مترجمان منطق در محیط اسلامی
پس از ارسطو علم منطق [۲۵]به وسیلۀ طرفداران و علاقمندانش به مراکز مختلف راه یافت، از جمله نخستین کسی که در محیط اسلامی به ترجمۀ کتب منطقی پرداخت، بنا بر آنچه قفطی در کتاب «أخبار الحکماء» [۲۶]آورده:
«عبدالله بن مقفع (مقتول در حدود سال ۱۴۵ هجری قمری) بود که ترجمه رسالههای منطقی را برای منصور- دومین خلیفۀ عباسی، متوفی در سال ۱۵۸ هجری قمری- عهدهدار شد و سه کتاب ارسطو یعنی قاطیغوریاس (گاتگوریا) و باری ارمینیاس (پری مینیاس) و انا لوطیقا (آنالوتیکا) را ترجمه کرد و گویند به ترجمۀ ایساغوجی (ایساگوگ) تالیف فرفوریوس Porphyre نیز همت گماشت.
«... ابن المقفع... هو اول من اعتنى في الملة الاسلامية بترجمة الكتب المنطقيه لأبي جعفر المنصور، ترجم كتب ارسطو طاليس المنطقية الثلاثة وهي كتاب قاطيغور ياس و كتاب باری ارمينياس و كتاب انالوطيقا و ذكرانه ترجم ايساغوجي تاليف فرفوريوس» [۲۷].
پس از منصور، در روزگار مأمون- خلیفه دیگر عباسی، متوفی در سال ۲۱۸ هجری قمری- مسلمین با اندیشههای یونانی آشنائی بیشتری یافتند، زیرا همانطور که ابن خلدون و دیگر مورخان آوردهاند:
«مأمون سفیرانی را برای به دستآوردن علوم یونانی و نسخهبرداری از کتب یونانیان به دربار پادشاهان رم گسیل داشت و مترجمانی برگماشت تا آنها را به خط و زبان عربی برگردانند».
«... وجاء المامون... وأوفد الرسل على ملوك الروم في استخراج علوم اليونانيين وانتساخها بالخط العربي وبعث المترجمين لذلك» [۲۸].
ابن ندیم (محمد بن اسحق، متوفی در ۳۸۵ هجری قمری) در کتاب «الفهرست» نامهای کسانی را که رسائل منطقی ارسطو را در محیط اسلامی ترجمه نمودهاند ضبط کرده و همچنین مفسرین آنها را نام برده است، به طوری که ابن ندیم مینویسد قاطیغوریاس یعنی مقولات les categories را حنین بن اسحاق ترجمه نموده و عدهای از جمله، یحیی نحوی آن را شرح کردهاند و نیز باری ارمینیاس یعنی عبارت pri ermeneias را که مربوط به بحث از قضایا است، حنین به سریانی و پدرش اسحاق، به عربی برگرداندند، و از جملۀ شارحان آن، نام ابونصر فارابی برده شده است.
به همین صورت انالوطیقای اول و انالوطیقای ثانی les anlyigues که از قیاس بحث میکنند و طوبیقا یعنی جدل les topiques و سوفسطیقا یعنی سفسطه، و ریطوریقا یعنی خطابه la rhetorigue و بوطیقا یعنی شعرla poetique را جمعی ترجمه و تفسیر کردهاند که در میان آنها، نامهای حنین و پدرش و ابوعثمان دمشقی و ابوبشر متی و یحیی بن عدی و ابراهیم بن عبدالله ثامنه و ابن ناعمه... به چشم میخورد، و از میان شارحان این آثار مشهورتر از همه فیلسوف عرب، یعقوب بن اسحاق میخورد. و از میان شارحان این آثار مشهورتر از همه فیلسوف عرب، یعقوب بن اسحاق کندی [۲۹](متوفی در ۲۶۰ هجری قمری) و همچنین حکیم معروف، ابونصر فارابی (متوفی در ۳۴۰ هجری قمری) را میتوان به شمار آورد [۳۰].
صلاح الدین صفدی [۳۱](متوفی در سال ۷۴۶ هجری قمری) میگوید:
«این مترجمان در نقل متنها دو روش را برگزیده بودند، یکی روش یوحنا بن بطریق و ابن ناعمۀ حمصی و دیگران. بدین ترتیب که مترجم، هر کلمهای از مفردات واژههای یونانی را در نظر میگرفت و به مدلول و معانی آنها توجه میکرد، سپس مرادف عربی واژههای مزبور را که در دلالت با آنها برابر بودند، میآورد و ثبت مینمود و به واژه دیگری منتقل میگشت تا جملهای را که میخواست به عربی برگرداند به پایان رساند، و این روشن ناسپند است به دو جهت:
نخست این که: در واژههای عربی، کلماتی یافت نمیشود که از هر حیث با واژههای یونانی برابری کنند، از این رو در خلال این گونه تعریب، بسیاری از کلمات یونانی به حال خود باقی میمانند!
دوم این که: خواص ترکیب وإسناد در هر زبانی با زبان دیگر همواره تطبیق نمیکند و نیز گاهی به علت به کاربردن مجازات که در هر زبانی بسیارند، تباهی در ترجمهها روی میدهد.
