فصل دوم: در اینکه زندگانی نژاد عرب [۷۱۳]در این جهان آفرینش کاملاً طبیعی است
در فصل گذشته یادآور شدیم که بادیه نشینان گروهی از بشراند که برای به دست آوردن معاش طبیعی به کشاورزی و پرورش چارپایان میپردازند. و آنها در وسایل زندگی از خوراکی گرفته تا پوشیدنی و مسکن و دیگر احوال و عادات به همان مقدار ضروری و لازم اکتفا میکنند و از رسیدن به مراحل برتر ازین حد که به شهرنشینی و تمدن کامل زندگی منتهی شود عاجزند. این گروه خانههایی از موی و پشم حیوانات یا از شاخههای درخت یا از گل و سنگهای طبیعی میسازند و از آنها جز بهره بردن از سایه و تهیۀ پناهگاه منظوری ندارند و گاهی هم به غارها و شکافهای کوهها پناه میبرند.
و اما خوراک ایشان چنان است که همان مواد طبیعی را یا با اندک تصرفی که در آنها میکنند میخورند یا، به جز انواعی را که با آتش میپزند، هیچگونه تصرفی هم در آنها نمیکنند. برای گروهی از این مردمان که به کار کشت و و زر میپردازند اقامت در یک محل بهتر از کوچ کردن و بیابانگردی است و اینان ساکنان کلاتهها [۷۱۴]و قریهها و نواحی کوهستانی هستند مانند بیشتر بربرها و دیگر ملتهای غیرعرب.
و مردمی که معاش خویش را از راه پرورش چارپایان مانند گاو و گوسفند به دست میآورند ناگزیراند برای جستجوی چراگاهها و آماده کردن آب حیوانهای خود در حال حرکت و بیابان گردی باشند، زیرا آمد وشد از سویی به سوی دیگر برای ایشان شایسته تر است و آنان را گوسفنددار یا مالدار مینامند، یعنی کسانی که عهده دار پرورش گوسفند و گاواند. این گروه نیز در بیابانهای خشک و دشتهای دور پراکنده نمیشوند زیرا در اینگونه سرزمینها چراگاههای سرسبز و خرم یافت نمیشود و اینان عبارتاند از بربرها و ترکان و برادران ایشان ترکمانان و اسلاوها. لیکن طوایفی که معاش ایشان تنها از راه شترداری فراهم شود بیش از دیگران بیابانگردی میکنند و دشتهای خشک و راههای دور و دراز میپیمایند، زیرا چراگاهها و گیاهان و درختان جلگهها آنها را از لحاظ مواد غذایی و مایۀ گذران شتر همچون خارها و بوتههای خشک دشتها و آبهای شور بینیاز نمیکند. به ویژه که رفت و آمد در فصل زمستان در آن گونه نواحی برای گریختن از رنج سرما و پناه بردن به هوای گرم و هم به منظور جستن جایگاه مناسبی برای زاییدن شتر در میان ریگزارهای آن مناطق، بسیار ضروری است، زیرا زاییدن شتر و از شیر بازکردن کرۀ آن از همۀ حیوانها دشوارتر است و بیش از کلیۀ حیوانها به نقاط گرم نیازمند میباشد. از این رو شترداران ناگزیراند برای جستجوی گیاه به جاهای دور بروند و چه بسا که مرزبانان و نگهبانان جلگههای حاصلخیز ایشان را از آن گونه سرزمینها میرانند و چون طوایف مزبور به مذلت و خواری تن در نمیدهند از بیم آزار مرزبانان به دشتهای دور پناه میبرند. از این رو گروه وحشی ترین مردم به شمار میروند و نسبت به شهرنشینان در شمار جانوران رمنده ای هستند که به چنگ آوردن آنها دشوار است، یا همچون حیوانهای درنده میباشند. و طوایف مزبور تازیاناند و بیابان گردان بربر و زناته [۷۱۵]در مغرب. و کردها و ترکمانان و ترکها در مشرق نیز نظیر ایشاناند، لیکن تازیان برای جستن گیاه دشتهای دورتری را در هم نوردند و از قبایل یاد کرده بیشتر بیابانگردی میکنند، زیرا آنان تنها به شترداری میپردازند در صورتی که قبایل دیگری که یاد کردیم گذشته از شترداری به گوسفندداری و گاوداری هم اشتغال میورزند و بنابراین روشن شد که نژاد عرب خواهی نخواهی و به حکم طبیعت ناگزیر باید در یک چنان مرحلهای از زندگانی به سر میبرد و زندگانی او به طور کامل موافق اصول طبیعی است، و خدا سبحانه و تعالی داناتر است [۷۱۶].
[۷۱۳] منظور مؤلف در این فصل و در بیشتر فصول آینده از کلمه «عرب» اعراب بیابانگرد و چادرنشین است. [۷۱۴] ترجمه «مداشر» است و کلمه (کلاته) در جنوب خراسان بر مزرعه کوهستانی کوچکی اطلاق میشود که دارای چد خانوار باشد و آنها در قلعه مانندی که دیواری گرداگرد آن را احاطه میکند با چارپایان و ماکیان خود بسر میبرند. [۷۱۵] (به کسر ز) قبیله ایست به مغرب (منتهی الارب). [۷۱۶] در چاپ (ب) فصل بدین آیه قرآن پایان مییابد: ان ربک هوالخلاق (همانا پروردگار تو آفریدگار داناست) سوره الحجر، آیه ۸۶. در «ینی» چنین است: و خدا آفریننده دانا است.