فصل هفدهم: در مرحلههای دولت و اینکه چگونه احوال آن و اخلاق خداوندان دولت بر حسب اختلاف مرحلههای مزبور تغییر میپذیرد [۹۴۵]
باید دانست که دولت به اطوار و مرحلههای مختلف و حالات نو به نو انتقال مییابد و زمامداران آن در هر یک از مرحلهها خویهایی اکتساب میکنند که متناسب با آداب و رسوم همان مرحله است که در مرحله دیگر همانند آن نیست. زیرا خوی به طبیعت تابع مزاج عادت و کیفیتی است که در آن به سر میبرند و حالات و مراحل دولت بر حسب معمول از پنج مرحله بیرون نیست: مرحلۀ نخستین دوران پیروزی به هدف و چیرگی بر مدافع و مخالف و استیلایافتن بر کشور و گرفتن آن از دست دولت پیشین است. در این مرحله خدایگان دولت در به دست آوردن مجد و سروری و خراج ستانی و دفاع از سرزمین و نگهبانی و حمایت از آن پیشوا و مقتدای قوم خویش میباشد و به هیچ رو و در برابر ایشان یکه تاز و (فرمانروای مطلق) نیست زیرا این امر به مقتضای عصبیتی است که به وسیلۀ آن پیروزی و غلبه روی داده و عصبیت مزبور در این مرحله هنوز در میان آنان پایدار و مستقر است.
مرحله دوم: دوران خودکامگی (حکومت مطلق) و تسلط یافتن بر قبیلۀ خویش و مهارکردن آنان از دست درازی به مشارکت و مساهمت در امر کشورداری است. و خدایگان دولت در این مرحله به برگزیدن رجال و گرفتن موالی و دست پروردگان همت میگمارد و برعده این گروه میافزاید تا میدان را بر اهل عصبیت و عشیرۀ خویش، آنان که در نسب وی هم سهم و در بهره برداری از ملک عصبیت و انباز وی میباشند تنگ کند از این رو آنان را از عهده داری امور میراند و از دخول در کف او قرار گیرد و حاکمیت در خاندان او پایدار شود و خودکامگی (فرمانروایی مطلق) به وی منحصر گردد از این رو بنیان گذاران مرحلۀ نخستین خودر با حریفان خویش همان رنجها و مشقتهایی را که پایه گذاران مرحلۀ نخستین در بدست آوردن کشور میبردند تحمل میکند، بلکه کار او دشوار تر و پررنج تر است زیرا پایه گذاران نخستین با بیگانگان به کشمکش و زدوخورد میپرداختند و یاران و پشتیبانان ایشان در این پیکار کلیۀ افراد عصبیت ایشان بود ولی خدایگان دولت در این مرحله با نزدیکان خویش به ستیزه جویی برمی خیزد و آنان را میراند و هیچ کس او را در این نبرد یاری نمیدهد جز گروه اندکی از دوران (یا بیگانگان) از اینرو به کار دشواری دست مییازد.
مرحلۀ سوم دوران آسودگی و آرامش خدایگان دولت برای برخورداری و بدست آوردن نتایج و ثمرات پادشاهی است. نتایجی که طبایع بشر بدانها دلبسته و آرزومند است مانند کسب ثروت و به یادگار گذاشتن آثار جاوید و نام آوری و شهرت طلبی. از این رو تمام هم خود را مصروف امور خراج ستانی و موازنۀ دخل و خرج و محاسبۀ هزینهها (و مستمریها) و میانه روی در آنها میکند و به برآوردن بناهای زیبا و کاخها و دژهای عظیم و شهرها و آبادانیهای پهناور و معابد بلند همت میگمارد و به هیئتهای نمایندگی از اشراف ملتها و بزرگان و سرآمدان قبایل بار میدهد و به پراکندن احسان در میان اهل خویش میپردازد. گذشته از این که به رفاه حال حاشیه نشینان و دست پروردگان خویش از لحاظ مال وجاه در مینگرد و به سان دادن سپاهیان خویش و پرداختن حقوق و ارزاق ایشان در هر ماه از روی انصاف عنایت میکند چنانکه آثار آن در وضع لباس و سلاح [۹۴۶]و نشانها و دیگر تزیینات و رسوم لشکریان در روز آرایش و سان نمودار میگردد. آن وقت دولتهای دوست وی بدان مباهات میکنند و دولتهای جنگجو و دشمن بیمناک و هراسان میشوند. و این مرحله آخرین مراحل استبداد و خودکامگی خداوندان دولت است. زیرا خدایگان دولتها در همۀ این مراحل مستقل برای خویش هستند و ارجمندی خویش را آشکار میسازند و راهها را برای آیندگان خویش هموار میکنند.
