موضوع رواج مخفیانۀ مصحف دورغین، چیزی است که از سوی اخباری‌ها امری است که حقیقت دارد و چه بسا این مطلب، آنچه را که محب‌الدین خطیب و احمد کسروی در مورد سوره‌ای به نام «ولایت» فاش کرده‏اند تفسیر و توجیه می‌کند [۹۷۰]. اما این کار تنها به جمع کردن آن افتراها می‌انجامد؛ دروغ‌هایی از قبیل وجود قرآنِ خیالی علی که مانند مصحفِ مهدی، منتظَر و غایب است و مردم انتظارش را می‌کشند و تاکنون خبر و اثری از آن نیست؛ اما تا زمان ظهور همچنان به این قرآن عمل می‏شود. جمع‏آوری این افتراها تلاشی است برای قانع کردنِ شیعیانی که در تردید و سرگردانی به سر می‏برند. آنچه از کلام بزرگان شیعه ملاحظه کرده‏ام، این نکته است که آنها در مورد وجود مصحف علی اختلاف‌نظر ندارند؛ حتی برخی از علمای قدیم و معاصر شیعه، که تظاهر به انکار تحریف قرآن کرده‏اند، وجود مصحف علی را باور دارند؛ افرادی مانند ابن‌بابویه قمی در کتاب «الإعتقادات» و خویی در «البیان» [۹۷۱]. مسئله‌ شایان توجه اینجاست که آیا کلمات زیاده در مصحف خیالی علی را جزء نص قرآن می‌دانند یا آن‌را به عنوان تأویل و ترتیب در نظر می‌گیرند.

[۹۵۲] حاشیه «مختصر التحفة الإثنی‌عشرية»: ص۳۲. [۹۵۳] الخطوط العریضة: ص۱۱ و ۱۲؛ مختصر التحفة: ص۳۱ و ۳۲؛ مجلة الفتح، شمارۀ ۸۴۲، ص۹. لازم به ذکر است که پیش از خطیب، احمد کسروی این سوره را در کتاب «شیعه‏گری» منتشر نمود. [۹۵۴] فصل الخطاب: ص۱۸۰. [۹۵۵] أصول الكافی: ۲/۶۱۹. [۹۵۶] کتاب‌های شیعه روایاتی زیادی دارند که ادعا می‏کنند ائمه آیاتی بجز این قرآن تلاوت می‏کرده‏اند؛ چنان‌که از حمران چنین روایت شده است: از ابوجعفر شنیدم این آیه را تلاوت می‏کرد: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ (وَآلَ محمد) عَلَى الْعَالَمِینَمن گفتم: این‏گونه خوانده نمی‏شود؟ او گفت: جای حرفی را با حرف دیگر عوض کن» (تفسیر فرات: ص ۱۸؛ بحار الأنوار: ۹۲/۵۶)؛ و نیز روایات دیگری دارند که نشان می‏دهند آنها ائمه را متهم کرده‏اند که بر جز آنچه خدا نازل کرده و مسلمین تلاوت می‏كنند حکم می‏کنند. [۹۵۷] بنگرید به: مازندرانی، شرح جامع (علی الکافي): ۱۱/۴۷ [۹۵۸] این نیز از ترفندهای مکارانۀ آخوندهای شیعه است. آنان با توجه به حساسیت جهان اسلام به موضوع تحریف قرآن، خوب می‌دانند که تمام تحرکات و سخنان‌شان زیر ذره‌بینِ نقدِ پژوهش‌گران اهل‌سنت قرار دارد؛ لذا کاملاً محتاط هستند و با استفاده از حربۀ تقیه، ظاهرفریبی می‌کنند؛ بدین شکل که تقریباً تمام قرآن‌های منتشرشده در ایران، همان نسخه‌ای است که در جهان اسلام ـ به ویژه در عربستان ـ به چاپ می‌رسد. آنان بدین شکل، در انظار عمومی خود را موجه و معتقد به قرآن موجود نشان می‌دهند؛ حال آنکه کتاب‌های‌شان مملو از کفرِ تحریف است و در جلسات خصوصی، منبرهای شرک‌آفرینِ سخنرانی و حلقه‌های شیطانی حوزه‌های علمیه، از تحریف قرآن سخن می‌گویند و پیروانِ بی‌خبرِ خود را به آمدنِ قرآن مهدی مژده می‌دهند. زهی خیال باطل! (مصحح) [۹۵۹] بحار الأنوار: ۹۲/۷۴. [۹۶۰] الأنوار النعمانية: ۲/۳۶۳ و ۳۶۴. [۹۶۱] مفید، الإرشاد: ص۴۱۳. [۹۶۲] بنگرید به: إحتجاج: ص۲۷۷. طبرسی در مقدمۀ این اثر، جملات خطاب به مهدی را به شیخ مفید نسبت داده است. [۹۶۳] مجلسی، بحار الأنوار: ۱/۲۷. [۹۶۴] الغیبة: ص۱۷۱ و ۱۷۲؛ فصل الخطاب: برگۀ ۷ (نسخۀ خطی)؛ بحار الأنوار: ۹۲/۶۰. [۹۶۵] بنگرید به: الغیبة: ص۱۹۴؛ بحار الأنوار: ۲۵/۳۶۴. [۹۶۶] الوشیعة: ص ۱۱۶؛ روایات دیگری نزد شیعیان وارد شده که به آموختن این قرآن و حفظ آن تشویق نموده و پاداش این امر را ذکر می‌کند چنان‌که ابوجعفر به یکی از یارانش که سعد الخفاف خوانده می‌شد گفت: ای سعد، قرآن را یادبگیرید... (اصول الکافي: ۲/۵۹۶) و کلینی در کافی بابی با این عنوان مطرح کرده است: «باب کسی که قرآن را حفظ نموده سپس فراموش می‌کند». و در این باب شش روایت با مضمون پاداشی که به خاطر فراموشی قرآن ضایع می‌شود ذکر کرده است. (اصول الکافي: ۲/۶۰۷-۶۰۹) و باب دیگری با این عنوان «بابی در قرائت آن [قرآن]» ذکر می‌کند. در اين باب از ابوعبدالله روایت می‌کند که گفت: «قرآن عهد و پیمان خداوند با مخلوقاتش می‌‌باشد بنابراین برای هر مسلمانی شایسته است به عهد و پیمان خود توجه داشته باشد و روزانه پنجاه آیه از آن‌را بخواند». (همان: ۲/۶۰۹) چنان‌که بابی با این عنوان ذکر می‌کند: «باب خانه‌هایی که در آنها قرآن خوانده می‌شود». و در این باب از لیث بن ابوسلیم به صورت مرفوع روایت می‌کند که رسول خدا فرمودند: «خانه‌های‌تان را با تلاوت قرآن نورانی کنید و آنها را تبدیل به قبرستان نکنید». (همان: ۲/۶۰) همچنین بابی را با عنوان «باب پاداش قرائت قرآن» ذکر می‌کند. در این باب هفت روایت با مضمون پاداش بزرگ خواندن قرآن و آموختن آن به دیگران ذکر می‌کند... (همان: ۲/۶۱۱-۶۱۳) و باب قرائت قرآن از روی مصحف که در آن پنج روایت ذکر نموده و به ثواب و پاداش قرائت از روی مصحف می‌پردازد. (همان: ۲/۶۱۳-۶۱۴). و نیز ابواب دیگری در این موضوع ذکر می‌کند که آن روایات را نقض می‌کند و بلکه فریبکاری و دروغپردازی کتاب‌های‌شان و افترا بستن ایشان به اهل بیت را افشا می‌کند و پرده از اکاذیب ایشان برمی‌دارد. اینکه چگونه به قرائت قرآن از روی مصحف امر می‌کنند و پاداش بزرگی برای خواننده آن ذکر می‌کنند و اینکه سزاوار است هر مسلمانی روزانه آن‌را بخواند و خانه‌اش را به نور آن منور کند، درحالی‌که روایات جعلی و ساختگی ایشان می‌گویند: قرآن دچار تغییر و تحریف شده است؟! آیا این خود بر تناقض بزرگی که در این مذهب است، دلالت نمی‌کند؟ [۹۶۷] بحار الأنوار: ۹۲/۷۴ و ۷۵. [۹۶۸] وسائل الشیعة: ۲۰/۶۱. [۹۶۹] جعفر كاشف الغطاء، الحق المبین، از قول طباطبائی در الأنوار النعمانية: ۲/۳۵۹. [۹۷۰] نوری طبرسی (صاحب فصل‌الخطاب) این دروغ‌ها را طبق سوره‌های قرآن مرتب ساخته است؛ اما ظاهرش مانند یک مصحف نیست. اخیراً مصحفی از پاکستان به دستم رسیده است که نویسنده‏اش آن‌را از این افتراها پُر کرده است اما جرئت نکرده به اصل قرآن دست بزند؛ بلکه افتراها را شبیه تفسیر جلالین (قرآن در وسط و تفسیرها در حواشی) چاپ کرده است. [۹۷۱] البیان، صفحه ۲۲۳.