مقدمه ابن خلدون - جلد اول

فهرست کتاب

فصل هشتم: در اینکه عصبیت از راه پیوند نسبی [۷۴۱]و وابستگی خاندان‌ها به یکدیگر یا مفهومی مشابه آن حاصل می‌شود

فصل هشتم: در اینکه عصبیت از راه پیوند نسبی [۷۴۱]و وابستگی خاندان‌ها به یکدیگر یا مفهومی مشابه آن حاصل می‌شود

زیرا پیوند خویشاوندی [۷۴۲]به جز در مواردی اندک در بشر طبیعی است. و از موارد آن نشان دادن غرور قومی نسبت به نزدیکان و خویشاوندان است، در مواقعی که ستمی به آنان برسد یا در معرض خطر واقع شوند. زیرا عضو هر خاندانی وقتی ببیند به یکی از نزدیکان وی ستمی رسیده یا نسبت به او دشمنی و کینه توزی شده است در خود یک زبونی و خواری احساس می‌کند و آن را به خود توهین می‌شمارد و آرزومند می‌شود که کاش می‌توانست مانع پیش آمدهای اندوه بار و مهلکه‌های وی شود و این امر در بشر یک عاطفۀ طبیعی است از هنگامی که آفریده شده است. از این رو هرگاه پیوستگی خانوادگی میان آنان که یاریگر یکدیگرند بسیار نزدیک باشد چنان که میان آنان یگانگی و پیوند حاصل آید آن وقت خویشاوندی آنان آشکار خواهد بود و چنین انتسابی به علت وضوح و آشکاربودن آن بی‌گمان پیوند خویشاوندی و یاریگری به یکدیگر را ایجاب می‌کند، ولی هر گاه تا حدی خویشاوندی میان افرادی دور باشد چه بسا که قسمتی از خصوصیتهای آن از یاد می‌رود و فقط شهرتی از آن باقی می‌ماند. لیکن به سبب همین امر مشهور همبستگان به یاوری خویشاوند خود وادار می‌شوند تا زبونی و خواری را از خود دور کنند چه می‌پندارند به یکی از کسانی که از جهتی به آنان منسوب است ستمگری رسیده است. و مسئله هم پیمانی (ولاء) [۷۴۳]و هم سوگندی (حلف) [۷۴۴]نیز از همین قبیل است. زیرا غرور قومی هر کس نسبت به هم پیمان و هم سوگندش به علت پیوندی است که در نهاد وی جای گیر می‌گردد و این عاطقه هنگامی برانگیخته می‌شود که به یکی از همسایگان یا خویشاوندان و بستگان یا هر کس که به یکی اقسام همبستگی و خویشی به انسان نزدیک باشد ستمی برسد و حق او پایمال شود. و نشان دادن غرور قومی نسبت به هم پیمان به خاطر پیوندی است که از هم پیمانی (ولاء) حاصل می‌شود مانند پیوند خانوادگی یا مشابه آن. و از اینجا معنی گرفتار پیامبرصفهمیده می‌شود که می‌فرماید:

«از نژاد و نسبت خود همان قدر بیاموزید که شما را به صلۀ رحم وادارد».

و معنی این گفتار اینست که سود خویشاوندی فقط همین پیوندی است که صلۀ رحم را ایجاب می‌کند و سرانجام منشأ یاریگری به یکدیگر و عاطفۀ غرور قومی می‌شود، و نباید بیش از این از نسبت انتظار فوایدی داشت، زیرا امر خویشاوندی و نسب حقیقتی ندارد و متکی به وهم و خیال است و سود آن تنها همین وابستگی و پیوند است. از این رو هرگاه این پیوند و خویشاوندی پیدا و آشکار باشد بطبع، ولی اگر خویشاوندی کسانی تنها متکی به روایات و اخبار دور باشد نیروی وهم دربارۀ آن بضعف می‌گراید و سود آن از میان می‌رود و توسل و توجه بدان کاری بیهوده خواهد بود و از لهویاتی به شمار خواهد رفت که در شرع ممنوع می‌باشد. و گفتار ذیل نیز از همین مقوله است که برخی گفته‌اند: نسب دانشی است که فراگرفتن آن سودی به ما نمی‌بخشد و ندانستن آن زیانی به ما نمی‌رساند. یعنی نسب شناختی هر گاه از حد وضوح خارج شود و در شمار دانش‌ها در آید سود وهمی که در نهاد انسان به سبب آن جایگیر می‌شود از میان می‌رود و عاطفۀ غرور قومی که محرک آن عصبیت است منتفی می‌گردد و در این هنگام سودی در آن یافت نمی‌شود. و خدا، سبحانه و تعالی، داناتر است.

[۷۴۱] آخر فصل در «ینی» چنین است: و خدا توفیق دهنده است. [۷۴۲] ترکیب پیوند نسبی ترجمه (التحام) و پیوند خویشاوندی ترجمه (صله رحم) است. [۷۴۳] ولاء (به فتح) در لغت به معنی خویشاوندی و در تداول به معنی یاری کردن به یکدیگر است و مقصود از ولاء هم مانند خویشاوندی یاری رساندن و معاونت به یکدیگر است. رجوع به کلیات ابوالبقا ص ۳۴۳ شود. [۷۴۴] حلف (به فتح و کسر) سوگندی است که بدان با هم پیمان دوستی می‌بندند و بر مطلق سوگند هم اطلاق میشود. حلف قبایل را به یکدیگر نزدیک می‌کند هر چند پیوند خانوادگی با هم نداشته باشند، گاهی هم سوگندی میان عرب و کسانیکه بر آنان وارد می‌شوند روی می‌دهد و آن از قبیل ولاء است. هم سوگندی شرایطی دارد که از آن جمله هم سوگند باید اسیر باشد، همچنین هم سوگند از قبیله مانند دیگر اعضای آن ارث می‌برد. رجوع به کشاف اصطلاحات العنون ص ۳۳۸ و تاریخ تمدن اسلام ج ۳ ص ۱۷ شود.