منطق، داور نهائی و مطلق نیست!
آنگاه ابوسعید متوجه «متی» شده و اظهار داشت:
«مرا از منطق بگوی که مقصودت از آن چیست؟ زیرا چون مقصود تو را دربارۀ منطق دانستیم گفتگوی ما با تو در پذیرفتن مطالب صحیح منطق و ردکردن خطاهای آن، بر راه و روشی پسندیده استوار خواهد شد».
متی پاسخ داد:
«مقصود من از منطق فنی است که به منزلۀ افزار سخن بوده و گفتار درست را از نادرست جدا میکند و معنای فاسد از صحیح بدان شناخته میشود، مانند ترازو که با آن سبک را از سنگین میشناسیم»!
ابوسعید گفت:
«خطا گفتی! زیرا که اولاً گفتار درست را از نادرست به وسیلۀ نظام لغت که به آن خو گرفتهایم میشناسیم و از راه قواعد زبان درمییابیم، و ثانیاً معنای فاسد از معنای صحیح به نیروی عقل تمیز داده میشود! وانگهی گیرم که با ترازوی خود سنگین را از سبک شناختی ولی چگونه بر شناسائی ماهیت اشیاء که آنها را در ترازو نهدهای نائل میگردی؟! از کجا خواهی دانست که آنچه وزن میکنی آهن است یا زر یا مس زرد رنگ؟ [۹۳]
بنابراین، تو را پس از سنیگن و سبککردن اشیاء، به شناسائی گوهر آنها و نیز دانستن ارزش هریک و دیگر اوصافشان که شمارش آنها به درازا میکشد، نیازمند میبینم! و از این رو تنها «توزین» که کوشش خود را مصروف آن داشتهای جز اندک، فایدهای به تو نمیرساند و جهاتِ دیگر معرفت بر عهدۀ تو باقی میماند! و در کار خود چنان هستی که پیشینیان گفتهاند: «حفظت شيةا وغابت عنك اشياء» [۹۴].
علاوه بر تمام این امور چیزی را در اینجا فراموش کردهای! چنین نیست که هرچه در دنیا موجود است از راه «توزین» قابل سنجش باشد، بلکه در جهان برخی از اشیاء را وزن میکنند، و بعضی را به پیمانه میریزند، و بخشی دیگر را به ذراع میگیرند، و پارهای را تقسیم مینمایند، و برخی را به حدس و تخمین اندازهگیری میکنند! و اگر با «اجسام» چنین مینایند در مورد «معقولات» نیز حکم بدینگونه است [۹۵].
[۹۳] مقصود سیرافی اینست که گیرم بتوان از راه قوانین منطق، انواع مغالطه را شناخت و «برهان» را از «سفسطه» جدا کرد ولی منطق ماهیت اشیاء را معرفی نمیکند و «مواد علم» را که ذهن باید از خارج بگیرد فراهم نمیسازد و اگر در این باره خطائی روی داد و منشاء اشتباهات بعدی شد، منطق کاری از پیش نمیبرد، پس نمیتوان حکم کرد که منطق حاکم مطلق است و همواره درست را از نادرست باید به دستاویز آن تمیز داد.
[۹۴] شعر از ابونواس، شاعر معروف قرن دوم هجری (شاعر در باره هارون الرشید) است و تمام بیت را (به نقل ابن ندیم در الفهرست، چاپ مصر، صفحۀ ۲۵۲) چنین سروده:
فقل لمن يدعى في العلم فلسفة
حفظت شيئاً وغابت عنك أشياء!
[۹۵] مراد سیرفی اینست که: شناسائی راهها و طرق گوناگون دارد و منحصر به شناخت منطقی نیست، چه بسیار مواضع و مواردی که باید از راه «حس» و «تجربه» و یا «شریعت» و «وحی» شناخته شوند. بنابراین، قوانین منطقی در همه جا حاکمیت ندارند.