طرفداران منطق میگویند:
نسبتِ علمِ منطق به اندیشۀ آدمی همچون نسبتِ علمِ نحو است به کلام انسان! و همانگونه که ضرورتی موجب شد تا برخی ازمردم هوشمند از خلال جملات و عبارات صحیح عربی یا دیگر زبانها، قواعد «درستگفتن» را بیرون آورند و دستهبندی کنند، شبیه همان ضرورت ایجاب نمود تا دیگران نیز از خلال اندیشههای استوار و برهانهای صحیح، قواعد «درستاندیشیدن» را استخراج کرده و به دستهبندی آنها بپردازند، و چنانکه امروز آموختن و رعایت قواعد زبان لازمست، فراگرفتن و به کاربردن قوانین منطقی نیز واجب بلکه «أوجَب» مینماید.
ابن سینا در کتاب نجات، در پایان فصلی که از منفعت منطق بحث میکند آنچه را در بالا گفتیم بدین صورت بیان مینماید:
«و نسبت فن منطق به اندیشه، مانند نسبت نحو به سخن، و عَروض به شعر است لیکن فطرت سالم و ذوق سلیم چه بسا آدمی را از آموختن نحو و عروض بینیاز میکنند اما هیچ فطرتی از تمهید افزار منطق در به کاربردن اندیشه بینیاز نیست! مگر انسانی که از سوی خدای متعال تأیید شده باشد»!
«... ونسبتها الى الروية نسبة النحو الى الكلام والعروض الى الشعر، لكن الفطرة السليمة والذوق السليم ربما أغنيا عن تعلم النحو والعروض، وليس شيء من الفطر الانسانية بمستغن في الاستعمال الروية عن التقدم بإعداد هذه الآلة الا أن يكون انساناً مؤيداً من عندالله تعالى» [۱۰۹].
نظیر همین تعبیر را ابوحامد غزالی در کتاب «معیار العلم» آورده است و میگوید:
«... فيكون بالسنبة الى ادلة العقول كالعِروض بالنسبة الى الشعر، والنحو بالاضافة الى الإعراب» [۱۱۰].
[۱۰۹] النجاة، چاپ مصر، القسم الاول، صفحۀ ۵. مقایسه شود با آنچه سهروردی در منطق تلویحات گفته: «والفطرة البشرية لاتفي بالتمييز بين هذه الاحوال والا ما وقع الهرج بين العقلاء الا أن يويد ابن البشر بروح قدسي»منطق التلویحات، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۲. [۱۱۰] معیار العلم، چاپ مصر، صفحۀ ۵۹ و ۵۰. مقایسه شود با تعبیری که ابوالبرکات بغدادی در مقدمۀ کتاب «المعتبر» از منطق آورده و آن را: «قوانین الأنظار وعروض الأفکار»خوانده است. (المعتبر، چاپ هند، مقدمۀ جزء اول، صفحۀ ۴).