ذاتی و عرضی
ابن تیمیه در بحث از ذاتی و عرضی به چند موضوع پرداخته است.
یکی این که مینویسد:
«اختلاف و تفاوتی که اهل منطق میان عرضی لازم و ذاتی قائل شدهاند دور از حقیقت است و مثلاً جفتبودن و تکبودن، نسبت به أعداد که آن را عرضی لازم میشمارند با حیوان و ناطقبودن برای انسان که این را ذاتی دانند، تفاوتی ندارد و اگر بگویند:
ممکن است مفهوم عدد ۴ و عدد ۳ به ذهن خطور کند بدون این که جفتبودن و تکبودن آن دو، در نظر آید! پاسخ داده میشود که: ممکن است مفهوم «انسان» هم در ذهن وارد شود بدون توجه به ناطقبودن و یا حیوانبودن او! و چون بگویند که: در این صورت، تصورِ کاملی از «انسان» نشده، پاسخ داده میشود: در آن صورت نیز تصورِ کاملی از عدد ۴ و عدد ۳ نشده است»!
«... ان ما ذكروه من الفرق بين العرضي الازم للماهية، والذاتي لا حقيقة له، فانّ الزوجيّة والفرديّة للعدد الزوج والفلاد مثل الحيوانيّة والنطق للانسان... واذا قيل: انه يمكن أن يخطر بالبال الأربعة والثلاثة فيفهم بدون أن يخطر بالبال كون ذلك عدد شفعاً أو وتراً! قيل: يمكن أن يخطر بالبال الإنسان، مع أنه لم يخطر بالبال أنّه ناطق ولا أنّه حيوان! واذا قيل: ان هذا لا يكون تصوراً تامّاً، الأربعة والثلاثة» [۲۳۷].
منطقیان برای جدانمودن ذاتی از عرضی، ضوابطی آوردهاند که مهمترین آنها اینست که ذاتی هرچیزی، در مقام تعقل بر ذات یا ماهیت آن چیز تقدم دارد ولی عرضی چنین نیست (چه عرضی لازم باشد یا مفارق) و به قول خواجۀ طوسی در کتاب «أساس الاقتباس»:
«... تصور آن ذاتی بر تصور ماهیت، سابق بود بر تبت. چه تصورِ آن ذاتی، علتِ تصورِ ماهیت بود» [۲۳۸].
در همین زمینه سبزواری گفته است:
ذاتي شيء لم يكن معللا
وكان ما يسبقه تعقلا
[۲۳۹]
اما ابن تیمیه این نظر را نمیپذیرد و عقیده دارد که چون در دنیای خارج از ذهن، تقدم ذاتی نسبت به ذات یا ماهیت اشیاء حقیقت ندارد لذا در ذهن هم به طور طبیعی مقدم واقع نمیشود، زیرا ذهن، در فهم حقایق أشیاء تابعِ خارج است نه خارج، تابعِ ذهن! و در این باره مینویسد:
«مقدمبودن امور ذاتی بر ذات اشیاء، خبری است که از قرارداد اهل منطق حکایت میکند! (یعنی امر ضروری و طبیعی نیست) چون، ایشان در ذهن خود ذاتیات را پیشافکنده و ذات یا ماهیت را به تأخیر آوردهاند و این زورگوئی محض است! و هرکس نیز به این تقدم و تأخر قائل شده تقلید از ایشان کرده و معلومست که حقایق خارجی بیَ نیاز از ما بوده و تابعِ تصوراتِ انسان نیستند، بلکه تصوراتِ ما تابعِ آنها است. بنابراین، اگر ما امور ذاتی اشیاء را مقدم فرض نمائیم و ذات و ماهیت آنها را به تأخیر آوریم، در جهان خارجی چنین ترتیبی روی نداده است...»
«ان هذا خبر عن وضعهم، إذا هم يقدمون هذا في أذهانهم ويؤخرون هذا، وهذا تحكم محض، فكل من قدم هذا، دون هذا فإنما قلد هم في ذلك ومعلوم ان الحقايق الخارجية المستغنية عنا لا تكون تابعة لتصوراتنا، بل تصوراتنا تابعة لها. فليس اذا فرضنا هذا مقدماً وهذا مؤخراً يكون هذا في الخارج كذلك» [۲۴۰].
ابن تیمیه در تأیید سخن مزبور مینویسد:
«منطقیان خود گویند که: ذاتیات همان أجزاء ماهیت اشیاءاند که در ذهن و در خارج از ذهن، بر ذات و ماهیت اشیاء تقدم دارند! و این اجزاء صفات أشیاء اند. و اشیان، صفت را بر موصوف در جهان خارج، مقدم کردهاند! و این ادعائی است که عقل به روشنی و صراحت، نادرستی آن را در مییابد».
«... انهم قالوا الذاتيات هي اجزاء الماهية وهي متقدمة عليها في الذهن وفي الخارج! و الأجزاء هي هذه الصفات. فجعلوا صفة الموصوف متقدمة عليه في الخارج وهذا مما يعلم بصريح العقل بطلانه» [۲۴۱].
[۲۳۷] الرد علی المنطقیین، صفحات ۶۵ و ۷۰. [۲۳۸] أساس الاقتباس، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۲۳. [۲۳۹] اللئالی المنتظمه، بخش منطق، چاپ سنگی، صفحة ۲۹. باید توجه داشت «غیرقابل تعلیلبودن» که در مصراع اول شعر سبزواری آمده، ویژۀ امور ذاتی نیست چرا که در «عرضیِ لازم» نیز مصداق دارد و مثلا زوجیّت نسبت به عدد ۴ تعلیلبردار نیست. [۲۴۰] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۷۱. [۲۴۱] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۷۳.