متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

تأیید نظر و تعقیب رأی ابن تیمیه:

تأیید نظر و تعقیب رأی ابن تیمیه:

در تأیید نظر ابن تیمیه می‌گویم که منطقیان، شکل مثلث را فی المثل نسبت به ماهیت آن، ذاتی می‌شمارند و نیز ناطق‌بودن (یعنی داشتن قدرت تعقل و نطق درونی) را نسبت به انسان، از امور ذاتی می‌دانند، اینک آیا می‌توان گفت که شکل مثلث در جهان خارج از ذهن، از ماهیت مثلث پیش افتاده است؟!! یا باید اعتراف کرد که این تقدم، صرفاً یک امر ذهنی و اعتباری است؟

همچنین آیا می‌توان به درستی قبول نمود که قدرت تعقل در آدمی، مقدم بر ذات و ماهیت او است؟

روشن است که این امور نمی‌توانند در خارج چنان باشند که منطقیان در عالم ذهن آن‌ها را فراهم آورده و چنین حکم می‌کنند! و لذا اگر در ذهن، تصور ذاتیات بر تصور ذات و ماهیت اشیاء در رتبه و مقام سبقت داشته باشد، این تقدم از خواص ذهن انسان و مولود ادراکات ذهنی ما است و عقل است که گاهی ضمن «تحلیل» امور، اعتبار تقدم و تأخر را پدید می‌آورد و إدراکات اعتباری ذهن، کاشف از واقعیت نبوده ممیز حقیقت اشیاء به شمار نمی‌آیند و از همینرو نمی‌توان به استناد امر اعتباری و ذهنیِ مزبور، میان «ذاتی» و «عرشیِ لازم» در جهانِ بیرون از ذهن، تفاوتی قائل گردید، البته ابن تیمیه پا را از این مقام فراتر نهاده و ادعا می‌کند تقدم و تأخر مزبور در عالم ذهن نیز به طور طبیعی راه ندارد، بلکه صرفاً مولود قرار داد و وضع اهل منطق است «ان هذا خبرعن وضعهم اذهم يقدمون هذا في أذهانهم ويؤخرون هذا» [۲۴۲]و به نظر ما هرچند بنیاد سخنِ او استوار می‌باشد که سبقت ذاتی بر ذات، در خارج حقیقت ندارد ولی گمان می‌رود ساختمانِ ادراکی و عقلی ما، به هنگام تحلیل، نوعی تقدم مثلاً برای شکل مثلث نسبت به ماهیت کلی آن قائل شود به این اعتبار که اگر شکل مزبور در میان نباشد اساساً مثلث وجود نخواهد داشت چنانکه اگر نیروی تعقل نباشد، انسان در میان نخواهد بود، اما به طوریکه گذشت این اعتبارات آینۀ تمام نمای خارج نیستند و حقایق اشیاء را نشان نمی‌دهند و در خارج، شکل مثلث بر ماهیت آن و نیروی نطق و تعقل بر ذات انسان تقدم و سبقت ندارد.

البته تحقیقِ این که منشاءِ امور اعتباری چیست؟ و چرا گاهی عقل در مقام تحلیلِ امور، برای برخی از قضایای غیر واقعی ناگزیر اعتبار قائل می‌شود از وظیفۀ این کتاب بیرون و مربوط به «ذهن شناسی» یا «روانشناسی فلسفی» است که در بحث از «حدود معرفت و ارزش ادراکات» باید از آن سخن گفت.

[۲۴۲] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۷۱.