متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

در بارۀ یونانیان مبالغه نباید کرد

در بارۀ یونانیان مبالغه نباید کرد

ابوسعید گفت:

«اگر نظر تو را بپذیریم که ترجمه، بدون تحریف مفاد سخن، چکیدۀ معنی را رسانده و بدون کم و زیاد و تقدیم و تأخیر، اصل را انتقال داده است و إخلال در معنای خاص و عام و أخص و أعم نکرده- که این کار هم نشدنی است و با طبیعتِ لغات و حدودِ معانی سازش ندارد- گوئی پس از این‌ها تو ادعا داری که هیچ حجتی جز عقول یونانیان در عالم نیست! و هیچ برهانی جز آنچه که ایشان آوردند و هیچ حقیقتی جز آنچه که آن‌ها ابراز داشتند وجود ندارد»!

متی جواب داد:

«نه! اما یونانیان از میان اقوام گوناگون به حکمت عنایت داشتند و به کاوش از آشکار و نهانِ گیتی و هرچه با جهان پیوند دارد و ندارد، توجه کردند و به فضلِ عنایت ایشان رازهائی نمایان گردید و انواع دانش‌ها و اقسام فنون پدید آمد، و این مقام را برای دیگران نیافتیم!»

ابوسعید گفت:

«خطا گفتی و تعصب ورزیدی! زیرا که دانشِ جهان، در میان مردم جهان پراکنده است، از اینرو شاعر گفته:

العلم في العالم مثبوت
ونحوه العاقل محثوث

و به همین صورت فنون مختلف در میان تمام ساکنان زمین انتشار دارد و این، امر روشنی است.

با این همه در صورتی گفتار تو درست بود و إدعایت پذیرفته می‌شد که یونانیان در میان تمام اقوام به داشتن نیروئی که آن‌ها را از خطا باز دارد ممتاز و به سرشتی که برخلاف دیگر سرشت‌ها، باشد معروف بودند! به طوری که اگر می‌خواستند خطا ورزند نمی‌توانستند! و چون قصد دروغ می‌کردند توانائی آن را نداشتند! و آرامش یقین بر ایشان فرود آمده بود، و حق ضمانت آنان را به عهده گرفته و لغزش و خطا از ایشان بیزاری جسته بود! و این نمایشگر نادانی و تعصب کسی است که نسبت به ایشان چنین گمان کند، زیرا یونانیان همچون دیگر اقوام بودند که در مواردی حق و صواب را درمی‌یافتند و در موارد دیگر به لغزش و اشتباه دچار می‌شدند، و چیزهائی را می‌دانستند و از امور دیگر آگاه نبودند، و در پاره‌ای از مسائل است می‌گفتند و در پاره‌ای دیگر دروغگو بودند، و همۀ مردمان یونان، منطق را نیافریدند لیکن واضعِ منطق مردی از میان ایشان بود و او از گذشتگان خود چیزهائی را فرا گرفت همچنانکه آیندگانش از او گرفتند، و گفتار او بر این خلق بسیار، حجت نیست به ویژه که در میان یونانیان و دیگران مخالفینی هم داشته است! با این همه، اختلاف در اندیشه و بحث و پرسش و پاسخ یک اصل طبیعی و خوی و سرشت ثابتی است پس چگونه ممکن است که مردی سخنانی بیاورد که این اختلاف را از میان بردارد؟! این دور از واقع و محال است و دنیا پس از منطق این مرد بر همان حالت باقی مانده که پیش از او بود!

بنابراین، چیزی را که قدرت آدمی بر آن تعلق نمی‌گیرد به فراموشی بسپار! زیرا که اختلاف خَلق با سرشت و طبیعت ایشان بستگی دارد و تو اگر خاطر خود آسوده داری و توجه خویش را در شناخت همین لغتی به کار بری که ما با یکدیگر بدان سخن می‌گوئیم و تو کتاب‌های یونانی را با این لغت ترجمه می‌کنی [۹۸]. خواهی دانست که از معانی یونان بی‌نیازی چنانکه به لغت یونان نیاز نداری!»

[۹۸] مقصود سیرافی کتاب‌های ترجمه‌شده از یونانی است که متی آن‌ها را از زبان سُریانی به عربی برمی‌گردانده، نه آن که مستقیماً از یونانی آن‌ها را به عربی ترجمه کرده باشد، زیرا پیش از این ضمن گفتار سیرافی گذشت که متی زبان یونانی را نمی‌دانسته است و نویسندگان کتب تراجم نیز، بر همین عقیده‌اند.