ورود/ثبت نام
درباره
ثبت نام / ورود
تماس با ما
فارسی Persian
English
Malay
Pashto پښتو
Tajik Тоҷикӣ
Urdu اردو
العربية Arabic
جستجو
ورود/ثبت نام
مقدمه ابن خلدون - جلد اول
صفحه نخست
کتاب
فهرست کتاب
مشخصات کتاب
(مقدمه مترجم)
مهاجرت خاندان خلدون به مغرب
کیفیت پرورش ابن خلدون
نظر اجمالی به زندگانی خانوادی ابن خلدون
۳- عصر ابن خلدون
۱- عالم عربی
الف- اندلس
ب- مغرب عربی
ج- مشرق عربی
وحدت ادبی و فرهنگی عالم عربی
د- عالم اسلامی
۲- اروپا
۴- مهمترین حوادث زندگانی ابن خلدون
در تونس
میان تونس و فاس
در فاس
در اندلس
در بجایه
در بیسکره
دوران احضار زندگی سیاسی ابن خلدون
در قعلۀ ابن سلامه
در تونس
در مصر
خلاصه
ابن خلدون در خاطرۀ ملت تونس
مقدمۀ مترجم (چاپ دوم)
مقدمه
مقدمه در فضیلت دانش تاریخ و تحقیق روشهای آن و اشاره به اغلاط و اوهامی که مورخان را دست میدهد و یادکردن برخی از علتهای آن
کتاب نخست
[۱۲۳]
در طبیعت اجتماع بشری و پدیدههایی که در آن نمودار میشود، چون: بادیه نشینی و شهرنشینی
[۱۲۴]
و جهانگشایی و داد و ستد و معاش
باب نخستین از کتاب نخست در اجتماع بشری بطور کلی و در آن چند مقدمه است
مقدمۀ دوم دربارۀ قسمت آباد و مسکون زمین و اشاره به برخی از آنچه در آن هست چون: دریاها
[۱۵۱]
و رودها و اقلیم ها
گفتاری در تکمیل مقدمۀ دوم در اینکه ربع شمالی زمین آبادتر و پرجمعیت تر از ربع جنوبی آنست و بیان سبب آن
تفصیل سخن دربارۀ جغرافی
[۱۸۶]
مقدمۀ سوم در اقالیم معتدل و منحرف و تأثیر هوا در رنگهای بشر و بسیاری از کیفیات و حالات ایشان
مقدمۀ چهارم دربارۀ تأثیر هوا در اخلاق بشر
مقدمۀ پنجم در اخلاف کیفیات عمران و تمدن از لحاظ فراوانی ارزاق و گرسنگی و آثاری که از آن در ابدان و اخلاق بشر پدید میآید
مقدمۀ ششم در انواع کسانی که به فطرت یا از راه ریاضت از نهان خبر میدهند و غیبگوئی میکنند و مقدم بر آن دربارۀ وحی و رؤیا گفتگو میکنیم
باب دوم
[۷۱۰]
: در عمران (اجتماع) بادیه نشینی و جماعات وحشی و آنان که به صورت قبائل میزنند و کیفیات و احوالی که درین گونه اجتماعات روی میدهد و در آن فصول
[۷۱۱]<
فصل یکم: در اینکه زندگانی مردم بادیه نشین و شهرنشین بطور یکسان بر وفق عوامل طبیعی است
فصل دوم: در اینکه زندگانی نژاد عرب
[۷۱۳]
در این جهان آفرینش کاملاً طبیعی است
فصل سوم: در اینکه زندگانی بادیه نشینی کهن تر و پیشتر از زندگانی شهرنشینی است وبادیه نشینی بمنزلۀ اصل و گهوارۀ اجتماع و تمدن است و اساس تشکیل شهرها و جمعیت آنها از بادیه نشینان به وجود آمده است
فصل چهارم: در اینکه بادیه نشینان بخیر و نیکی نزدیکتراند
فصل پنجم: در اینکه بادیه نشینان از شهرنشینان دلیرتراند
فصل ششم: در اینکه ممارست دایم شهریان در پیروی از فرمانها موجب تباهی سرسختی و دلاوری ایشان میشود و حس سربلندی را از ایشان میزداید
فصل هفتم: در این که بادیه نشینی جز برای قبایلی که دارای عصبیتاند میسر نیست
