مقدمه ابن خلدون - جلد اول

فهرست کتاب

فصل دهم: در اینکه خودکامگی [۹۰۸](حکومت مطلق) از امور طبیعی کشورداری است [۹۰۹]

فصل دهم: در اینکه خودکامگی [۹۰۸](حکومت مطلق) از امور طبیعی کشورداری است [۹۰۹]

زیرا چنان که در گذشته یاد کردیم کشور از راه عصبیت بوجود می‌آید و عصبیت از قبایل و جمعیت‌های بسیاری تشکیل می‌شود که جمعیت نیرومندتر از همه بر دیگرگروه‌های آن چیره می‌گردد و بر آن‌ها استیلا می‌یابد و آنگاه همۀ آن‌ها را یکسره به خود ملحق می‌سازد و بدین وسیله اجتماعات تشکیل می‌یابد و غلبه یافتن بر مردم و دولت‌ها میسر می‌گردد.

راز این امر آنست که عصبیت عمومی مخصوص قبیله به منزلۀ مزاج برای موجود زنده است و مزاج مرکب از عنصرهاست و در جای خود آشکار شد و بلکه ناگزیر باید یکی از آن‌ها بر عناصر دیگر غالب آید تا امتزاج حاصل گردد، همچنین ناچار باید یکی از عصبیت‌ها بر عصبیت‌های دیگر غلبه کند تا بتواند آن‌ها را متمرکز و متحد سازد و همه را به منزلۀ یک عصبیت مشتمل بر دیگر عصبیتهایی که در ضمن آن موجود است قرار دهد، و آن عصبیت بزرگ از آن قومی خواهد بود که دارای خانوادۀ اصیل و ریاست باشند و ناچار باید یکی از افراد آن خاندان ریاست را برعهده گیرد و دیگران را مسخر فرمان خود کند و این رئیس بر همۀ عصبیتهای دیگر تسلط خواهد داشت زیرا خاندان او بر همۀ آنان غلبه یافته است و هرگاه این ریاست بر او مسلم گردد، چون خوی خودپسندی و غرور و سرکشی و سرافرازی که از سرشتهای حیوانی است در وی وجود دارد، به طبع از شرکت دادن دیگران در امور فرمانروایی و سلطنت سرباز میزند و خوی خدامنشی که در طبایع بشر یافته می‌شود و در او پدید می‌آید و با مقتضیات سیاست کشورداری همراه می‌شود که عبارت از خودکامگی (حکومت مطلق) است تا مبادا در نتیجۀ اختلاف فرمانروایان تباهی و فساد به سراسر اجتماع راه یابد. اگر در میان آن خدایانی به جز خدا بود‌ی هر آینه تباه شدندی [۹۱۰]. اینست که در این هنگام از عصبیت‌های دیگر برای شرکت جستن در فرمانروایی ممانعت می‌شود و عصبیت ایشان مغلوب می‌گردد و آن چنان همه لگام زده و سرکوب می‌شوند که وی هر آنچه بخواهد یکه تازی می‌کند و به هیچ کس اجازه نمی‌دهد کوچکترین دخالتی در امور فرمانروایی از خویش نشان دهد و به سود و زیان در آن نگرد و آنگاه قدرت وبزرگی یکسره به وی تعلق می‌گیرد و دیگران را از شرکت جستن در آن کنار می‌زند.

برخی اوقات ممکن است خودکامگی (حکومت مطلق) برای نخستین پادشاه یک دولت دست دهد و گاهی هم جز برای دومین یا سومین سلطان یک سلسله حاصل نمی‌شود و این برحسب ممانعت و نیروی عصبیتهای دیگر پدید می‌آید، ولی به طور کلی موضوع خودکامگی در دولت‌ها الزامی و اجتناب ناپذیر است، دستور خداست که به حقیقت در میان بندگانش گذشته است [و خدای تعالی داناتر است] [۹۱۱].

[۹۰۸] ترجمه ترکیب «الانفراد بالمجد» است که ابن خلدون آن را به معنی حکومت مطلقه بکار می‌برد. [۹۰۹] در ین فصل ابن خلدون دومین نوع دولت را از پنج گونه تقسیمی که در فصل هفدهم کرده است بیان می‌کند. [۹۱۰] ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ[الأنبیاء: ۲۲]. [۹۱۱] در «ینی» نیست