روش دیگری که مترجمان در تعریب به کار میبردند، اسلوب حنین بن اسحاق و جوهری و دیگران بود، به این صورت که مترجم، حاصل معنای جمله را در ذهن میگرفت و از زبان دیگر جملهای را در برابر آن، به تعبیر میآورد به گونهای که با یکدیگر مطابق باشند، خواه واژههای آن دو جمله باهم برابر شوند و خواه نشوند.
و این شیوه نیکوتر از روش نخستین است و از این رو کتب حنین بن اسحاق به تهذیب و اصلاح نیاز پیدا نکرد، مگر در علوم ریاضی، زیرا که ابن اسحاق در این رشته، کار نکرده بود، برخلاف کتابهای طب و منطق و علوم طبیعی و الهی.
«قال الصفدي... وللتراجمة في النقل طريقان: احدهما طريق يوحنا البطريق وابن الناعمة الحمصي وغيرهما. وهو ان ينظر الى كلمة مفردة من الكلمات اليونانية وما تدل عليه من المعنى فيأتي بكلمة مفردة من الكلمات العربية ترادفها في الدلالة على ذلك المعني فيبينها فيثبتها وينتقل الى الكلمة الأخرى كذلك حتى يأتي على جمله ما يريد من تعريبه وهذه الطريقة رديئة لوجهين: أحدهما انه لا يوجد في الكلمات العربية، كلمات تقابل جميع الكلمات اليونانية، ولهذا وقع في خلال هذا التعريب كثير من الفاظ اليونانية على حالها. والثانى ان خواص التركيب والنسب الاسنادية لا تطابق نظيرها من لغة أخرى دائماً وايضاً يقع الخلل من جهة استعمال المجازات وهي كثير في جميع اللغات.
الطريق الثاني في التعريب، طريق حنين بن إسحاق والجوهري وغيرهما. وهو أن يأتي الى الجملة فيحصل معناها في ذهنه ويعبر عنها من اللغة الأخرى بجملة تطابقها، سواء ساوت الالفاظ، الالفاظ ام خالفتها وهذا الطريق أجود، ولهذا لـم تحتج كتب حنين بن اسحاق الى تهذيب الافي العلوم الرياضية لأنها لـم يكن قيماً بها بخلاف كتب الطب والـمنطق والطبيعي والا لهى» [۳۲].
[۲۵] در میان دانشمندان گفتگوئیست که: آیا منطق «علم» است یا «فن»؟ به نظر نویسنده، منطق را میتوان به اعتبار بحث از قواعد نظری و کلیِ درستاندیشیدن «علم» دانست و به اعتبار کار بُردِ قوانین مزبور «فن» نامید، از این رو در این کتاب گاهی از آن به «علم منطق» و گاهی به «فن منطق» تعبیر کردهایم. [۲۶] نام اصلی این کتاب: «إخبار العلماء بأخبار الحکماء» است. [۲۷] أخبار الحکماء چاپ مصر، صفحۀ ۱۴۸ و چاپ اروپا (لایپزیک) صفحۀ ۲۳۰. ناگفته نماند که برخی نیز این ترجمهها را به فرزند ابن مقفع یعنی «محمد» نسبت دادهاند، رجوع شود به کتاب «مقولات» اثر دکتر محمد ابراهیم آیتی، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۱۵ و ۱۶ و نیز کتاب «تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی» اثر دکتر ذبیح الله صفا، مجلد اول صفحۀ ۳۲۸ به بعد. ولی خوارزمی (ابوعبدالله، محمد بن احمد) در کتاب «مفاتیح العلوم» ترجمۀ منطق را به خود ابن مقفع نسبت میدهد و حتی تصریح میکند که ابن مقفع نام مصطحات منطقی را تغییر داده و به طور دلبخواه بر آنها نامگذاری کرده کا کارش مورد قبول منطقیان قرار نگرفته است، «ويسمى عبدالله بن المقفع الجوهر عيناً كذلك سمى عامه المقولات وسائر ما يذكر في فصول هذا الباب باسماء اطرحها اهل الصناعه»مفاتیح العلوم، چاپ مصر، صفحۀ ۸۶. [۲۸] مقدمۀ ابن خلدون، چاپ مصر، صفحۀ ۴۸۰ و ۴۸۱. [۲۹] ابن ندیم در «الفهرست» مینویسد: «هو ابویوسف، یعقوب بن اسحق... فاضل دهره و واحد عصره في معرفة العلوم القدیمة یا سرها ویسمی فیلسوف العرب...»ص ۳۷۱ چاپ مصر. [۳۰] برای دیدن نامهای مترجمان و شارحان رسائل منطقی ارسطو، به فهرست ابن ندیم، چاپ مصر، از صفحۀ ۳۶۱ به بعد نگاه کنید. [۳۱] مقصود، صلاح الدین ابوالصفا، خلیل بن ابیک صفدی شافعی است. [۳۲] به نقل از کتاب: «مصون المنطق والکلام عن فن المنطق والکلام» اثر جلال الدین سوطی، چاپ مصر، صفحۀ ۹ و ۱۰. شیخ بهاء الدین عاملی نیز در کتاب «الکشکول» چاپ تهران، صفحۀ ۲۰۸ همین مضمون را (با کمی تغییر در الفاظ) از صفدی نقل کرده است.