تفاوت میان منطق و نحو
سپس سیرافی اضافه کرد:
«از این هم میگذرم! تو را از یک حرف میپرسم که در کلام عرب متداول است و معانی آن نزد عقلاء از دیگر حروف ممتاز میباشد، آنگاه تو معانی حرف مزبور را از طریق منطق ارسطو طالیس استخراج کن! و آن حرف، واو است!! احکامش چیست؟ و موضع و جایگاهش کدامست؟ آیا بر یک صورت آمده یا بر صورتهای گوناگون میآید»؟
متی جواب داد:
«این علم نحو است و من در نحو نظر نکردهام، زیرا که منطقی را نیازی به نحو نیست و نحوی سخت بر منطق نیاز دارد! چرا که منطق از معنی بحث میکند و نحو از لفظ، پس اگر منطقی را بر لفظ گذر افتد، آن امری عارضی است همانطور که اگر نحوی بر معنی آگاهی یابد آن نیز بالعرض است! و معنی بالاتر از لفظ، و لفظ پستتر از معنی است».
ابوسعید گفت:
«خطا گفتی! زیرا کلام و نطق و لغت و لفظ و نیز روشنگفتن و بیاننمودن و واضحساختن... همه شبیه یکدیگر و از یک وادیاند! نبینی که چون مردی گوید: زید به درستی نطق کرد ولی به درستی تکلم نکرد! و به ناسزا تکلم نمود ولی ناسزا نگفت! و سخن را نیک أداء کرد ولی روشن نساخت! و بیان نمود ولی واضح ننمود! در همۀ این موارد، سخن متناقض گفته و گفتار را در محل خود ننهاده و لفظ را برخلاف گواهیِ عقلِ خویش و دیگران به کار برده است؟
آری، نحو همان منطق است [۹۹]لیکن از لغت عربی گرفته شده و منطق همان نحو است، لیکن از راه لغت فهمیده میشود، و اختلاف میان لفظ و معنی تنها از این جهت است که لفظ، طبیعی است و معنی، عقلی. و از اینرو لفظ با گذشت زمان میرود- چرا که زمان به دنبال آثار طبیعت و در پی آنست- و معنی با مرور زمان ثابت میماند، زیرا جوینده و دریافتکنندۀ معنی، عقل است و عقل امری الهی است...»
[۹۹] یعنی: نحو، اسلوب نطق و سخنگفتن صحیح را بیان میکند به طوری که الفاظ قالب معانی باشند، پس نحو از کار منطقی یا عقلی دور نیست.