مقدمه ابن خلدون - جلد اول

فهرست کتاب

فصل چهل و نهم: در این که دولت نوبنیاد تنها از راه درنگ و به تأخیر انداختن هنگام نبرد و پیروزی بر دولت کهن و استقراریافته استیلا می‌یابد نه به وسیلۀ نبرد و پیکار

فصل چهل و نهم: در این که دولت نوبنیاد تنها از راه درنگ و به تأخیر انداختن هنگام نبرد و پیروزی بر دولت کهن و استقراریافته استیلا می‌یابد نه به وسیلۀ نبرد و پیکار

در فصل پیش یاد کردیم که دولت‌های تازه به دوران رسیده و نوبنیاد بر دو گونه‌اند: نوعی به وسیلۀ فرمانروایان نواحی دوردست هنگامی تشکیل می‌یابد که سایۀ نفوذ دولت از آن سرزمین بر می‌افتد و امواج قدرت آن به سرزمین‌های دور افتاده نمی‌رسد و اغلب بنیان گذاران این گونه دولت‌ها چنان که یاد کردیم طمع کشورگشایی نسبت به دولت استقرار یافته ندارند. زیرا منتهای هدف مطلوب آنان قناعت به همان سرزمینهایی است که در زیر فرمانروایی ایشان است و نهایت نیرومندی آن‌ها همان است وگونۀ دوم اینست که داعیان و قیام کنندگان به ستیز با دولت برمی خیزند و ناچار این گروه باید به کشورگشایی پردازند و به ستیز برخیزند زیرا نیروی آن‌ها برای ستیزه جویی وافی است چه این امر خاص طبقه ای است که از لحاظ عصبیت و ارجمندی برای جهان گشایی و غلبه کفایت دارند. و به همین سبب میان آن گروه و دولت کهن جنگ‌های محلی مکرری روی می‌دهد (که هر بار یکی پیروز می‌شود و دیگری شکست می‌خورد و این گونه جنگ‌ها دیرزمانی تکرار می‌شود و ادامه می‌یابد) تا سرانجام از راه درنگ و به تأخیرانداختن بر دولت کهن استیلا می‌یابند و پیروز می‌شوند و اغلب به وسیلۀ پیکار و نبرد قطعی و با یک حمله کار را یکسره نمی‌کنند و پیروزی نمی‌یابند زیرا چنان که یاد کردیم بیشتر اوقات پیروزی در جنگ‌ها به علت امور روحی و نفسانی که جنبۀ وهمی دارد روی می‌دهد و هر چند شمارۀ سپاهیان و سلاح و شدت و صلابت در پیکار پیروزی را تضمین می‌کند ولی وسایل مزبور در عین حال در برابر امور وهمی وافی نیست، چنان که گذشت. و به همین سبب خدعه و نیرنگ از سودمندترین وسایلی است که در جنگ به کار می‌رود و اغلب پیروزی به وسیلۀ آن بدست می‌آید، و در حدیث آمده است جنگ فریبکاریست.

و دولت استقرار یافته چنان است که عادات و رسوم معمولی فرمانبری از آن ضرور و واجب گردانیده است. چنان که در موضع دیگری بدین نکته اشاره کرده‌ایم، و بدین سبب برای خدایگان دولت نوبنیاد موانع فزونی می‌یابد و همت پیروان و نیروی لشکری او را در هم می‌شکند و هر چند نزدیکان و خواص وی در طاعت او و ممانعت به وی بصیرت کامل دارند [۱۴۹۱]. ولی به دیگر لشکریانش که اکثریت را تشکیل می‌دهند بدین سبب سستی و زبونی راه می‌یابد و این گونه عقاید اکثریت را تشکیل می‌دهند و در آن‌ها رسوخ دارد که تسیلم دولت کهن واستقرار یافته شوند و از اینرو تا حدی از شدت آنان کاسته می‌شود و خدایگان دولت نوبنیاد ناگزیر در برابر چنین امری مقاومت می‌کند و صبر و مسامحه و درنگ را بر پیکار ترجیح می‌دهد تا آن که فرتوتی (انحطاط و بحران) دولت کهن روشن تر و آشکارتر شود و در نتیجه عقاید اقوام و ملتش دربارۀ تسلیم شدن به دولت کهن سست و مضمحل گردد و همت آنان به کشورگشایی و نبرد جدی برانگیخته شود و از روی صلابت و شدت به ستیز برخیزند تا پیروزی و غلبه برای او روی دهد.

