مقدمه ابن خلدون - جلد اول

فهرست کتاب

فصل یازدهم [۷۶۹]: در بار ۀ اینکه ریاست همواره به گروهی فرمانروا از خداوندان عصبیت اختصاص دارد

فصل یازدهم [۷۶۹]: در بار ۀ اینکه ریاست همواره به گروهی فرمانروا از خداوندان عصبیت اختصاص دارد

باید دانست که هر تیره ای (حی - بطن) [۷۷۰]از قبایل هر چند از لحاظ خاندان عمومی خویش از یک گروه و جمعیت باشند باز هم در میان ایشان عصبیت‌های دیگری در خاندان‌های خاصی وجود دارد که پیوند و وابستگی آنان نسبت به خاندان و نسب عمومی مستحکم تر و نزدیکتر است، مانند یک عشیره یا اعضای یک خانواده یا برادرانی از یک پدر، نه پسرعموهای نزدیک یا دور. چنین گروهی از یک سو به نیّای نزدیک خودشان و سرسلسلۀ قبیله نزدیکتراند و از سوی دیگر با کلیۀ عشایری که در دودمان عمومی با آنان شرکت دارند وابسته می‌باشند و در نتیجه هم مشمول غرور قومی خاندان مخصوص خویش می‌باشند و هم کلیۀ اعضای دودمان عمومی غرور قومی خویش را نسبت به آنان نشان می‌دهند. لیکن غرور قومی خاندان مخصوص خودشان به علت نزدیکی نسبت استوارتر و نیرومند تر است. و در میان این خاندان نیز ریاست به همۀ اعضای آن تعلق نمی‌گیرد بلکه به گروه خاصی اختصاص دارد. و چون ریاست تنها از راه قدرت و غلبه به دست می‌آید و بیگمان باید عصبیت و نفوذ این گروه مخصوص از دیگر اعضای آن خاندان و عشایر قبیله نیرومندتر باشد تا بتوانند بر دیگران تسلط یابند و ریاست بر آنان مسلم گردد و هرگاه چنین عصبیتی یافت شود لازم می‌آید ریاست بر آن قبیله همواره در آن گروه مخصوص باشد که قدرت دارند و بر دیگران غلبه یافته‌اند زیرا اگر ریاست از این گروه سلب شود و به دسته‌های دیگر خاندان که در قدرت و غلبه در مرحلۀ فروتری باشند منتقل گردد به هیچ رو آن ریاست برایشان تحقق نخواهد یافت. بنابراین ریاست همواره از شاخه ای به شاخۀ دیگر انتقال می‌یابد و برحسب خاصیت غلبه و قدرت که بیان داشتیم جز به نیرومندترین شاخه‌ها منتقل نمی‌شود، زیرا عصبیت و اجتماع به مثابۀ مزاج [۷۷۱]در یک موجود زنده است و هنگامی که عناصر یک موجود زنده برابر باشند مزاج آن موجود بهبود نمی‌یابد و به صلاح نمیگراید و ناگزیر یکی از آن عناصر باید غلبه یابد و گرون تکوین تحقق نمی‌پذیرد، و فلسفۀ اینکه در عصبیت قدرت و غلبه را شرط کردیم همین است و همچنان که گفتیم معلوم شد که به علت غلبه، ریاست پیوسته در گروه مخصوص یک خاندان باقی می‌ماند.

[۷۶۹] این فصل از نسخ فاسی افتاده است ولی در نسخه تونسی موجود است و آوردن آن برای مطابقت کردن سخن مؤلف با اول فصل دوازدهم لازم بود (حاشیه نصر هورینی). فصل مزبور در چاپ بولاق و چاپ‌های دیگر مصر و بیروت با حاشیه نصر هورینی نقل شده است ولی در چاپ پاریس و نسخه (ینی) هم نیست. [۷۷۰] بطن وحی کوچکتر از قبیله است و ما به جای آن‌ها کلمه تیره را برگزیدیم. [۷۷۱] در طب قدیم مزاج بر طبیعت و سرشت انسان اطلاق میشد که کیفیتی از امتزاج عناصر اربع است (غیاث).