فصل هشتم: در اینکه عصبیت از راه پیوند نسبی
[۷۴۱]
و وابستگی خاندانها به یکدیگر یا مفهومی مشابه آن حاصل میشود
فصل نهم: در اینکه نسب خالص در میان وحشیان بیابان گرد دیده میشود از قبیل اعراب و قبایلی که مشابه آنانند
فصل دهم: دربارۀ اینکه در آمیختگی انساب چگونه روی میدهد
فصل یازدهم
[۷۶۹]
: در بار ۀ اینکه ریاست همواره به گروهی فرمانروا از خداوندان عصبیت اختصاص دارد
فصل دوازدهم: در اینکه ریاست بر صاحبان یک عصبیت برای کسیکه از دودمان آنان نباشد امکان ناپذیر است
فصل سیزدهم: در اینکه خاندان و شرف حقیقتی و ریشه دار مخصوص صاحبان عصبیت است و از آن دیگران مجازی و غیرحقیقی است
فصل چهاردهم: در اینکه خانواده و بزرگی موالی (بندگان) و تربیت یافتگان خانه زاد بسته به خواجگان آنهاست نه به انساب ایشان
فصل پانزدهم: در اینکه نهایت حسب در اعقاب یک نیا چهار پشت است
فصل شانزدهم: در اینکه اقوام وحشی در کار غلبه و تسلط از دیگران تواناترند
فصل هفدهم: هدفی که عصبیت بدان متوجه است بدست آوردن فرمانروایی و کشورداری است
فصل هیجدهم: در اینکه حاصل آمدن فراخی معیشت و تجمل و فرورفتن در ناز و نعمت از موانع پادشاهی و کشورداری است
فصل نوزدهم: در اینکه یکی از موانع رسیدن قبیله به پادشاهی و کشورداری اینست که مورد ستم و خواری واقع شود و مطیع و منقاد ارادۀ دیگران گردد
فصل بیستم: در اینکه شیفتگی به خصال پسندیده از نشانههای پادشاهی و کشورداری است و برعکس
فصل بیست و یکم: دربارۀ اینکه هر گاه ملتی وحشی باشد کشور او پهناورتر خواهد بود
فصل بیست و دوم: هرگاه پادشاهی از دست بعضی از قبایل ملتی بیرون رود ناچار به قبیلۀ دیگری از همان ملت باز میگردد و تا هنگامی که در آن ملت عصبیت باقی باشد سلطنت از کف آنان بیرون نمیرود
فصل بیست و سوم: در اینکه قوم مغلوب همواره شیفتۀ تقلید از شعایر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم ملت غالب است
فصل بیست و چهارم: هرگاه ملتی مغلوب گردد و در زیر تسلط دیگران واقع شود به سرعت رو به نیستی و انقراض خواهد رفت
فصل بیست و پنجم: در اینکه قوم عرب تنها بر سرزمینهای هموار و جلگههای غیرکوهستانی دست مییابد
فصل بیست و هشتم: در اینکه عرب نسبت به همۀ ملتها از سیاست کشورداری دورترند
فصل بیست و نهم: در اینکه قبایل و جمعیتهای بادیه نشین مغلوب شهریاناند
باب
[۸۵۳]
سوم: از کتاب اول دربارۀ سلسلههای دولتها و کیفیت پادشاهی وخلافت و مناصب دستگاه دولت و کیفیاتی که برای کلیۀ آنها روی میدهد و آن را چندین قاعده و متمم است
فصل نخستین: در اینکه تشکیل دادن کشور و دودمان دولت از راه قبیله و عصبیت حاصل میآید
فصل دوم: در اینکه هرگاه دولت استقرار یابد و شالودۀ آن مستحکم شود دیگر از عصبیت بینیاز است
فصل سوم: در اینکه گاهی برای برخی از افراد طبقۀ مخصوص (نیروی فرمانروایی) پادشاهی دولتی تشکیل مییابد که در بنیان گذاری آن نیازی به عصبیت ندارند
