نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

مبحث دوم: ولایت، شرط قبولیت اعمال است

مبحث دوم: ولایت، شرط قبولیت اعمال است

بی‌تردید، توحید اساس قبول اعمال است و شرک سبب بطلان آنها. خداوندأمی‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ[النساء : ٤٨]

«بی‌گمان الله این را که به او شرک آورده شود، نمی‌بخشد و غیر از آن‌را برای هرکس بخواهد می‌بخشد».

اما شیعه همه اینها را فقط برای ولایت دوازده امام قرار داده‌ و روایات دروغینی را جعل نموده‌اند که‌ بگویند اگر کسی به امامت و ولایت ائمه معتقد باشد، به مغفرت و فردوس اعلی خواهد رسید؛ هرچند که سر تا پا غرق در گناه و معصیت باشد؛ و هرکس به امامت و ولایت ایمان نداشته باشد، طرد و نفرین می‌شود و در نهایت به آتش انداخته می‌شود. آنان در این مورد گفته‌اند: «خداوند علی را به عنوان نشانه‌ای بین خود و مخلوقاتش قرار داده است. هرکس او ‌را بشناسد، مؤمن است و هر که او را انکار کند، کافر است و هر که او را نشناسد گمراه است و هر که همراه او امام دیگری قرار دهد، مشرک است و هر که با ولایت او نزد خدا حاضر شود، وارد بهشت می‌شود» [۱۵۷۴]. در روایات دیگری گفته‌اند: «هرکس ولایت ما را بپذیرد و بعد از آن بمیرد، نماز و روزه و زکات و حجّش پذیرفته می‌شود؛ و هر که به ولایت ما اقرار نکند، خداوند متعال هیچ عملی از او را نمی‌پذیرد» [۱۵۷۵].

آنان گمان می‌کنند که امام صادق گفته است: «هرکس مخالف شما باشد، حتی اگر عابد هم باشد، این آیات‌ [۲ تا ۴ سوره غاشیه] در موردش صدق می‌کند: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ ٢ عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ ٣ تَصۡلَىٰ نَارًا حَامِيَةٗ» [۱۵۷۶].

علمای شیعه در توهمات خود می‏پندارند جبرئیل بر محمد نازل شد و فرمود: «ای محمد، خداوند بر تو سلام می‌کند و می‌فرماید: هفت آسمان و آنچه‌ در آن است خلق کردم؛ زمین هفت‌گانه و آنچه بر روی آن است آفریدم؛ اما هیچ جایی را محترم‌تر از مقام و رکن خلق نکرده‌ام. اگر بنده‌ای در آن مکان مرا از روز خلقت آسمان‌ها و زمين به فریاد خوانده و دست به دعا بردارد اما در حالی با من روبرو شود که به ولایت علی کافر باشد، او را به دوزخ می‌اندازم» [۱۵۷۷].

