پیوند منطق و زبان!
سیرافی به سخن خود ادامه داده و گفت: «از همۀ اینها بگذر و به این موضوع توجه کن که: چون منطق را مردی یونانی پرداخته و در فراهمساختن آن، موافقت با لغت و اصطلاح مردم یونان را در نظر گرفته و رسوم و اوصافی را که یونیان از این لغت در عرف میشناسند رعایت کرده است، در این صورت از کجا و به چه دلیل، این کار ترکی و هندی و پارسی و تازی را ملزم میکند که در منطق یونانی نظر افکند و آن را در سود و زیان خویش داور قرار دهند؟ و هرچه را برای آنان گواهی کرد بپذیرند و آنچه را انکار نمود ترک کنند؟!»
متی بدون این که به سخنان گذشتۀ سیرافی پاسخ دهد در جواب سخن اخیر او گفت:
«از این رو بر همۀ اقوامدانستن فن منطق لازم است که منطق از معانی عقلی بحث میکند و جستجو و تفتیش از اندیشههای ضمیر را به عهده میگیرد، و مردم در معقولات برابرند! آیا نمیبینی که مجموعۀ عدد چهار و چهار نزد همۀ اقوام به طور یکسان، هشت است؟ و همچنین نظایر این موضوع!»
ابوسعید پاسخ داد:
«اگر همۀ امور عقلی با وجود قسمتهای گوناگون و راههای مختلف خود، به این مرتبه از روشنی و وضوح برگردد که در عدد چهار و چهار و مجموع آنها یعنی هشت ملاحظه میشود، بیشک هرگونه اختلاف از میان رفته و سازش و یگانگی پیش میآمد [۹۶]ولی همۀ مسائل این چنین نیستند، لیکن با وجود آنچه گفتی باز چون معانی عقلی را جز از راه لغت نمیتوان بیان کرد پس آیا نیازی به شناخت لغت نداریم؟»
متی جواب داد: نَعَم! آری.
ابوسعید گفت:
«اشتباه کردی! در برابر این سؤال باید به جای کلمۀ نَعَم، واژۀ بلی را به کار میبردی» [۹۷].
متی به خطای خود اعتراف کرد و گفت:
«درست میگوئی! من در اینگونه امور مقلد تو هستم»!
[۹۶] بهتر بود سیرافی در این مقام بگوید اگر همۀ امور عقلی بدینگونه واضح بود، اساساً اختلاف عقلی در میان بشر پیدا نمیشد! نه آن که پس از اختلاف، سازش و یگانگی پیش میآمد! [۹۷] مقصود سیرافی اینست که کلمۀ «نَعَم» در این جایگاه به معنای «آری، نیست» میآید و در محاورات عربی در چنین جائی باید کلمۀ «بلی» را به کار برد که به معنی «آری، هست» باشد.