فصل چهارم: در اینکه منشأ دولتهایی که استیلا مییابند و کشورهای عظیم و پهناوری ایجاد میکنند اصول و عقاید دینی است که به وسیلۀ نبوت یا دعوتی به حق حاصل میشود
فصل پنجم: در اینکه دعوت دینی نیروی اساسی دیگری بر نیروی عصبتی میافزاید که از مایهها وبسیجهای تشکیل دولت به شمار میرفت
فصل ششم: در اینکه دعوت دینی بیعصبیت انجام نمییابد
فصل هفتم: در اینکه هر دولتی را بهرۀ معینی از مرز و بوم و کشورها است که به مرحلۀ فزونتر از آن نمیرسد
فصل هشتم: در اینکه عظمت دولت و وسعت فرمانروایی و درازی دوران آن به نسبت کمی و فزونی اعضای دستگاه فرمانروایی آنست
فصل نهم: در اینکه در مرز وبومهایی که دارای قبایل و جمعیتهای فراوان و گوناگونست به ندرت ممکن است دولتی نیرومند دوام یابد
فصل دهم: در اینکه خودکامگی
[۹۰۸]
(حکومت مطلق) از امور طبیعی کشورداری است
[۹۰۹]
فصل یازدهم
[۹۱۲]
: در اینکه توانگری و تجمل خواهی از امور طبیعی کشورداریست
فصل دوازدهم: در اینکه تن آسانی و سکون از امور طبیعی کشورداری است
فصل سیزدهم: در اینکه هرگاه امور طبیعی کشورداری چون خودکامگی (حکومت مطلق) و ناز و نعمت و تجمل و آرامش استحکام یابد دولت به سراشیب سالخوردگی و فرتوتی روی میآورد
فصل چهاردهم: در اینکه دولتها هم مانند مردم عمرهای طبیعی دارند
فصل پانزدهم: در انتقال دولت از بادیه نشینی به شهرنشینی
فصل شانزدهم: در اینکه نازونعمت در آغاز نیرویی بر نیرویی دولت میافزاید
فصل هفدهم: در مرحلههای دولت و اینکه چگونه احوال آن و اخلاق خداوندان دولت بر حسب اختلاف مرحلههای مزبور تغییر میپذیرد
[۹۴۵]
فصل هجدهم: در اینکه کلیۀ یادگارها و آثار دولت به نسبت نیرومندی دولت در اساس و اصل آن است
فصل نوزدهم: در یاری جستن رئیس دولت (سلطان) از موالی و برگزیدگان دست پرورده بر ضد خویشاوندان و خداوندان عصبیت خویش
فصل بیستم: در احوال موالی و نمک پروردگان در دولتها
فصل بیست و یکم: در اینکه در دولتها گاهی سلطان محجور میشود و توانایی ضبط کارها را از دست میدهد
فصل بیست و دوم: در اینکه کسانیکه بر سلطان مسلط میشوند و قدرت او را به دست میآورند در لقب خاص پادشاهی با او شرکت نمیکنند
فصل بیست و سوم: در حقیقت سلطنت و انواع آن
[۱۰۲۱]
فصل بیست و چهارم: در اینکه خشونت و شدت برای پادشاهی زیان بخش است و اغلب مایۀ تباهی آن میشود
فصل بیست و پنجم: در معنی امامت و خلافت
فصل بیست و ششم: در اختلاف نظر امت دربارۀ احکام و شرایط منصب خلافت
فصل بیست و هفتم: در مذاهب شیعه دربارۀ حکم امامت
فصل بیست و هشتم: در تحول و تبدیل خلافت به پادشاهی
فصل بیست و نهم: در معنی بیعت
[۱۰۹۷]
(عهد و پیمان)
فصل سیام: در ولایت عهد
فصل سی و یکم: در مشاغل و مناصب دینی مربوط به دستگاه خلافت
فصل سی و دوم: در لقب امیرالمؤمنین و اینکه آن لقب از نشانههای خلافت است و از آغاز عهد خلفا معمول شده است
[۱۱۶۴]
فصل سی وسوم: در شرح نام بابا (پاپ)
[۱۱۷۶]