گذشته از این دولت کهن دارای ثروت بیکران و وسایل معاش فراوان و نعمت سرشار و لذایذ گوناگون می‌باشد که در پرتو استحکام یافتن پایه‌های کشورداری به مرور زمان برای آنان بدست آمده است و از اموال خراج مبالغ بسیاری در اختیاردارد که خدایگان دولت نوبنیاد از آن بی‌بهره است و از این راه دولت کهن دارای اسطبل‌ها برای اسبان (در نواحی مرزی) و سلاحهای نیکوی فراوان می‌باشد و عظمت و ابهت پادشاهی آن همچنان پایدار است و خواهی نخواهی بذل و بخشش فراوان به لشکریان و مردم می‌کند و به وسیلۀ همۀ این‌ها دشمنان خود را به وحشت می‌اندازد در صورتی که هیئت دولت نوبنیاد از همۀ این‌ها به کلی محروم است، زیرا آن دولت هنوز در مرحلۀ بادیه نشینی و گرفتار فقر و بینوایی است و نمی‌تواند خود را بدین گونه وسایل مجهز کند از این رو وقتی اخبار دولت کهن و کیفیت شکوه و عظمت آن در میان مردم و لشکریان دولت نوبنیاد منتشر می‌شود اوهام ترس و رعب بر آن‌ها چیره می‌شود و به علل مزبور از پیکار با آن دولت کناره جویی می‌کنند و ناچار امیر و فرمانروای دولت آنان درنگ و تأخیر را ترجیح می‌دهد تا آن که دولت کهن به آخرین مرحلۀ فرتوتی (انحطاط و بحران) برسد و آسیب و خلل شدید به عصبیت و خراج آن راه یابد. درین هنگام است که خدایگان دولت نوبنیاد منتظر بدست آوردن فرصت (مناسب) برای استیلایافتن بر دولت کهن پس از سپری شدن سال‌ها از آغاز هدف کشورستانی می‌باشد [۱۴۹۲]. دستور خداست در میان بندگانش. و نیز مردم کشور و دولت نوبنیاد از لحاظ انساب و عادات و همه تمایلات و مقاصد با اهالی کهن مباینت کلی دارند. و همچنین ایشان به علت وقوع این کشورستانی و به سبب طمع در استیلاگری بر آنان مفاخره می‌کنند و با آنان بر سر ستیزاند و از این رو میان اهالی هر دو دولت در نهان و آشکار جدایی و دوری روی می‌دهد و به علت قطع رابطه میان دودولت به خداوندان دولت نوبنیاد هیچ خبری از اهل دولت کهن نمی‌رسد تا از آن (دریابند) که آنان به ظاهر یا در باطن پند گرفته‌اند یا نه [۱۴۹۳]؟ و نمی‌دانند آیا آنان گرفتار غفلت و بی‌خبری ظاهری یا نهانی شده‌اند یا نه؟

از این رو در حالی که پیکار قطعی را به تأخیر می‌اندازند و در حال انتظار و درنگ به سر می‌برند همچنان دست از کشورستانی بر نمی‌دارند تا آن که خداوند زوال دولت و پایان یافتن دوران فرمانروایی دولت کهن را اعلام فرماید و خلل و آسیب از همۀ جهات بدان راه یابد و اهالی دولت نوبنیاد به مرور زمان به فرتوتی (انحطاط و بحران) و متلاشی شدن آن دولت که از نظر آن‌ها نهفته بوده است پی ببرند و نابودی آن دولت برایشان آشکار شود.

