متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

فایدۀ حد از دیدگاه ابن تیمیه

فایدۀ حد از دیدگاه ابن تیمیه

در اینجا پرسشی پیش می‌آید که آیا حد منطقی از دیده ابن تیمیه چه سودی دارد و آیا تلاش اهل منطق برای به دست‌دادن حدود، به کلی بی‌ارزش و بی‌فایده و لغو است؟!

ابن تیمیه در بخش دوم کتاب خود به این پرسش، پاسخ می‌دهد و در این باره می‌نویسد:

«اهل تحقیق و بینش، فائدۀ حد منطقی را همین اندازه می‌دانند که: حد موجب تمیز محدود از دیگر اشیاء می‌شود و از این جهت بی‌شباهت به اسم نیست، اما این که گمان رود فایدۀ حد آنست که صورت کاملی از محدود و حقیقت آن را تعریف کند، این ادعای طرفداران منطق یونانی یعنی پیروان ارسطو است و همچنین مسلمانانی که در پی آن‌ها رفته و از ایشان تقلید کرده‌اند و دیگران».

«المحققون من النظار يعلمون أن الحد، فائدته: التمييز بين المحدود وغيره كالاسم. ليس فائدته تصوير المحدود وتعريف حقيقته وانما يدعى هذا، أهل المنطق- اليوناني- أتباع ارسطو- ومن سلك سبيلهم وحذاحذ وهم تقليداً لهم من الإسلاميين وغيرهم» [۲۲۱].

آنگاه ابن تیمیه خاطر نشان می‌سازد که اگر می‌بینیم بیان حدود منطقی بر روش پیروان ارسطو در مباحث اصول دین و فقه اسلامی راه یافته است این نفوذ، پس از غزالی یعنی از اواخر قرن پنجم هجری روی داده و پیش از آن بی‌سابقه بوده است و همۀ متفکران، و متکلمان اسلامی از معتزله و أشاعره و کرامیه و شیعه و پیروان ائمۀ أربعه و دیگران برای حدود منطقی بیشتر از این ارزشی قائل نبوده‌اند که محدود را از دیگر اشیاء جدا می‌کند و موجب تمیز آن می‌شود.

سپس ابن تیمیه به عنوان نمونه، از کتاب «شرح الإرشاد» [۲۲۲]گفتار امام الحرمین جوینی را در این باره می‌آورد که وی گفته است:«مقصود از وضع حدود در اصطلاح متکلمان، پرداختن به خاصیت و حقیقتی از اشیاء است که موجب جدائی هرچیز از دیگر چیزها می‌گردد».

«القصد من التحديد في اصطلاح المتكلمين، التعرض لخاصة الشيء وحقيقته التي يقع بها الفصل بينه وبين غيره» [۲۲۳].

آنگاه ابن تیمیه از کتاب «معیار العلم» اثر ابوحامد غزالی نقل می‌کند که او گفته است:

«چون وضع حدِ منطقی در نهایت دشواری است، متکلمان به همین اکتفا کرده‌اند که مقصود از حد، تمیز اشیاء از یکدیگر است».

«... لما عسر اكتفى المتكلمون بالتمييز» [۲۲۴].

سپس ایراد غزالی را بر متکلمان می‌آورد که وی گفته:

«اگر چنان باشد که متکلمان گویند، لازم آید در هنگام وضع حد، تنها به خواص اشیاء بسنده گردد و مثلاً در باره حد اسب گفته شود: شیهه زننده! و در باره حد انسان بگوئیم خندان! و در باره حد سگ گفته شود: پارس‌کننده! و این از غرض منطقی در تعریف ذات اشیاء بسیار دور است».

«ويلزم عليه الاكتفاء بالخواص فيقال في حد الفرس، أنه الصال! وفي حد الانسان انه الضحاك وفي الكلب، انه النباح وذلك في غاية البعد من غرض التعريف لذات المحدود» [۲۲۵].

ابن تیمیه در پاسخ غزالی می‌گوید:

«حدودی که منطقیان آورده‌اند نیز بیش از این چیزی را نمی‌رساند و تصویر حقیقی از ذات اشیاء را به دست نمی‌دهد»!

«كذالك سائر الحدود في غير محصلة لتصوير ذات المحدود» [۲۲۶].

یعنی خواه انسان را «حیوان خندان» بگوئیم یا به قول اهل منطق «حیوان ناطق» بخوانیم، چندان تفاوتی نخواهد داشت و به هر صورت، از حقیقت انسان و ژرفنای ذات او پرده برداشته نشده و این الفاظ، معرف گوهر آدمی نیست. تنها چیزی که هست به قول ابن تیمیه، فایدۀ این حدود اینست که: «همچون نام‌ها، معلومات انسان را به یاد وی می‌آورند- نه آن که صورتِ حقیقیِ اشیاء را به دست دهند- و نیز سبب تمیز چیزی از دیگر اشیاء می‌شوند و یا این که از راه مقایسه و سنجش میان چیزهائی، موجودی را به طور سطحی تعریف می‌نمایند».

«... وإنما المقصود أنها من جنس فائدة الأسماء وأنها مذكرة لا مصورة أو معرفة بالتسمية مميزة للمسمى من غيره أو معرفة بالقياس» [۲۲۷].

[۲۲۱] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۱۴. [۲۲۲] این کتاب در علم کلام نوشته شده و توضیحی است بر کتاب: «الإرشاد في قواعد الاعتقاد» اثر متکلم مشهور اهل سنت، ابوالعمالی عبدالملک بن عبدالله جوینی (متوفی در سال ۴۷۸ هجری قمری) که شاگردش ابوالقاسم انصاری آن را شرح کرده است. جوینی استاد غزالی بوده و به امام الحرمین شهرت دارد. [۲۲۳] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۱۶. [۲۲۴] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۲۱، مقایسه شود با معیار العلم، چاپ مصر (به کوشش دکتر سلیمان دنیا) صفحۀ ۲۸۳. [۲۲۵] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۲۱، مقایسه شود با معیار العلم، صفحۀ ۲۸۳ (با اندک اختلافی در الفاظ). [۲۲۶] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۲۳. [۲۲۷] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۴۳.