و پطرک در میان مسیحیان ونام کوهن در نزد یهود
فصل سی و چهارم: در پایگاهها و مقامات درگاه پادشاه و سلطان
[۱۲۳۲]
و القاب آنها
دیوان کارگزاران و خراجها،
دیوان نامهها و نگارش،
فرماندهی نیروی دریایی
[۱۲۸۱]
،
فصل سی و پنجم: در تفاوت میان مراتب شمشیر و قلم در دولتها
فصل سی و ششم: در زیور و نشانهای ویژۀ پادشاه و سلطان
آلت (سازکارزار)
[۱۳۱۳]
،
فصل سی و هفتم: در جنگها و روشهای ملتهای مختلف در ترتیب و چگونگی آن
فصل سی و هشتم: در خراج ستانی و علت کمبودی و فزونی آن
فصل سی و نهم: در باج نهادن (وضع مالیات و باج) در پایان دولت
فصل چهلم: در این که بازرگانی سلطان برای رعایا زیان بخش و مایۀ تباهی خراج ستانی است
فصل چهل و یکم: در این که سلطان و کارکنان درگاه فرمانروایی او در اواسط یک دولت به توانگری نایل میآیند
فصل چهل و دوم: در این که اگر سلطان مستمری اندک بپردازد سبب کمبود خراج میشود
فصل چهل وسوم: در این که ستم اعلام کنندۀ ویرانی اجتماع وعمران است
فصل چهل و چهارم: در این که چگونه در دولتها میان مردم و سلطان پردههایی حایل میشود و این که چگونه این پردهها در مرحلۀ فرسودگی و پیری دولت فزونی مییابد
فصل چهل و پنجم: در تجزیه یافتن یک دولت به دو دولت
فصل چهل و ششم: در این که اگر فرتوتی و فرسودگی (بحران و انحطاط) به دولتی راه یابد به هیچ رو برطرف نمیشود
فصل چهل و هفتم: در این که چگونه به دولت خلل راه مییابد
فصل
[۱۴۸۶]
: در این که چگونه دایرۀ مرزهای یک دولت از آغاز تشکیل تا پایان دوران جهانگشایی آن توسعه مییابد و سپس مرحله به مرحله مرز و بوم آن رو به نقصان میرود و کوچک میشود تا سرانجام به انقراض و اضمحلال م
فصل چهل و هشتم: در این که چگونه دولتهای تازه تشکیل مییابند
فصل چهل و نهم: در این که دولت نوبنیاد تنها از راه درنگ و به تأخیر انداختن هنگام نبرد و پیروزی بر دولت کهن و استقراریافته استیلا مییابد نه به وسیلۀ نبرد و پیکار
فصل پنجاهم: در این که در اواخر دوران فرمانروایی دولتها اجتماع توسعه مییابد و مرگ و میر و قحطی و گرسنگی بسیار روی میدهد
فصل پنجاه و یکم: در این که در اجتماع بشری ناچار باید سیاستی به کار رود که بدان نظم و ترتیب امور اجتماع برقرار شود
فصل پنجاه و دوم: دربارۀ فاطمی و عقایدی که مردم در این خصوص دارند و کشف حقیقت آن
فصل پنجاه و سوم: دربارۀ امور غیب بینی و فالگزاری دولتها و ملتها و در این فصل از «ملاحم» چکامههای پیشگویی و کشف مفهوم حفر نیز گفتگو میشود
[۱۶۴۴]
اندازه فونت
دبی
هلوتیکا نو
وردنا
تاهوما
Iran Sans
(مقدمه مترجم)
به اشتراکگذاری کتاب
Facebook
Twitter
Youtube
Google+
Telegram
Whatsapp
با ایمیل
فایل Word
فایل PDF
نسخه چاپی
گزارش یک مشکل
(مقدمه مترجم)
قبلی
بعدی
×
ورود
با ایمیل
مرا به خاطر بسپار
رمز عبور را فراموش کردید؟
ورود
ساخت حساب کاربری جدید
ثبت نام
بازیابی رمز عبور
ارسال لینک بازیابی رمز عبور
بازگشت به صفحه ثبت نام / ورود