و در این هنگام مردم کشور نوبنیاد به علت جداساختن برخی از نواحی دور دست دولت کهن و کوچک کردن دائره فرمانروایی آن دولت، خویش را نیرومند می‌یابند و همت‌های آنان برانگیخته می‌شود و همۀ آنان یک تن و یکدل و یکرو برای پیکار آماده می‌شوند و اوهام و موجبات بیمی که اراده‌های آنان را سست کرده بود از میان می‌رود و درنگ و تأخیر به سرحد نهایی آن می‌رسد و سرانجام از راه پیکار بر دشمن استیلا می‌یابند و پیروز می‌شوند.

و این معنی را می‌توان برای نمونه در دولت بنی عباس در نظر گرفت که هنگام ظهور یا آغاز موجودیت آن دولت چگونه شیعیان (هوی خواهان خاندان ایشان) در خراسان پس از استوارشدن دعوت و گردآمدن و همرأی شدن ایشان بر بازستدن کشور (از امویان) مدت ده سال یا بیشتر (این هدف را) به پا داشتند [۱۴۹۴]تا سرانجام پیروزی یافتند و بر دولت امویان غالب شدند.

همچنین علویان طبرستان هنگامی که در میان دیلمیان آشکار شدند دیرزمانی درنگ کردند تا آن که بر آن ناحیه استیلا یافتند آنگاه پس از آن که کار علویان پایان یافت و دیلمیان به تسیخر کشور فارس و عراقین همت گماشتند، سالیان دراز درنگ کردند تا آن که اصفهان و فارس را متصرف شدند و سپس در بغداد و خلیفه هم استیلا یافتند.

وهمچنین عبیدیان که ابوعبدالله شیعی داعیه ایشان را در میان خاندان کتامه از قبایل بربر مدت دهسال و بلکه بیشتر به پا داشت و در این مدت با خاندان اغلبیان افریقیه به نبرد می‌پرداخت (و درنگ و تأخیر می‌کرد) تا سرانجام بر آنان پیروز شد و بر سراسر مغرب استیلا یافت و آن گاه دودمان مزبور به تسخیر کشور مصر همت گماشتند و مدت سی سال یا قریب بدان درنگ کردند و دست از کشورستانی برنداشتند و در این مدت سپاهیان و نیروی دریایی خویش را در هر فرصتی برای نبرد با مصرمجهز می‌ساختند و جهت مدافعۀ مصریان از بغداد و شام از راه خشکی و دریا کمک می‌رسید تا سرانجام عبیدیان (فاطمیان) بر اسکندریه وفیوم و صعید استیلا یافتند و دعوت آنان از آنجا به حجاز هم سرایت کرد و در حرمین (مکه و مدینه) نیز انتشار یافت سپس سردار آنان جوهر کاتب با سپاهیان خود را برانداخت و شهر قاهره را بنیان نهاد. آن گاه خلیفۀ آنان ممدالمعز [۱۴۹۵]لدین الله بدان شهر آمد و از آغاز استیلای عبیدیان بر اسکندریه تا ورود خلیفه مزبور به شهر قاهره شصت سال طول کشید [۱۴۹۶].

همچنین سلجوقیان پادشاهان ترک پس از آن که بر سامانیان استیلا یافتند و از ماوراء النهر (جیحون) گذشتند قریب سی سال با خاندان سبکتکین در خراسان ستیزه جویی می‌کردند و منتظر فرصت مناسب بودند تا آن که بر دولت آن‌ها (غزنویان) استیلا یافتند و سپس به بغداد لشکر کشیدند و پس از روزگاری بر شهر و هم بر خلیفه چیره شدند [۱۴۹۷].

همچنین تاتارها پس از سلجوقیان در سال ۶۱۷ از دشت‌هائی که اقامتگاه آنان بود بیرون رفتند ولی استیلای آنان پی از چهل سال انجام یافت. و نیز در مغرب مرابطان از قبیلۀ لمتونه قیام کردند و به ستیز با پادشاهان مغراوه دست یازیدند ولی سالیان دراز درنگ کردند و منتظر فرصت مناسب بودند تا سرانجام بر آنان استیلا یافتند.