روایات شیعه مملو از انواع این گزافه‌گویی‌ها هستند تا ثابت کنند عبادت منکرین ولایت نفعی به حال آنها ندارد. این بدعت‌ها و کفرگویی‌ها تا آنجا پیش می‌رود ‌که‌ می‌گویند: «[مُنکرِ ولایت] اگر بر اثر سجدۀ فراوان، گردنش قطع شود، باز هم عبادتش پذیرفته نمی‌شود، مگر با ولایت ما اهل‏بیت» [۱۵۷۸]. آنان در توهمی دیگر معتقدند که خداوند متعال فرموده است: «ای محمد، اگر بنده‌ای مرا عبادت کند تا جایی که لاغر و نازک ‌شود، سپس در حالی نزد من حاضر شود که ولایت امامان را انکار کرده است، نه او را در بهشتم و نه در زیر سایۀ عرشم جای می‌دهم» [۱۵۷۹]. همچنین ادعا می‌کنند که پیامبرجفرموده: «اگر یکی از شما در روز قیامت با عبادتی به اندازۀ کوه‌ها بیاید اما ولایت علی را نپذیرفته باشد، خداوند او را به‌ آتش پرت می‌کند [۱۵۸۰]، یا در روایت دیگر: «اگر بنده‌ای روز قیامت با عبادت هفتاد پیامبر حاضر شود، خداوند متعال از او نمی‌پذیرد تا اینکه با اعتقاد به ولایت من و ولایت اهل بیت خداوند را ملاقات کند» [۱۵۸۱]؛ حتی معتقدند توحید بدون ولایت پذیرفته نمی‌شود؛ چنان‌که در روایاتی جعلی از پیامبرجچنین نقل کرده‌اند: «هرکس بگوید لا اله الا الله وارد بهشت می‌شود. دو مرد از اصحاب گفتند: ما می‌گوییم: لا اله الا الله. پیامبرجدرحالی‌که‌ دستش را بر سر علی گذاشته بود، فرمود: لا اله الا الله تنها از این و پیروانش پذیرفته می‌شود و خطاب به‌ آنان گفت: نشانۀ پیروی از علی این است که در جای او ننشینید و او را تکذیب نکنید» [۱۵۸۲]. از این روایت نتیجه می‌گیریم که ولایت علی، مقدم بر شهادت به یگانگی خداوند و بلکه پیش‌نیاز کلمۀ توحید است و شهادت تنها از شیعیان علی پذیرفته می‌شود.

در باور شیعه، اعتقاد به امامت، مدار عفو و بخشش است و انکار آن، سبب خشم خداست. آنان برای تأیید این دروغ‌ها، روایات فراوانی جعل نموده‌اند؛ از جمله اینکه‌ علیساز پیامبرجاز قول‌ جبرئیل÷چنین نقل کرده‌: «خداوندأفرموده: سوگند به عزت و جلالم، همه کسانی را عذاب خواهم کرد که ولایت امام ظالمی را که از جانب من نیست بپذیرند؛ هرچند انسان‌های نیکوکار و دارای اعمال حسنه فراوانی باشند و بخشش خود را شامل حال همۀ بندگانی می‌کنم که امامت امام عادلی را بپذیرند که از جانب من برگزیده شده، هرچند گناهکار باشند» [۱۵۸۳].

شیعه در این باب روایات فراوانی دارد که غالباً در «بحار الأنوار» آمده است. به‌ عنوان نمونه‌ در بابی با عنوان «امامان علیهم السلام اصحاب اعراف هستند ... و هیچكس به بهشت داخل نمی‌گردد، مگر اینکه آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند» تقریباً بیست روایت ذکر کرده است [۱۵۸۴]و در باب «اعمال مورد قبول واقع نمی‌شوند مگر با قبول ولایت» هفتاد و یک روایت آورده است [۱۵۸۵]. اما هیچيك از این روایات بویی از اسلام نبرده‌اند؛ زیرا در قرآن که‌ نخستین معیار و مرجع برای هر مشکل و اختلافی است، هرگز به چنین اصلی اشاره نشده‌ است. خداوندأدر قرآن کریم بیان می‌کند که پایه‌ و اساس پذیرش عبادات و دوری از آتش، توحید است و شرک موجب محروم شدن از بهشت و رسیدن به‌ جهنم می‌باشد:

﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ[المائ‍دة: ٧٢]

«همانا هرکس به الله شرک آورد، الله بهشت را بر او حرام کرده است و جایگاه او دوزخ است»،

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ[النساء : ٤٨]

«بی‌گمان الله این را که به او شرک آورده شود، نمی‌بخشد و غیر از آن‌را برای هرکس بخواهد می‌بخشد».

قرآن کریم صراحتاً تمامی گزافه‌گویی‌های شیعه‌ را تکذیب می‌نماید:

﴿مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ[البقرة: ٦٢]

«آنان که به الله و روز قیامت ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دهند، پاداش‌شان نزد پروردگارشان است».

‌ خداوندأدر ضمن آیات فوق، ایمان به‌ ولایت را ذکر نکرده و فقط می‌فرماید:

﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[المائدة: ۶۹]

«هرکس به الله و روز قیامت ایمان بیاورد و کارهای شایسته انجام دهد، نه ترسی بر آنها خواهد بود و نه آنان اندوهگین شوند».

