فصل یکم: در اینکه زندگانی مردم بادیه نشین و شهرنشین بطور یکسان بر وفق عوامل طبیعی است
باید دانست که تفاوت عادات و رسوم و شئون زندگانی ملتها در نتیجۀ اختلافی است که در شیوۀ معاش (اقتصاد) خود پیش میگیرند، چه اجتماع ایشان تنها برای تعاون و همکاری در راه بدست آوردن وسایل معاش است و البته درین هدف از نخستین ضروریات ساده آغاز میکنند و این گونه اجتماعات ابتدایی و ساده نوعی تلاش و فعالیت پیش از مرحلۀ شهرنشینی [۷۱۲]و رسیدن به مرحله تمدن کامل است. ازین رو گروهی به کار کشاورزی از قبیل درختکاری و کشت و کار میپردازند ودسته ای امور پرورش حیوانها مانند گوسفند داری و گاوداری و تربیت زنبور عسل و کرم ابریشم را پیشه میسازند تا از نسل گذاری آنها بهره مند شوند و محصولهای آنها را مورد استفاده قرار دهند. و دو دستۀ مزبور که به کار کشاورزی و پرورش حیوانها میپردازند مجبوراند در دشتها و صحراها بسر برند و زندگانی صحرانشینی را برگزینند، زیرا دشتهای پهناوری که دارای کشتزارها و زمینهای حاصلخیز و چراگاههای حیوانات و جز اینهاست برای منظور آنان شایسته تر از شهرها میباشد و بنابراین اختصاص یافتن طوایف مزبور به بادیه نشینی امری ضروری و اجتناب ناپذیر بوده است.
و در این شرایط اجتماع و همکاری ایشان در راه بدست آوردن نیازمندیها و وسایل معاش و عمران از قبیل مواد غذایی و جایگاه و مواد سوخت و گرمی به مقداری است که تنها زندگی آنان را حفظ کند و حداقل زندگی یا مقدار سد جوع در دسترس ایشان بگذارد بیآنکه درصدد بدست آوردن مقدار فزونتری بر آیند، زیرا آنها از گام نهادن در مرحلهای فراتر از آن عاجزند.
ولی هنگامی که وضع زندگی همین طوایف که بدین شیوه میزنند توسعه یابد و در توانگری و رفاه به مرحلهای برتر از میزان نیازمندی برسند آن وقت وضع نوین، آنان را به آرامش طلبی و سکونت گزیدن وامیدارد و برای بدست آوردن میزان بیشتر از حد ضرورت و نیاز با یکدیگر همکاری میکنند و در راه افزایش خوراکیها و پوشیدنیهای گوناگون میکوشند و به بهتر کردن و ظرافت آنها توجه میکنند و درصدد توسعۀ خانهها و بنیان گذاری شهرهای کوچک و بزرگ برمی آیند، سپس رسوم و عادات توانگری و آرامش زندگی آنان فزونی مییابد و آنگاه شیوههای تجمل خواهی در همه چیز به حد ترقی و کمال میرسد، مانند تهیه کردن خوراکهای متنوع و لذت بخش و نیکوکردن آشپزخانهها و برگزیدن پوشیدنیهای فاخر رنگارنگ از ابریشم و دیبا و جز اینها و بر آوردن خانهها و قصرهای بلند و باشکوه که با بنیانی استوار و منظره ای زیبا آنها را پی میافکنند. و در صنایع راه کمال را میپیمایند و آنها را از مرحلۀ قوه به فعل در میآورند و به نهایت درجۀ ترقی میرسانند، چنان که کاخها و خانهها را بدانسان بنیان مینهند که دارای آب روان باشد و دیوارهای آنها را بلند میسازند و در زیبایی و ظرافت آنها مبالغه میکنند و در بهتر کردن کلیۀ وسایل معاش و زندگانی از پوشیدنی گرفته تا رختخواب و ظروف و اثاثۀ خانه میکوشند. این گروه شهرنشینانند یعنی آنان که در شهرها و پایتختها بسر میبرند.
و از این شهرنشینان دستهای برای بدست آوردن معاش خویش بکار صنایع میپردازند و گروهی بازرگانی را پیشه میکنند. و حرفهها و مشاغل شهرنشینان نسبت به مشاغل چادرنشینان بارورتر و مقرونتر به رفاه است، زیرا عادات و رسوم زندگی آنان از حد ضروریات در میگذرد و امور معاش ایشان به تناسب وسایلی که در دسترس آنان هست ترقی میکند.
پس آشکار شد که تشکیل زندگانی اقوام و ملتهای بیابان گرد و شهرنشین بطور یکسان بر وفق امور طبیعی است و چنان که گفتیم هر کدام بر حسب ضرورت به شیوه ای میگرایند که اجتناب ناپذیر است.
[۷۱۲] ترجمه «حاجی» است از حجو (حجا بالمکان: اقام) ولی دسلان آن را از «حوج» گرفته و به معنی لوازم و ضروریات ترجمه کرده است چنان که در حاشیه مینویسد: el hadji (le necessaire)