سپس موحدان با دعوت خود به مخالفت با قبایل لمتونه خروج کردند و قریب سی سال با درنگ و حالت انتظار ستیزه جویی و نبرد پیش گرفتند تا آن که برمراکش پایتخت مرابطان استیلا یافتند. همچنین مراینیان از قبایل زناته بر موحدان قیام کردند و درنگ پیش گرفتند و قریب سی سال در کمین فرصت مناسب بودند تا برفاس استیلا یافتند و آن شهر را با نواحی آن از کشور موحدان تجزیه کردند سپس مدت سی سال دیگر با آن دودمان به پیکار ادامه دادند تا آن که مراکش پایتخت آنان را تصرف کردند، چنان که کلیۀ این وقایع در تاریخ دولت‌های مزبور مذکور است [۱۴۹۸].

چنین است شیوۀ دولت‌های نوبنیاد با دول کهن و استقراریافته در چگونگی کشورستانی و انتظار کشیدن برای فرصت مناسب، دستور خداست در میان بندگانش وهرگز دستور خدا را تغییر نیابی.

و آنچه درین باره یاد کردیم معارض فتوحات اسلامی نیست که چگونه بر ایران و روم در ظرف سه یا چهار سال پس از وفات پیامبرص[بی‌درنگ و انتظار کشیدن] [۱۴۹۹]استیلا یافتند. بلکه باید دانست که این پیشرفتهای سریع از جملۀ معجزات پیامبر ماست و سر آن جانسپاری مسلمانان در راه جهاد با دشمناشان بود که از روی بصیرت ایمان داشتند[و بی‌درنگ و منتظر فرصت مناسب بودن] به آن همه فتوحات نایل می‌آمدند و از این رو که خدا در دل‌های دشمنان ایشان رعب و شکست می‌افکندند و همۀ آن‌ها از خوارق عادات [معلوم] [۱۵۰۰]در موضوع درنگ و انتظار دولت‌های کهن و استقراریافته به شمار می‌رفت.

و هرگاه جهانگشایی‌های اسلام به منزلۀ خارق باشد باید آن‌ها را از معجزات پیامبر خودمان، ص، بدانیم معجزاتی که بسیار در ملت اسلام به ظهور پیوسته است و امور عادی را با معجزات نمی‌سنجند و معجزه را دلیل بر رد امور عادی و طبیعی نمی‌آورند [۱۵۰۱].

[۱۴۹۱] تغییرات مربوط به مقابله با (ینی) است که به جای : (تکسر) به غلط در چاپ‌های مصر و بیروت (تکثر) آمده است. [۱۴۹۲] در (ا) به جای: سنین در «ینی» (حسین) است. [۱۴۹۳] نسخه‌ها در اینجا بسیار مشوش و مختلف است در یکی (منه) در دیگری (به) در نسخه ای (فیهم) هست و در دیگری نیست و در یک نسخه: ظاهراً و باطنا و در دیگری : ظاهراً و لا باطناً. و ترجمه از مجموع نسخ به ویژه صورت «ینی» است. [۱۴۹۴] (حین) به جای کیف و (قام) به جای (اقام) در (ا) غلط است. [۱۴۹۵] در (ا) به غلط: به جای (ممد) بعد آمده است. [۱۴۹۶] از «ینی» [۱۴۹۷] در نسخه ای چنین است: لشکر کشیدند و فرمانروای آن شهر و گروهی از کسان خلیفه را از بغداد راندند. [۱۴۹۸] در (ا) به غلط چنین است: چنان که کلیه این وقایع را در تاریخ دولتهای مزبور یاد خواهیم کرد. [۱۴۹۹] از «ینی» [۱۵۰۰] از(ینی) در (ا) مقرر است. [۱۵۰۱] در چاپ‌های مصر و بیروت پایان فصل چنین است: «و خدا سبحانه و تعالی داناتر است و کامیابی به اوست». در «ینی» ینز آخر فصل با این ترجمه مطابق است.