مقدمات قیاس از دیدگاه نوبختی
میدانیم که «قیاس» مهمترین نوع حجت، در فن منطق معرفی شده است و شارحان بزرگِ منطقِ ارسطو، مانند ابن سینا و دیگران، به قیاس بیش از «تمثیل» و «استقراء» اعتماد نشان دادهاند. البته برخی از متکلمان برجستۀ اسلامی این رأی را نپذیرفته و با آن به مخالفت برخاستهاند که شرحش در جای خود خواهد آمد.
هر قیاسی دارای «مقدمه» و «نتیجه» است، مقدمۀ قیاس از دو بخش به یکی «صغری» و دیگری «کبری» تشکیل میشود مثلاً در صورتی که بخواهیم اثبات کنیم که فلان شخص از افراد آدمی، دارای «جوهر» است. بنابر منطق ارسطوئی چنین مقرر شده که بگوئیم: «این شخص صورتهای گوناگون میپذیرد، و هرچیزی که صورتهای گوناگون میپذیرد دارای جوهر است، پس این شخص دارای جوهر است!»
نوبختی با شکل مزبور از قیاس که به قول منطقیان، هیچ بخش زائدی ندارد و هرکس ناگزیر از توجه به تمام اجزاء آن است مخالفت نموده و نوشته است:
«گروهی از متکلمان اسلامی بر اوضاع منطق اعتراض کردهاند و گفتهاند که ادعای ارسطو در آنجا که میگوید: قیاس هیچگاه از یک مقدمه ساخته نمیشود، نادرست است! زیرا هر گوینده چون بخواهد مثلاً دلیل آورد که انسان جوهر است. میتواند بگوید: (بدون آن که قبلاً دو مقدمه آورم، بر این مقصود چنین استدلال میکنم) که دلیل بر جوهر بودن انسان آنست که در زمانهای مختلف، صورتهای متضاد به خود میگیرد، و به مقدمۀ دیگری که عبارت باشد از این که: هرچه در زمانهای مختلف صورتهای متضاد میپذیرد جوهر است. نیازمند نیست که این مقدمه همان چیزی است که در بارهاش اختلاف شده و گوینده خواسته تا بر اثبات آن دلیل آورد، زیرا که «خاص» در «عام» داخل است. بنابراین، بر هر کدام دلیل آوَرَد از دیگری بینیاز خواهد شد! و انسان اگر اثری را دید گاهی از آن، بر وجود مؤثرش استدلال میکند و چون نوشتهای را مشاهده کرد بر نویسندهاش دلیل میآورد، بدون این که در استدلال خود بر صحت این امور، نیاز به دو مقدمه داشته باشد...»
«وقد اعترض قوم من متكلمي اهل الاسلام على اوضاع هذه وقالوا: اما قول صاحب المنطق ان القياس لا يبني من مقدمة واحدة فغلط لأن القائل اذا اراد مثلاً ان يدل على ان الانسان جوهر فقال أستدل على نفس الشيي المطلوب من غير تقديم مقدمتين وهو ان يقول: ان الدليل على ان الانسان جوهر انه يقبل امتضادات في أزمان مختلفة، وليس يحتاج الى مقدمة ثانية هي قول القائل ان كل قابل للمتضادات في ازمان مختلفة فجوهر هو نفس ما خولف فيه و اراد الدلالة عليه، لأن الخاص داخل في العام فعلى ايهما دلّ استغنى عن الآخر. وقد يستدل الانسان اذا شاهد الأثر على ان له موثراً والكتابة على ان لها كاتباً من غير ان يحتاج في استدلاله على صحة ذلك الى المقدمتين...» [۸۱].
