متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

دکارت و نقد قیا

دکارت و نقد قیا

رنه دکارت rene Descartes یکی از مشاهیر فلاسفۀ غرب است که در سال ۱۵۹۶ میلادی در یکی از شهرهای فرانسه متولد شده است. دکارت معاصر با میرداماد و صدرالدین شیرازی از فیلسوفان اسلامی بوده و در عصر صفویه می‌زیسته است. وفات او را در سال ۱۶۵۰ میلادی برابر با ۱۰۲۸ هجری نوشته‌اند.

دکارت از آثار مسلمین (بی‌واسطه یا به واسطه) سود جسته و به طوری که یکی از فضلای ایران [۳۲۱]تحقیق نموده برخی از مسائل مهمی که در هندسه از دکارت به جای مانده عیناً همان مسائلی است که ریاضی‌دان شهیر اسلامی حسن بن هیثم (متوفی در سال ۴۱۷ هجری) آن‌ها را طرح و حل نموده [۳۲۲]و صورت مسائل و حل آن‌ها بایکدیگر تطبیق می‌کنند!

دکارت در مقدمه‌ای که بر کتاب مبادی فلسفه principia philosophiae می‌گوید:

«انسانی که جز معرفت عامیانه و ناقص چیزی ندارد... لازمست که پیش از هر کار بکوشد تا برای خویشتن یک «مذهب اخلاقی» فراهم آورد تا او را در نظم بخشیدن به کارهای زندگیش کفایت کند... و پس از این، شایسته است که منطق بخواند و مقصود من، منطق اهل مدرسه (طرفداران اسکولاستیک) نیست، زیرا این منطق به طور دقیق چیزی جز نوعی جدل نمی‌باشد که وسائل فهماندن چیزهائی را که می‌دانیم به ما می‌آموزد! یا دربارۀ اموری که آن‌ها را نمی‌شناسیم راهنمائی می‌کند که چگونه بدون قضاوت و حکم صحیح سخنان بسیار گوئیم!

و این منطق با روش خود، قضاوت درست را تباه می‌کند بی‌آن که در نمو و تربیت آن تأثیری به جای نهد، بلکه قصد من، خواندن منطقی است که به شخص می‌آموزد عقل خود را چگونه متوجه اکتشاف حقایقی سازد که آن‌ها را نمی‌شناسد».

در اینجا دکارت می‌خواهد ما را به این معنی توجه دهد که منطق صوریlogique formelle حائز اهمیت نیست، بلکه آنچه مهم است روش علمی و یا منطق علمی methodoligie می‌باشد که در اکتشافات علمی انسان را یاری و هدایت می‌کند، دلیلی که از دکارت بر اثبات این قضیه نقل شده اینست که: راه عمده در وصول به معلومات در منطق صوری قیاس است و (قیاس مطلب تازه‌ای یاد نمی‌دهد و مجهولی را معلوم نمی‌کند، بلکه تنها کارش عرضه‌داشتن چیزی است که معلوم است، پس روشی نیست که به وسیلۀ آن بتوان به اختراع و اکتشاف نائل شد» [۳۲۳].

فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» این معنی را از قول دکارت چنین توضیح می‌دهد:

«قواعد منطق با همۀ درستی و استواری، مجهولی را معلوم نمی‌کند و فایدۀ حقیقی آن همانا دانستن اصطلاحات و داراشدن قوه تفهیم و بیان است، زیرا که برهان، استخراج نتیجه است از مقدمات، پس هرگاه مقدمات معلوم نباشد نتیجه نخواهد بود و تنها با قواعد منطقی، معلومی نمی‌توان به دست آورد و اگر مقدمات درست، در دست باشد نتیجه خود حاصل است.

عقل سلیم انسان به فطرت خود قواعد منطقی را به کار می‌برد و به این همه بحث و جدال منطقیان حاجت ندارد و اگر مقدماتی که در دست است غلط باشد، نتیجه هم البته غلط خواهد بود و به جای معرفت، ضلالت حاصل خواهد شد و از همین رو طالبان علم با آن که قواعد منطق را به خوبی می‌دانستند خطا بسیار کرده‌اند» [۳۲۴].

این بیانات در جهان اسلامی به هیچ وجه تازگی ندارد و قرن‌ها پیش از دکارت از زبان سیرافی و ابن تیمیه و دیگران در شرق اسلامی شنیده شده و فصول گذشتۀ این کتاب بهترین گواه بر درستی این مدعا است و ما تفصیل این مباحث را با ذکر مدارک و در طی بیاناتی دقیقتر و عمیقتر از آنچه دکارت گفته، آوردیم.