مرحلۀ چهارم دوران خرسندی و مسالمت جویی است و رئیس دولت در این مرحله به آنچه گذشتگان وی پایه گذاری کردهاند قانع میشود و با پادشاهان همانند خویش راه مسالمت جویی پیش میگیرد و در آداب و رسوم و شیوۀ سلطنت به تقلید از پیشنیان خویش میپردازد و کلیۀ اعمال ایشان را گام به گام دنبال میکند و پیروی از آنان را به بهترین طرق وجهۀ همت خود قرار میدهد و عقیده مند میشود که اگر از تقلید آنان گامی فراتر نهد مایۀ تباهی کار او میشود و به فرمانروایی او خلل راه مییابد چه آنان را در بنیان گذاری کاخ سروری و بزرگی بیناتر میداند.
مرحلۀ پنجم دوران اسراف و تبذیر است و رئیس دولت در این مرحله آنچه را که پیشینیان او گرد آوردهاند در راه شهرت رانیها و لذایذ نفسانی و بذل و بخشش بر خواص و ندیمان خویش در محفلها و مجالس عیش تلف میکند و یاران و همراهان بد و نابکاری برمی گزیند که ظاهری چون «گورکافر» و باطنی آکنده از خبث و تباهی دارند [۹۴۷]و کارهای بزرگ و مهمی را که از عهدۀ انجام دادن آنها بر نمیآیند به ایشان میسپارد کسانی که به آنچه انجام میدهند و فرو میگذارند آشنایی ندارند (یا از نتایج امر ونهی وحل و عقد امور آگاه نیستند) در حالی که نسبت به بزرگان و عناصر شایستۀ قوم خویش و هوی خواهان خدمتگزار پیشینیان بدی روا میدارد چنان که کینۀ او را در دل میگیرند و یاری و همراهی خود را به وی دریغ میدارند و یاری و همراهی خود را به وی دریغ میدارند و هم به سبب خرج کردن مستمریهای سپاهیان در راه شهوترانیهای خویش وضع سپاه و لشکر او رو به تباهی میرود، چه بتن خویش بکار ایشان عنایت نمیکند و خویش را از آن پنهان میدارد و به پرسش احوال و سروسامان دادن کارهای ایشان نمیپردازد و در نتیجه اساسی را که پیشتیبان وی بنیان نهاده بودند واژگون میسازدو کلیۀ پایه گذاریها و کاخهای عظمت ایشان را ویران و منهدم میکند. در این مرحله طبیعت فرسودگی و پیری به دولت راه مییابد و بیماری مزمنی که کمتر میتواند خود را از آن برهاند و با آن وضع درمان ناپذیر میشود بر آن استیلا مییابد تا آن که سرانجام منقرض میگردد چنان که در ضمن کیفیاتی که یاد خواهیم کرد علل آن را یادآور خواهیم شد، و خدا بهترین وارثان است.
[۹۴۵] عنوان فصل در «ینی» چنین است: در مرحلههای دولت و اختلاف احوال (عادات) و بداوت مردم آن نسبت به اختلاف مرحلههای مزبور. [۹۴۶] نسخه (ب) شکتهم (به ضم ش ـ فتح ک مشدد) یعنی سلاح ایشان. نسخه (ک) و (ا) شکبهم (به ضم ش) به معنی عطا و جایزه و در اینجا ضبط نسخه (ب) مناسب تر است. [۹۴۷] ترجمه : خضراء الدمن است که در لغت به معنی سبزههای روییده در میان سرگین و پلیدیها است و کنایه از زن زیبارویی است که بیحاصل و بد نژاد باشد و در حدیث آمده است: ایاکم و خضراء الدمن. رجوع به منتهی الارب شود.