چنانکه ملاحظه میشود بنیاد ایراد مزبور بر این نظر نهاده شده که در استدلال قیاسی، به خلاف قول ارسطو به دو مقدمه (صغری و کبری) نیاز نداریم و ذکر یک مقدمه کافیست! البته باید توجه داشت که منطقیان، قیاسی را که کبرای آن ذکر نوشد (و ضمن آن مستتر باشد)، «قیاس ضمیر» یا «مضمر» گویند. ابن سینا در منطق کتاب «نجاة» میگوید:
«ضمیر قیاسی است که مقدمۀ کبرایش در آن پیچیده و پنهان شده باشد».
«الضمير هو قياس طويت مقدمته الكبرى» [۸۲]و این بحث در کتب منطقی متداول است و نوبختی هم از این موضوع بیاطلاع نبوده، چنانکه به نقل ابن تیمیه، در این باره نوبختی گفته است:
«منطقیان اظهار میکنند ما میگوئیم که قیاس از داشتن دو مقدمه ناگزیر است ولی چون یکی از آن دو ذکر شد به لحاظ آن که مخاطب، از دیگری آگاه است نیاز به ذکر مقدمۀ دوم نمیباشد، پس آن را ترک میکنند ولی نه از آن رو که اساساً نیازی به آن نیست».
«قالوا: فنقول انه لابد من مقدمتين فاذا ذكرت إحداهما استغنى بمعرفة المخاطب بالأخرى فترك ذكرها لالأنه مستغن عنها» [۸۳].
و معلوم است که ادعای نوبختی با آنچه منطقیان دربارۀ «قیاس ضمیر» گویند فرق دارد، چرا که او نه به اعتبار آگاهی مخاطب، بلکه اساساً ذکر یکی از دو مقدمه را لازم نمیشمارد، به همین جهت در برابر اهل منطق میگوید:
«ما پاسخ میدهیم که تاکنون دو مقدمۀ کلی را نیافتیم که به آنها بر درستی نتیجهای استدلال شود... و منطقیان در مطالب علمی، نتایج مطلوبی را پیدا نکردهاند که بر دو مقدمۀ روشن متوقف باشند و هرگاه امر چنین روی داده، یکی از آن دو مقدمه کفایت میکرده است و ما به اهل منطق میگوئیم: دو مقدمۀ بدیهی نشان دهید که به بُرهانی مقدم بر خود نیازمند نباشند و آن دو مقدمه، مبنای استدلال برای چیزی که دربارۀ آن اختلاف شده شمرده شوند، به گونهای که دو مقدمۀ مزبور در پیشگاه عقل، قابل قبولتر از نتیجه باشند و چون چنین مقدماتی نمییابند. بنابراین، ادعای شما باطل است»!
«قلنا لسنا نجد مقدمتين كليتين يستدل بهما على صحة نتيجة... ولا يجدون في المطالب العلمية ان المطلوب يقف على مقدمتين بينتين بأنفسهما بل اذا كان الأمر كذلك كانت احداهما كافية ونقول لهم: ارونا مقدمتين اوليتين لا تحتاجان الى برهان يتقدمهما يستدل بهما على شيء مختلف فيه وتكون المقدمتان في العقول اولى بالقبول من النتيجة فاذ كنتم لا تجدون ذلك بطل ما ادعتموه» [۸۴].
[۸۱] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۳۳۷ و ۳۳۸. [۸۲] النجاة، چاپ مصر، صفحۀ ۵۸. قید «کبری» که ابن سینا در این تعریف آورده لزومی ندارد، زیرا میتوان به اعتبار آگاهی مخاطب گاهی «صغری» را حذف کرد و مثلاً گفت: «هر حادثهای علتی دارد، پس گرفتن خورشید، علتی دارد، در اینجا صغری حذفشده یعنی این که: «گرفتن خورشید حادثه است» چنانکه گاهی میتوانیم به اعتماد آگاهی مخاطب، «نتیجۀ» قیاس را حذف کنیم و بگوئیم: «گرفتن خورشید یک حادثه است و هر حادثهای علتی دارد» و با اکتفای به این مقدمه أخذ نتیجه را به مخاطب وا گذاریم. [۸۳] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۳۳۸. [۸۴] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۳۳۸.