دیدگاههای منطقی در مقدمۀ ابن خلدون
پس از ابن تیمیه [۲۷۴]، کسی را که میتوانیم در جهان اسلامی نقاد منطق ارسطوئی به شمار آوریم عبدالرحمن بن محمد خلدون مغربی (متوفی در سال ۸۰۶ هجری قمری) جامعهشناس بزرگ اسلامی است.
ابن خلدون با نوشتن مقدمۀ مشهور خود بر تاریخش که آن را: «كتاب العبرو ديوان المبتدء والخبر في أيام العرب والعجم والبربر ومن عاصرهم من ذوي السلطان الأكبر»نام نهاده [۲۷۵]، روش تاریخنویسی را دگرگون ساخت و دیدگاههای تازهای را در برابر مورخان گشود که شرح آن از موضوع بحث این کتاب بیرون است.
مقدمۀ ابن خلدون، به اعتباری به منزلۀ «گنجینۀ روششناسی علوم اسلامی» است، در این کتاب از علم تفسیر قرآن و فقه و حدیث و کلام و فلسفه و ریاضیات و هیئت و هندسه و کیمیا و کشاورزی و تاریخ و جغرافیای اقلیمی و انسانی و تصوف و ادبیات و غیر اینها به صورت گیرائی سخن رفته و بحث شده است، به طوریکه مقریزی، مورخ مشهور دربارۀ آن مینویسد:
«هیچگاه مانند این مقدمه نوشته نشده... چرا که برگزیدۀ معارف و علوم و نتیجۀ کار خداوندانِ عقل سلیم و فهم مستقیم در آن فراهم آمده است»!
«لم يعمل مثالها... إذهي زبدة المعارف والعلوم ونتيجة العقول السليمة والفهوم» [۲۷۶].
ابن خلدون در فصول مختلف از مقدمۀ خود دربارۀ منطق سخن گفته [۲۷۷]و در طَیِّ این سخنان از «سه دیدگاه» منطق را مورد بررسی قرار داده است:
نخست این که ابن خلدون از نظرگاه «تاریخی» به منطق نگریسته، یعنی چگونگی پیدایش آن را بیان کرده و نفوذ منطق را در جهان اسلامی بازگو نموده و از توسعه و تکامل منطق در میان مسلمانان سخن به میان آورده است.
دوم این که ابن خلدون به گونهای فشرده، ماهیت منطق را تعریف نموده و آنگاه به ذکر مبادی و فصول آن میپردازد و با رعایت ایجاز و اختصار و در عین حال، به صورت پخته و گیرائی حق سخن را أداء میکند.
سوم این که ابن خلدون نقادانه، با منطق ارسطوئی روبرو شده و آن را مورد توجه و نقد و بررسی قرار داده است.
ما در اینجا به بخش نخست و بخش دوم از سخنان ابن خلدون نمیپردازیم (و در فصول گذشته، به اندازۀ لازم از آنها سخن گفتیم) تنها با سومین بخش از گفتار ابن خلدون که شامل نقد منطق یونانی است روبرو هستیم.
[۲۷۴] پس از ابن تیمیه، شاگرد برجستهاش شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی بکر مشهور به ابن قیم جوزیه (متوفی به سال ۷۵۱ هجری قمری) در آثار خود مانند «مفتاح دارالسعادة» و «إغاثة اللهفان من مصاید الشیطان» به مخالفت با منطق برخاسته است ولی در صدد بحث علمی برنیامده و همینقدر به ذکر معیوببودن منطق و نام برخی از مخالفان آن اکتفا کرده است لذا ما از بحث در پیرامون نظر او خودداری ورزیدیم. ابن قیم در کتاب اخیر مینویسد: «زعم ارسطو واتباعه أن المنطق ميزان المعاني، كما أن العروض ميزان العشر! وقد بين نظار الإسلام فساد هذا الميزان وعوجه وتعويجه للعقول وتخبيطه للأذهان وصنفوا في رده وتهافته كثيراً وآخر من صنف في ذلك شيخ الإسلام ابن تيميه ألف في رده وإبطاله كتابين كبيراً وصغيراً بين فيه تناقضه وتهافته وفساد كثير من أوضاعه ورأيت فيه تصنيفاً لأبي سعيد السيرافي». (إغاثل اللهفان الجزء الثانی، صفحۀ ۲۵۶). [۲۷۵] رجوع شود به صفحۀ ۷ مقدمه، چاپ بغداد. [۲۷۶] الخطط، چاپ مصر، صفحۀ ۱۴۸. [۲۷۷] به گفتۀ دوست ابن خلدون، لسانُ الدین خطیب که شرح زندگانی وی و تعداد مؤلفات او را به تحریر درآورده، ابن خلدون رسالهای مستقل در باب منطق نیز نگاشته است، (به ترجمۀ فارسی مقدمۀ ابن خلدون اثر محمد پروین گنابادی، جلد اول، دیباچۀ کتاب نگاه کنید).