متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

أبوالنجا و حدود منطقی

أبوالنجا و حدود منطقی

نخستین مسئله‌ای که در رسالۀ «کسر المنطق» به چشم می‌خورد مسئلۀ حدود است، ابوالنجا چنانکه گفتیم هفت ایراد بر حد منطقی وارد نموده که برخی قوی و برخی ناموجه است از آن جمله می‌نویسد:

«ما را خبر دهید! چون از «حد» که در فن منطق به کار می‌رود می‌پرسیم، (بگوئید که) حد چیست؟...»

مگر نه اینست که باید از حد، به جنس و فصلش پاسخ داده شود؟ مگر نه این که باید به ما بگویند:

حد منطقی، گفتار کوتاهی است که بر ذات اشیاء رهنمون می‌شود؟

ناگزیر باید گفته شود: آری!

در این صورت به منطقیان خواهیم گفت: آیا برای حد، بازهم حدِ دیگری به میان نیامد که تا بی‌نهایت می‌رود و گفتار ایشان را باطل می‌سازد»؟!

«... فحدثونا، إذا نحن سألنا عن الحد المستعمل في صناعة المنطق، ما هو؟ ... أليس يحب أن يجاب عنه بجنسه وفصله؟ فيقال لنا: هو المقال الوجيز الدال على ذات الشيء... فلابدّ من نعم، فيقال لهم: أوليس صار للحد حد وذهب الى ما لا نهاية له وفسد قولهم» [۱۷۹].

در پاسخ ابوالنجا می‌توان از قول منطقیان گفت که:

هرچند حد منطقی، نیز حدی دارد و تعریف می‌شود [۱۸۰]ولی اولاً این دلیل نیست که این کار تا بی‌نهایت ادامه پیدا کند و به فرجامی نرسد و در دام تسلسل افتد، بلکه حدّ اخیر سرانجام به امر بدیهی می‌انجامد و در آنجا توقف می‌کند، چنانکه همین معنی را ابن سینا در بخش منطق کتاب نجات آورده و می‌گوید:

«برای حد، اجزائی است که به تصور در می‌آید ولی به سوی بی‌نهایت نمی‌رود، تا چنان باشد که علم به اجزاء مزبور از راه اجزاء دیگری کسب شود و این کار تا بی‌نهایت ادامه یابد! بلکه آن اجزاء به چیزهائی که بی‌واسطه تصدیق و تصور شده‌اند می‌انجامد».

«... وللحد اجزاء متصورة وليس يذهب ذلك الى غير النهايه حتى تكون تلك الأجزاء انما يحصل العلم بها بالاكتساب من أجزاء أخرى هذا شأنها إلى غير النهاية، ولكن الأمور تنتهي الى مصدقات بها ومتصورات بلا واسطة» [۱۸۱].

دیگر از ایرادات ابوالنجا بر حدود منطقی آنست که گوید:

«... چون حدود منطقی برای اعیان موجودات عبارت از اقوال است (چنانکه گفته‌اند: «الحد هو القول الدال على ماهية الشيء». بنابراین، با برداشتن و رفع این اقوال از اشیاء برای هیچ چیزی فی نفسه، حدی باقی نمی‌ماند! و متکلم بدانجا می‌رسد که هیچ فرقی میان انسان و حیوان نمی‌نهد! و این سخن تباه و فاسدی است».

«... اذا كانت حدود الأعيان اقوالاً فالشيء في نفسه لاحد له مع ارتفاع القول عليه، فيصير المتكلم لا يعلم فرقاً مابين الانسان والبهيمة، وهذا فساد» [۱۸۲].

در پاسخ ایراد ابوالنجا باید گفت:

مراد از «اقوال» در تعریف حد منطقی، گفتاری‌هائیست که نمایندۀ علم و آگاهیِ ذهن از أعیان موجودات باشند و اگر علم و اطلاع متکلم از ذوات اشیاء برداشته شود البته نباید انتظار داشت که متکلم فرقی میان انسان و حیوان قائل گردد! و چنانچه ایراد مذکور را بخواهیم در سنت بشماریم، بر علم نسبت به اشیاء هم به اعتبار این که حصول صورتی از اشیاء به نزد عالم است می‌توان همین ایراد را آورد!

بهترین ایرادی که ابوالنجا بر حد منطقی آورده همان سخنی است که متفکرانِ پس از او نیز بر آن تکیه کرده‌اند و به زودی از اقوال ایشان آگاه خواهیم شد.

فشردۀ گفتار ابوالنجا و همفکرانش این است که طبایع موجودات و ذوات آن‌ها عمیقتر از آنند که با جنس و فصلِ معروف، شناخته شوند و محدود به همین اجناس و فصول باشند که این داوری تباه و باطل است.

ابوالنجا گوید:

«... وفي ذلك إفساد لقضائكم على أنه لا جنس ولا فصل الا ماذكرتم» [۱۸۳].

به نظر ما این سخن، حق است چنانکه پیش از این، شمه‌ای در این زمینه گفتیم و در حقیقت فایدۀ حد منطقی، تعریف اجمالی اشیاء و مشخص‌نمودن آن‌ها از یکدیگر است نه این که گمان کنیم با تعریف منطقی و ذکر حدود، به کمال ذاتی اشیاء و امر توانسته‌ایم پی ببریم و معنا و تصور کاملی از موجودات را تحصیل کنیم، و لذا آنچه شیخ الرئیس ابن سینا در کتاب اشارات آورده که:

«يجب أن تعلم ان الغرض في التحديد... أن يتصور به المعنى كما هو!» [۱۸۴]. مورد قبول ما نیست [۱۸۵].

[۱۷۹] منطق و مباحث الفاظ، صفحۀ ۱۷ و ۱۸. [۱۸۰] چنانکه ابن سینا در رسالۀ حدود تحت عنوان: (حد الحد) می‌نویسد: «ما ذكره الحكيم في كتاب طونيقا: أنه القول الدال على ماهيه الشيء. أي على كمال وجوده الذاتي، وهو ما يتحصل له من جنسه القريب وفصله». رسالۀ حدود، چاپ مصر (که در مجموعۀ تسع رسائل في الحکمة والطبیعات آمده) صفحۀ۷۸. [۱۸۱] النجاة، بخش منطق، صفحۀ ۶۰. [۱۸۲] منطق و مباحث الفاظ، صفحۀ ۱۹. [۱۸۳] منطق و مباحث الفاظ، صفحۀ ۲۱. [۱۸۴] اشارات، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۱۲. [۱۸۵] به فصل پنجم این کتاب رجوع نموده و مناقشۀ ما را نسبت به برخی از آراء ابن سینا ملاحظه فرمائید.