این ابوسعید سیرافی بود که در حدود ۶۶۰ سال پیش از دکارت اظهار داشت که منطقیان با دانستن قواعد منطق خطاهای گوناگونی مرتکب شده‌اند و به متی بن یونس، مترجم مسیحی و شارح منطق ارسطوئی گفت:

«أتراك بقوة المنطق وبرهانه اعتقدت أن الله ثالث ثلاثة وأن الواحد أكثر من واحد» [۳۲۵]!

«آیا تو چنان می‌بینی که با قدرت منطق و برهان آن عقیده یافته‌ای که خدا یکی از أقانیم ثلاثه است؟ و ذات واحد بیش از یک ذات (سه ذات) می‌باشد؟!!»

هم او بود که می‌گفت:

«فاسد المعني من صالحه يعرف بالعقل» [۳۲۶].

یعنی: «از راه عقل سلیم معنای تباه از معنای درست شناخته می‌شود (نه از طریق منطق ارسطو»!

این ابن تیمیه بود که در حدود ۳۰۰ سال قبل از دکارت اظهار عقیده کرد که:

«فان قياسهم ليس فيه إلا شكل الدليل وصورته وأما كون الدليل المعين مستلزماً لمدلوله فهذا ليس في قياسهم... وإنما هذا بحسب علمه بالمقدمات» [۳۲۷].

یعنی: «قیاس منطقیان جز شکل دلیل و صورت آن چیزی نیست اما این که دلیل معین، مستلزم مدلول خود می‌باشد، این موضوع در صورت قیاس یافت نمی‌شود... و مربوط به علم بر مقدمات است».

این ابوالنجا الفارض بود که قریب شش قرن پیش از دکارت می‌گفت:

«إن ظهر وأمكن تقديم المقدمات له لإنتاجه كان حكم المنتوج منه كحكم ما ظهرت مقدماته» [۳۲۸].

یعنی: «اگر مقدماتی را که برای نتیجه‌گیری از قیاس، پیش افکنده‌اند روشن و ثابت باشند، حکمی که به عنوان نتیجه به دست آمده مانند حکم مقدماتشان روشن و واضحست (و اگر مقدمات ثابت نباشند به نتیجه اعتماد نمی‌شود)».

خلاصه این که نقد منطق ارسطوئی در جهان اسلامی به صورتی دقیق انجام پذیرفته و غرب در این باره تحفه‌ای ندارد تا بر ما عرضه کند و علمای مسلمین در این کار بر متفکران غربی سبقت گرفته و پیشتاز این میدان بوده‌اند.

[۳۲۱] آقای دکتر جلال مصطفوی در مجلۀ «دنیای علم». [۳۲۲] پی یررسو در کتاب «تاریخ علوم» دربارۀ ابن هیثم می‌نویسد: (تقریباً در همین اوقات بود که بزرگترین فیزیک‌دان دنیای غرب حسن بن هیثم (۱۰۳۹- ۹۶۵) معروف به «الحسن» زندگی می‌کرد، کتاب او دربارۀ نور برای اولین بار توصیف صحیحی از ساختمان چشم انسان می‌کند و قسمت‌های مختلف از قبیل مخاط خارجی و قزنیه و شبکیه و عنبیه و علاوه بر آن، اصول اطاق تاریک را شرح می‌دهد. این شخص هنگام مطالعه در انعکاش نور بدون این که مستقیماً به مسئلۀ انکسار توجهی کند چنین اظهار می‌دارد که مابین زاویۀ تابش و زوایۀ انکسار نسبت ثابتی وجود دارد). (تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، صفحۀ ۱۱۹). [۳۲۳] مبانی فلسفه، اثر دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ تهران، صفحۀ ۲۵۶. [۳۲۴] سیر حکمت در اروپا، چاپ تهران، بخش دوم، صفحۀ ۹۹. [۳۲۵] الإمتاع والمؤانسة، الجزء الأول، صفحۀ ۱۵۲. [۳۲۶] الإمتاع والمؤانسة، الجزء الاول، صفحۀ ۱۰۹. [۳۲۷] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۲۵۲. [۳۲۸] منطق و مباحث الفاظ، صفحۀ ۵۶.