آنها گمان می‌کنند که ایمان به ولایت دوازده امام از نماز و سایر ارکان اسلام بهتر و بزرگ‌تر است؛ درحالی‌که قرآن لفظ «صلاة» را هشتاد بار به صورت واضح و صریح بیان کرده است؛ ولی در مقابل حتی یک بار هم در مورد ولایت سخن نگفته است. آیا خداوندأمی‌خواهد بندگان گمراه شوند یا به حقیقت نرسند؟ هرگز! منزه است او. این تهمت بزرگی است:

﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَۚ[التوبة: ١١٥]

«و هرگز الله قومی را بعد ازآنکه آنها را هدایت کرد گمراه نمی‌کند، تا آنکه چیزهای را که باید از آن بپرهیزند، برای آنها بیان کند».

جالب اینجاست که در ميان روايت‌های آنان روایاتی ذکر شده که برخی باورها و اعتقادات ایشان را باطل می‌گرداند؛ هرچند آنان با استفاده از حربۀ تأویل و توسل به سلاح تقیه، این روایات معتدل و صحیح را واژگون جلوه می‌دهند؛ اما این‌ مساله را ذکر می‌کنم تا با استناد به کتاب‌های خودشان حجت را بر آنها تمام کنم و ثابت شود که روایات و سخنان متناقضی در لابلای کتاب‌های‌شان دیده‌ می‌شود:

در تفسیر «فرات» آمده که علی بن ابی‌طالبسگفت: «وقتی این آیۀ نازل شد ﴿قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ[الشورى: ٢٣] یعنی: «بگو: من بر (رساندن) آن هیچ پاداشی از شما در خواست نمی‌کنم، جز محبت خویشاوندی (که بجای آورید)»از رسول خداجشنیدم که می‌فرمود: جبرئیل گفت: ای محمد، هر دینی اصل و فرعی دارد. اصل دین قول «لا اله الا الله» و فرعش محبت شما اهل‏بیت و قبول کردن ولایت شماست در آنچه موافق حق باشد و به سوی آن فرا بخواند» [۱۵۸۶].

این روایت مخالف اخبار و روایات شیعه است؛ زیرا اصل دین را توحید قرار می‌دهد و ولایت و محبت اهل‏بیت را ـ به شرط موافقتش با حقیقت‏ـ فرع می‌داند.

***

[۱۵۷۴] أصول کافی: ۱/۴۳۷. [۱۵۷۵] أمالی صدوق: ص۱۵۴ و ۱۵۵. [۱۵۷۶] تفسیر قمی: ۲/۴۱۹. ترجمۀ آیه: «مردمانی، در آن روز خوار و زبون خواهند بود. ‏دائماً خواهند کوشید و رنج خواهند کشید. به آتش بس سوزان و گدازان دوزخ در خواهند آمد و خواهند سوخت». [۱۵۷۷] أمالی صدوق: ص۲۹۰؛ بحار الأنوار: ۲۷/۱۶۷. [۱۵۷۸] الخصال: ۱/۴۱؛ المحاسن: ص۲۲۴؛ بحار الأنوار: ج۲۷/ ۱۶۷ و ۱۶۸. [۱۵۷۹] بحار الأنوار: ۲۷/۱۶۹. [۱۵۸۰] شیخ طوسی، امالی: ۱/۳۱۴. [۱۵۸۱] بحار الأنوار: ۲۷/۱۷۲. [۱۵۸۲] بحار الأنوار: ۲۷/۲۰۱. [۱۵۸۳] همانجا؛ نعمانی، الغیبة: ص۸۳. [۱۵۸۴] بحار الأنوار: ۲۴/۲۴۷ تا ۲۵۶. [۱۵۸۵] همان: ۲۷/۱۶۶ تا ۲۰۲. [۱۵۸۶] تفسیر فرات: ص۱۴۸ و ۱۴۹؛ بحار الأنوار:۲۳/۲۴۷.