تحقیق در رأی ابن تیمیه
چنانکه ملاحظه شد ابن تیمیه برهان بینیازی از حدود منطقی را بر بنیاد اعترافی نهاده که منطقیان در باره دشواری حد ابراز داشتهاند و در آثار ایشان به وضوح دیده میشود.
سهروردی در کتاب «حکمة الباری» مینویسد:
«آوردن حد، چنانکه فلاسفۀ مشاء به آن ملتزم شدهاند برای انسان ناممکن است و پیشوای مشائیان (یعنی ارسطو) نیز به دشواری آن اعتراف کرده است».
«ان الإتيان على الحدِ كما التزم به المشاؤون غير ممكن للانسان وصاحبهم اعترف بصعوبة ذالك» [۲۱۴].
در باره دشواری و صعوبت حد، هرچند بنیانگزار منطق یعنی ارسطو و مفسران بزرگ آن چون ابن سینا بدان اذعان نمودهاند ولی «ابوالبرکات بغدادی» (متوفی به سال ۵۴۷ هجری قمری) در کتاب «المعتبر» سخن ابن سینا را نپذیرفته است و زیر عنوان: «في حكاية ما أورده من استصعب قانون التحديد وجعله في حدود الامتناع وتسهيل تلك الصعوبة وتجويز ذلك الممتنع» [۲۱۵].
گفتار شیخ الرئیس را نقد کرده و آوردن حدود منطقی را آسان میشمارد!
خواجۀ طوسی در کتاب «أساس الاقتباس» به سخن طرفین اشاره نموده و بدینگونه رفع اختلاف نموده است:
«حد به حقیقت آن بود که مساوی به حدود بود در معنی و خواجه ابوعلی سینا در صعوبتِ تحدیدِ أعیانِ موجودات، مبالغتی عظیم کرده است... و بعضی اهل صناعت [۲۱۶]این سخن بر او رد کردهاند و در سهولتِ تحدید مبالغه کرده و گفته: حد، به حسب اسم باشد و اسم، به حسبِ تصورِ واضع و فهمِ مستمع!
و حق آنست که اگر حدِ حقیقیِ تام خواهند که مطابق محدود بود بالذات و فی نفس الأمر بیزیادت و نقصان، حال بر این جمله بود که ابوعلی گفته است. و اگر تعریف خواهند به حسب تصورِ متصر. حال بر این جمله بود که این معترض گفته است: چه از تصورِ چیزی معلوم بود که کدام معنی بالذات در وی داخل است و کدام معنی خارج. و این است علتِ آنک یک چیز را به حسب اعتباراتِ مختلف، حدودِ مختلف گویند چنانک «صورت» و «طبیعت» و «قوت» را در عالم طبیعی، با آنک به حقیقت هرسه به حسب ذات یکیاند. و آن حدود، حدود مفهومات مختلف باشد که از آن اعتبارات لازم آید» [۲۱۷].
این گفتار طوسی در دشواری حدِ تام، سخن دیگر ابن تیمیه را به یاد میآورد که در اثبات صعوبت حدِ منطقی مینویسد:
«هیچ تصوری نیست مگر این که بالاتر و کاملتر از آن، تصوری دیگر وجود دارد، و ما هیچ موجودی را با تمام لوازمش و بگونهای که چیزی نادر از آن نیز بر ما پنهان نماند تصور نمیکنیم و هرچند که صفات بیشتر از موجودات را در خاطر بگیریم، تصور ما کاملتر خواهد بود».
«... أنه ما من تصور الا وفوقه تصور أتم منه وأنا نحن لانتصور شيئاً بجميع لوازمه حتى لا يشذ عنا منها شيء وأنه كلما كان التصور لصفات المتصور أكثر، كان التصور أتم» [۲۱۸].
پیش از ابن تیمیه، سهروردی در کتاب «حکمة الإشراق» تقریباً شبیه همین بیان را در إثبات دشواری حد بدین صورت آورده است.
