نقد و بررسی اصول و عقاید شیعه دوازده امامی (جلد اول)

فهرست کتاب

مبحث چهارم: حلول خداوند در کالبد امامان

مبحث چهارم: حلول خداوند در کالبد امامان

شیعه روایاتی دارد دال بر اینکه بخشی از نور خدا در علی حلول کرده است. ابو‌عبدالله می‌گوید: «سپس [خداوند] با دست راستش ما را لمس کرد، پس نورش در وجود ما حلول کرد» [۱۸۲۵]. در روایت دیگر آمده: «... ولی خداوندأما را با خودش ترکیب کرد» [۱۸۲۶].

بر اساس توهمات شیعه، این نور الهی منشأ همان قدرت خیالی و افسانه‌ای آنهاست؛ زیرا هرکس اندکی از صدها روایت مربوط به‌ معجزات گوناگون ائمه را ببیند، متوجه می‌شود که ائمه ـالعیاذ‌بالله‌ـ همچون پروردگار جهانیان هستند که به دنیا می‌آورند، می‌میرانند، می‌آفرینند و روزی می‌دهند [۱۸۲۷]و روایات شیعه که‌ این‌ امور را خاص‌ خداوندأمی‌دانند، تنها نوعی فریبکاری و حیله‌گری است.

در روایات شیعه آمده است که علی می‌تواند مرده را زنده کند. در اصول کافی از ابی‌عبدالله روایت شده که یکی از جوانان بنی‌مخزوم نزد حضرت علیسآمد و گفت: «دایی جان، برادرم وفات کرده و ما را اندوه بزرگی فراگرفته است. او گفت: می‌خواهی او را ببینی؟ گفت: بله. گفت: قبرش را به من نشان بده. [راوی] گفت: علی با عبای رسول خداجبیرون رفت. وقتی به قبرش رسیدند، وِردی خواند و با پایش به آن زد؛ [مُرده] از قبرش بیرون آمد و با زبان فارسی شروع به سخن گفتن کرد. امیر المؤمنین به او گفت: مگر زمانی که مُردی عرب نبودی؟ گفت: بله، اما چون در حال پیروی از فلانی و فلانی [ابوبکر و عمر] مُردیم، زبان ما تغییر کرده‌ است» [۱۸۲۸]. علمای شیعه حتی گمان می‌کنند که علی همه مردگان قبرستان «جبانه» را زنده ‌کرد [۱۸۲۹]، یا اینکه: «ضربه‌ای به سنگی زد و‌ صد شتر از آن بیرون آمد» [۱۸۳۰]. همچنین در روایت جعلی دیگر از قول سلمان آمده است: «اگر ابوالحسن را به خدا سوگند دهم که همۀ مردم از ابتدا تا انتهای جهان زنده شوند، آنها را زنده می‌کند» [۱۸۳۱].

شکی نیست این غلو و افراط، حتی بدتر و بزرگ‌تر از شرک مذاهب بت‌پرست است که افعال و صفات خدا را به بت‌های‌شان نسبت می‌دهند. این سخنان ابلهانه چنان باطل و پوچ است که حتی تصور کردنش باعث ابطال و تخطئه آن می‌گردد؛ چرا که مخالف عقل و نقل و سنت الهی در جهان هستی است؛ همان‌طور که مخالف زندگی واقعی ائمه عظام و پیامبر اکرمجمی‌باشد. خداوند به پیامبرش می‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ[الاعراف: ١٨٨]

«بگو: من مالک سود و زیان خویشتن نیستم، مگر آنچه را الله بخواهد».

شگفت این است که کتب شیعه با این همه غلو و افراط در مورد ائمه، روایات مخالف و متناقضی را روایت می‌کنند، تا این تناقضات، عادتِ دروغ‌پردازی و باطل‌گویی آنان را بر ملا گرداند. در «رجال کشّی» از جعفر بن محمد روایت شده که گفته است: «سوگند به خدا، ما فقط بندگانی هستیم که آفریده و انتخاب شده‌ایم و نمی‌توانیم به کسی سود و زیان برسانیم. اگر خدا به ما رحم کند، بر اساس رحمت خودش می‌باشد و اگر ما را عذاب دهد، به خاطرِ گناهان‌مان است. سوگند به خدا، ما بر خداوند حجتی نداریم و خود را پاک و بی‌گناه نمی‌دانیم. ما می‌میریم، دفن می‌شویم، زنده می‌گردیم و در بارگاه پروردگار می‌ایستیم و مورد محاسبه قرار می‌گیریم. وای بر آنان! نفرین خدا بر کسانی که رسول خداجرا در قبر اذیت می‌کنند و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی را آزار می‌دهند ... شما را شاهد می‌گیرم که من انسانی هستم از نسل رسول خداج. من از طرف خداوند ضمانتی برای بی‌گناهی نگرفته‌ام؛ اگر اطاعت کنم، پاداشم می‌دهد و اگر نافرمانی کنم، به سختی عذابم خواهد نمود» [۱۸۳۲]. اما شيوخ و علمای شیعه چنین اعترافاتی را از باب تقیه می‌دانند [۱۸۳۳]و به این ترتیب قوم خود را گمراه نموده و شیعه را به مذهب آخوندها تبدیل کرده‌اند نه مذهب ائمه.

