غلو و تقصیر در شخصیت علمی ارسطو!
سومین ایرادی که ابوسعید به متی و همفکران او داشت این بود که آنها دربارۀ یونانیان و به ویژه ارسطو دست به مبالغه زدهاند و راه افراط پیمودهاند! با این که ارسطو حتی در یونان، مخالفان بسیار داشته و منطق او کاری از پیش نبرده و دنیا پس از منطق ارسطو چنانست که پیش از او بود! و در این باره گفته است:
«... وله مخالفون منهم ومن غيرهم... ولقد بقي العالم بعد منطقه على ما كان عليه قبل منطقه!» [۱۲۰].
به نظر نویسنده تناسبی که قسمت اخیر این سخن، با بحث گذشته دارد اقتضاء میکند که در پی آن آورده شود و مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد، البته صدر گفتار نیز راه ورود در ایرادات دیگر سیرافی را آسانتر مینماید به این معنی که آشنائی با شخصیت ارسطو- دور از هرگونه حب و بغض بیجا- مقدمه و مدخل مناسبی است برای تحقیق منصفانه در مورد مباحث اساسی منطق!
باید دانست که دربارۀ یونانیان و به ویژه شخصیت علمی ارسطو، دستهای از اندازه بیرون رفته و افراط کردهاند، چنانکه برخی نیز راه تفریط را پیموده و ارزش اندیشههای ارسطوئی را به کلی نادیده گرفتهاند! و به نظر من هردو دسته در اشتباهند! نفوذی که ارسطو در فرهنگ بشر نموده و سدههای پیاپی در خاور و باختر، عقول متفکران را به خود مشغول و متمایل ساخته، در خور انکار نیست. مسائلی که ارسطو در فلسفه طرح و پایهریزی کرده، هنوز مورد توجه و بحث و فحص عقول فوق متوسط است، منطق ارسطوئی هرچند بدون نقص نیست ولی خالی از ابتکار و دور از فایده هم نمیباشد. ارسطو در اخلاق و سیاست هنوز سخنان شایان دقت دارد و به طور خلاصه: دنیای علم، پس از ارسطو بدون تأثر از افکار و آثار وی ره نسپرده است و همان تلاشی که دانشمندان پرارزشی چون سیرافی در نقد و رد آثار ارسطو از خود نشان دادهاند، نمایندۀ تأثیر آثار مزبور در محیط علمی ایشان به شمار میآید! در عین حال نباید چنین پنداشت که ارسطو هرچه گفته بیکم و کاست درست است و باید مورد پذیرش قرار گیرد و کسی حق اعتراض بر اندیشههای او و اجازۀ اصلاح و تعدیل آراء وی را ندارد!
محققان پس از ارسطو، ثابت کردهاند که او در مواردی حتی از منطق خود سرپیچی کرده و دچار مغالطه شده است! روشنترین گواه این موضوع خطائی است که گالیله galilee منجم و دانشمند مشهور ایتالیائی در آثار ارسطو نشان داده و به خوبی دریافته که ارسطو در اثبات این که: «زمین مرکز عالم است»!! به اصطلاح منطقی، گرفتار مصادره به مطلوب شده و مدعا را به عنوان دلیل، بازگو و تکرار نموده است!!
ارسطو گفته:
«طبیعت اشیاء ثقیل اینست که به مرکز عالم میگرایند، تجربه نشان میدهد که اشیاء ثقیل به مرکز میگرایند، پس مرکز زمین، مرکز عالم است»!! [۱۲۱].
در اینجا اگر بپرسیم ارسطو از کجا دریافته که: طبیعت اشیاء ثقیل، به مرکز عالم گرایش دارند؟ ناچار باید پاسخ داد: از آنجا که همواره ملاحظه میکرده اشیاء ثقیل، به مرکز زمین میگرایند! بنابراین، روشن است که ارسطو از همان آغاز بحث مرکز زمین را مرکز عالم پنداشته و در شکل قیاسی استدلال خود مصادره به مطلوب کرده است!! و امروز با توجه به نیروی جاذبۀ کرات که موجب سقوط اجسام به سطح کره میشود، قیاس ارسطوئی کوچکترین ارزش علمی ندارد و در حکم موهومات است.
پس اگر مقصود ابوسعید این باشد که اندیشههای یونانی و به خصوص فکر ارسطوئی را نباید چون وحی الهی تلقی کرد و آنها را از خطا مصون و معصوم پنداست (چنانکه به متی گوید: «فانما كان يصح قولك وتسلم دعواك، لوكانت يونان معروفة من بين جميع الأمم بالعصمة الغالبة» [۱۲۲]. بدون تردید، سخن درستی است.
ولي در صورتی که سیرافی قصد داشته تا از گفتار خود چنین نتیجه بگیرد که تمام دستگاه منطقی ارسطو تباه و فاسد است! (چنانکه در اواخر سخنش میگوید: «وكل ما ذكرتم في الموجودات فعليكم فيه اعتراض» [۱۲۳]البته این دور از انصاف و جد از صواب خواهد بود.
[۱۲۰] الإمتاع والمؤانسه، جزء اول، صفحۀ ۱۱۳. [۱۲۱] مبانی فلسفه، تألیف دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ تهران، صفحۀ ۲۶۶. [۱۲۲] الإمناع والمؤانسة، جزء اول، صفحۀ ۱۱۲. [۱۲۳] الإمتاع والمؤانسه، جزء اول، صفحۀ ۱۲۴ و ۱۱۴.