«کسی که صفات ذاتی اشیاء را بدانگونه که شناخته در ذهن آورد، خاطر آسوده ندارد از این که امور ذاتیِ دیگری هم وجود داشته باشند که او از آنها در بیخبری بسر بَرَد و شخصی که دربارۀ حدود از او توضیح میخواهد یا با وی در این زمینه منازعه میکند حق دارد که آن ذاتیات را نیز از او بخواهد، و در این هنگام معرف نمیتواند بگوید که اگر صفتِ دیگری هم وجود داشت من بر آن آگاهی مییافتم! چرا که بسیاری از صفاتِ اشیاء آشکار نیستند».
«... من ذكر ما عرف من الذاتيات لم يأمن من وجود ذاتي آخر غفل عنه، وللمستشرح أو المنازع أن يطالبه بذلك وليس للمعرف حينئذ أن يقول: لوكانت صفة أخرى لا طلعت عليها! إذا كثير من الصفات غير ظاهرة» [۲۱۹].
با توجه به سخن ابن تیمیه و سهروردی، موجودات جهان هستی پیچیدهتر و عمیقتر از آنند که انسان بتواند از راه نمودها و ظواهر امور کاملاً آنها را بشناسد [۲۲۰]، چه رسد به آن که کمال شناسائی را محدود به این راه نماید! و از همین رو، حدود منطقی که به صورت سطحی، معرفیِ حقایقِ اشیاء و دریافت صورت کاملی از آنها را به عهده گرفتهاند، کارشان نیمهتمام و ناقص است. گفتار این دو دانشمند مسلمان، لزوم ژرفنگری و تعمق در اشیاء را بیش از پیش گوشزد میکند و سخنشان نمودار این معنی است که همواره برای هستی، أبعاد ذاتی دیگری، غیر از آنچه با حواس ظاهری شناختهایم باید فرض کرد و به ظواهر امور نباید بسنده نمود.
البته حوادث روزگار و پیشرفت علوم تجربی، درستی گفتار این دو دانشمند (و پیش از ایشان، ابوالنجا الفارض) را تأیید نموده و به روشنی ثابت کرد تعاریف و حدودی که علمای منطق از راه جنس و فصل برای بسیاری از اشیاء محسوس وضع کردند، ناقص و سطحی است- چنانکه پیش از این نشان دادیم- تا چه رسد به حقایقی که از دسترس حس و تجربۀ آدمی دورند! و اگر محققان بعدی به پیروی از این قاعده، در موجودات طبیعی ژرفنگری و تعمق میکردند و از راه تجربه و نیز تعقل، بیش از پیش در طبیعت جستجو نموده و میکاویدند اینک آگاهی از علوم طبیعی در میان مسلمین مقام و موقع دیگری داشت و با توجه به این که نقدها و آراء ابوالنجا و ابن تیمیه و امثال ایشان مدتها پیش از نقادان غربی در جامعۀ اسلامی بروز و ظهور نموده بود، تقدم مسلمانان در آینده نسبت به شناسائی بیشترِ نظامِ آفرینش و طبایع اشیاء محرز و مسلم میگردید به ویژه که قرآن کریم نیز مکرر مسلمین را در گرایش به این راه تشویق و تحریص، بلکه امر کرده بود و آیات شریفهای چون:
﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ﴾[الأعراف: ۱۸۵].
﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ﴾[یونس: ۱۰۱].
و أمثال این دو، شاهد این مقال است.
[۲۱۴] حکمة الإشراق، چاپ تهران، صفحۀ ۲۱. [۲۱۵] المعتبر، چاپ حیدر آبادِ دکن، جزء اول، صفحۀ ۶۴. [۲۱۶] مقصود همان ابوالبرکات بغدادی است. [۲۱۷] أساس الاقتباس، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۴۴۱ و ۴۴۲. [۲۱۸] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۹. [۲۱۹] حکمة الإشراق، صفحۀ ۲۱. [۲۲۰] چنانکه پیش از ابن تیمیه و سهروردی «ابوالنجا الفارض» نیز به این حقیقت اشاره کرده است و سخن او در این باره در فصل هفتم گذشت.