بدعت عقیدتی شیعه در بحث حلول خدا در ائمه که برخی از شواهد آن‌را ذکر کردیم، در اینجا متوقف نشده، بلکه سر از «وحدت وجود» [۱۸۳۴]در آورده است و بزرگان‌شان چنین کفری را بزرگ‌ترین توحید می‌دانند؛ حتی شیخ نراقی می‌گوید: «این بالاترین حدِ توحید است» [۱۸۳۵]. کاشانی ـ نویسنده الوافی‌ـ نیز عقیده وحدت وجود را قبول داشت. وی در این مورد رساله‌ای نوشته و همان روش ابن‌‌عربی را پیش گرفته و او را یکی از عارفان بزرگ قلمداد نموده‌ است [۱۸۳۶].

در طول زمان، گرایش تصوف افراطی به‌ ساختار مذهب اثناعشری راه پیدا کرد و اندیشۀ بزرگان متأخر آنها را آلوده نمود. به راستی بین افکار افراطی تصوف و تشیع، تشابه زیادی وجود دارد [۱۸۳۷].

***

[۱۸۲۵] أصول کافی: ۱/۴۴۰؛ بحار الأنوار: ۱/۴۴۱ و ۴۴۲. [۱۸۲۶] همان: ۱/ ۴۳۵. [۱۸۲۷] همان، باب «جوامع المعجزات»: ۴۲/۱۷ و ۵۰، و باب «غرائب معجزه»: ۴۲/۵۰ تا ۵۶. آنان حتی برای قبر علی نیز معجزاتی قائلند که جز از خداوند متعال ساخته نیست. مجلسی در بحار بابی با عنوان «معجزات و کراماتی ضریح مقدس [علی]» گشوده است (۴۲/۳۱۱ تا ۳۳۹). بدین صورت، برای دوازده امام کرامات و معجزاتی آورده است که مجموعۀ پیامبران الهی یکی از آنها را نداشتند. در این میان، معجزات قبر حسین و تربت او جایگاه ویژه‌ای دارد و تأثیرش در رزق و روزی و سلامتی چنان است که فقط از خداوندـ برمی‌آید. [۱۸۲۸] أصول کافی: ۱/۴۵۷؛ بحار الأنوار: ۴۱/۱۹۲؛ بصائر الدرجات: ص۷۶. [۱۸۲۹] بحار الأنوار: ۴۱/۱۹۴. او هم آن‌را به کتاب «الخراج و الجرائح» نسبت داده است؛ اما این روایت در نسخۀ چاپی آن وجود ندارد. [۱۸۳۰] همان: ۴۱/ ۱۹۸. [۱۸۳۱] همان: ۴۱/ ۲۰۱، الخرائج و الجرائح: ص۸۲. [۱۸۳۲] رجال الکشی: ص۲۲۵ و ۲۲۶. [۱۸۳۳] همان: ص۱۵۱. [۱۸۳۴] وحدت وجود بدین معناست که کائنات، همان وجود خداست (مجموع فتاوای شیخ‌الإسلام: ۱/۱۴۰). [۱۸۳۵] جامع السادات: ص۱۳۲ و ۱۳۳. مهدی کاشانی نراقی، متوفی سال ۱۲۰۹ ه‍. بنگرید به: الذریعة: ۵/۵۸. [۱۸۳۶] لؤلؤة البحرین: ص۱۲۱. [۱۸۳۷] بنگرید به: مصطفی کامل الشیبی، الصلة بین تصوف و التشیع، همچنین کتاب «الفكر الشیعى و النزعات الصوفیة» از همین نویسنده؛ عبدالرحمن عبدالخالق، الفكر الصوفى: ص۳۸۹. بیان این حقیقت، یعنی پیوند و ارتباط نامبارک و شوم تشیع و تصوف، بعضی از شیعیان متعصب مانند هاشم معروف حسنی را به واکنش به اظهارات الشیبی واداشت به صورتی که در کتاب «بین التصوف والتشیع» این عقیده را رد کرد.