فصل بیست و یکم: دربارۀ اینکه هر گاه ملتی وحشی باشد کشور او پهناورتر خواهد بود
زیرا چنان که یاد کردیم اقوام وحشی به علت قدرت در جنگ آوری و خشونت با ملل دیگر در تسخیر و بنده ساختن طوایف تواناترند و گذشته ازین با ملتها و اقوام دیگر مانند حیوانات درنده نسبت به دیگر جانوران بیزبان رفتار میکنند و نیز این گونه طوایف وطنی ندارند که از ناز و نعمت آن برخوردار شوند و منسوب به شهر خاصی نیستند که بدان دلبسته باشند، از این رو همۀ نواحی و اقطار گوناگون در نظر ایشان یکسانست به همین سبب به فرمانروایی بر کشورها و شهرهای نزدیک نواحی خود اکتفا نمیکنند و در حدود افق خویش متوقف نمیشوند بلکه به اقلیتهای دور دست هم میتازند و بر ملتهای گوناگون و دور از زادگاه خویش غلبه مییابند.
و این موضوع را در حالت عربهای قدیم نیز میتوان در نظر گرفت، مانند تبابعه و حمیر و چگونه از یمن یکبار به مغرب میشتافتند و بار دیگر به عراق و هند میتاختند و این خصوصیت تنها در قوم عرب بود و هم نقابداران مغرب (مرابطان) درصدد تشکیل دادن دولت بزرگی برآمدند. دایرۀ تاخت و تاز خود را از چراگاههای سرزمین خودشان در اقلیم اول و نزدیکی سودان تا اقلیم چهارم و پنجم در ممالک اندلس توسعه دادند و سرتاسر این نواحی را متصرف شدند. چنین است وضع ملتهای وحشی و به همین سبب دولت ایشان پهناورتر و دایرۀ تاخت و تاز ایشان دورتر از مراکز اصلی آنهاست.
و خدا شب و روز را اندازه میکند [۸۲۸]، و او یگانه غلبه کننده ای است [۸۲۹]، نیست شریکی او را [۸۳۰].
[۸۲۸] والله یقدر اللیل و النهار. [۸۲۹] و هوالواحد القهار. [۸۳۰] لاشریک له.