ارسطو پدر منطق
تردید نیست که اندیشۀ منطقی پیش از پیدایش فن منطق به ظهور رسیده است، زیرا فکر بشر به طور طبیعی از اسلوب و روشی پیروی میکند که فن منطق کوشش کرده تا آن روش را کشف و بیان نماید، به همین جهت عموم افراد بشر، بارها به تفکر منطقی دست یافتهاند، بلکه اصولاً به گونهای منطقی میاندیشند، یعنی از روش صحیح تفکر، به طور طبیعی استفاده میکنند، مگر در مواردی که قصد مغالطه داشته باشند یا به علت پیچیدگی موضوع تفکر به خطا گرفتار شوند. بنابراین، برای اندیشۀ منطقی نمیتوان مبدء و آغازی در تاریخ نشان داد و شایسته است که پیدایش آن را با پیدایش بشر قرین و همراه شمرد!
پس این که در کتب منطقی، منطق را قانونی معرفی میکنند که رعایت آن، فکر را از خطا مصون میدارد، چنانکه ابن سینا میگوید: «المراد من المنطق أن تكون عند الإنسان آلة قانونية تعصمه مراعاتها عن أن يضل في فكره» [۱۹].
نباید موجب شود که گمان کنیم قوانین منطقی یک دسته قواعد مصنوعی و ساخته و پرداختهای است که میخواهیم با تحمیل آنها بر ذهن، از لغزشهای فکری جلوگیری کنیم! زیرا مقصود از قانون منطقی، همان قانون طبیعی ذهن است که به هنگام استدلال آن را به کار میبریم و در فن منطق به عنوان «ضابطه فکری» گردآوری و نگاهداری شده است، به همین اعتبار عبدالرحمن بن خلدون (متوفی در سال ۸۰۸ هجری قمری) در مقدمۀ مشهور تاریخش- که از افتخارات امت اسلامی شمرده میشود- مینویسد:
«فن منطق، فنی است که با طبیعتِ اندیشه همعنان و بر صورتِ عملِ آن منطبق است».
«فالمنطق اذاً امر صناعي مساوق للطبيعة الفكرية ومنطبق على صورة فعلها» [۲۰].
اما تدوین منطق به عنوان علم یا فن مشخص و ممتاز به روزگار پیش از ارسطو مربوط میشود، زیرا از ارسطو نقل شده که گفته است:
«ما از پیشینیان خود در قیاسهای منطقی جز ضوابط مختصر چیزی به میراث نبردهایم [۲۱]».
بنابراین، صورت اجمالی منطق پیش از ارسطو در میان بوده ولی چنانکه محققین گفتهاند که گستردن مطالب و تکمیل مقاصد آن را ارسطو عهدهدار شده است، به ویژه که تلاش سوفسطائیان و نشاط فلسفی دوران، ایجاب کرده تا ارسطو به گردآوری و تنظیم قوانین تفکر قیام کند و در برابر مغالطات اهل سفسطه که در دورۀ او هنوز عرض اندام میکردند، سد محکمی بر بندد و به قول فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» ارسطو: «در مقابل مغالطه و مناقشۀ سوفسطائیان وجدلیان، بنا را بر کشف قواعد صحیح استدلال و استخراج حقیقت گذاشته و به رهبری افلاطون و سقراط، اصول منطق و قواعد قیاس را به دست آورده است» [۲۲].
نتیجه این که هرچند پیش از ارسطو دربارۀ منطق گفتگوهائی به ویژه در یونان قدیم بوده [۲۳]. ولی چنانکه معمول شده و درست هم هست، فن منطق را به اعتبار این که ارسطو آن را تهذیب و تکمیل نموده به وی نسبت میدهند، ابن خلدون در «مقدمه» مینویسد:
«پیشینیان در فن منطق سخنانی گفتهاند که نخست مختصر و پراکنده بود و تهذیب قوانین و گردآوری مسائل منطق صورت نپذیرفت تا این که ارسطو در یونان ظهور کرد»!
«فكان ذلك قانون المنطق، وتكلم فيه المتقدمون اول ما تكلموا به جملاً جملاً و مفترقاً، ولم تهذيب طرقه ولم تجمع مسائله حتى ظهر في يونان ارسطو» [۲۴].
[۱۹] الإشارات والتنبیهات، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۱. [۲۰] مقدمۀ ابن خلدون، چاپ بغداد، صفحۀ ۵۳۵. [۲۱] به مقدمۀ کتاب حاضر نگاه کنید. [۲۲] سیر حکمت در اروپا، اثر محمد علی فروغی، چاپ تهران، جلد اول، صفحۀ ۲۴. [۲۳] ناگفته نماند که به عقیدۀ برخی ارسطو در تدوین و تألیف منطق از کتب و آثار ایرانیان نیز سود جسته چنانکه قطب الدین اشکوری در کتاب محبوب القلوب بر این عقیده رفته است (به کتاب: رهبر خرد، اثر استاد محمود شهابی، مقدمۀ کتاب نگاه کنید) ولی نویسنده هنوز دلیل کافی و مدرک روشن بر این مدعا نیافتهام. [۲۴] مقدمۀ ابن خلدون، چاپ بغداد، صفحۀ ۴۹۰.