متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان

فهرست کتاب

وجود و ماهیت

وجود و ماهیت

ابن تیمیه در خلال بحث حدود به مباحث گوناگونی به تناسب می‌پردازد که بسی در خور اهمیت و ارزش‌اند و در منطق و فلسفه سخت مورد توجه قرار دارند، از جمله اختلاف «وجود» و «ماهیت» و فرق میان «ذاتی» و «عرضی» است.

در بارۀ موضوع نخست، بهتر آنست که در فلسفه گفتگو از آن به میان آورده شود و به صورتی گسترده در پیرامون آن سخن گفته آید، در اینجا همین اندازه یادآور می‌شود که ابن تیمیه به تقدم ماهیت بر وجود یا وجود بر ماهیت و به جدائی آن دو از یکدیگر عقیده ندارد و ماهیت هرچیزی را عین وجود آن چیز می‌داند و از اینرو وی را باید نقطۀ مقابل متفلسفان ارسطوئی دانست که بنا به قول صدر الدین شیرازی (متوفی در سال ۱۰۵۰ هجری قمری) وجود و ماهیت را در جهان خارجی، دو چیز مغایر با یکدیگر می‌شمردند! و عقیده داشتند که: «... فهما متغاير ان في الأعيان» [۲۲۸].

ابن تیمیه در این باره می‌نویسد: «وجودِ هر چیزی در خارج از ذهن، عین ماهیتِ خارجی آن است».

«... فوجود الشيء في الخارج عين ماهيته التي في الخارج» [۲۲۹].

بنابراین، باید گفت که ابن تیمیه در بحث از وجود و ماهیت، با تمام منطقیان سر ناسازگاری ندارد و حکمائی که در منطق نیز صاحبنظر به شمار می‌روند چون شیخ إشراق و دیگران، با ابن تیمیه همراه هستند از آنجا که ایشان وجود را أمری إعتباری می‌دانند و به إصالت ماهیت عقیده دارند.

تنها مخالفت ابن تیمیه با دو دسته است، نخست کسانی که به تغایر وجود و ماهیت در جهان خارجی عقیده دارند و به قول ابن تیمیه ادعا می‌کنند که:

«ان الماهية لها حقيقة ثابتة في الخارج غير وجودها» [۲۳۰].

و این دو دسته، مشائیان و پیروان ارسطو هستند.

دوم کسانی که ماهیت و وجود را در جهان خارج از ذهن، با یکدیگر متحد می‌دانند ولی در تحلیل عقلی و عالم ذهنی، آن دو را از هم جدا می‌شمرند، و ابن تیمیه در کتاب خود به این دسته چندان نپرداخته و جز در آنجا که عقیدۀ خود را اظهار داشته است همت به رد نظر ایشان بر نگماشته است و شاید این نظر در روزگار ابن تیمیه رواج نداشته شایع نبوده است.

به هر صورت ابن تیمیه در آنجا که می‌نویسد:

«اگر این قید آورده شود و گویند وجود ذهنی! وجود مزبور، همان ماهیتی باشد که در ذهن است و چون گویند ماهیت اشیاء خارجی! این ماهیت عیناً همان وجود خارجی اشیاء است».

«واذا قيد وقيل الوجود الذهني كان هو الماهية التي في الذهن، واذا قيل ماهية الشيء في الخارج كان هو عين وجوده الذي في الخارج» [۲۳۱].

با این بیان، ابن تیمیه نشان داده که با تفکیک ماهیت از وجود، در ذهن موافقت ندارد!

به نظر نویسنده، مغایرت وجود با ماهیت در عالم عقل از استوارترین آراء مبحث وجودشناسی است و در اینجا با ابن تیمیه همراه نیستیم.

از میان متأخران، صدر الدین شیرازی که به ژرف‌نگری در مباحث وجود شهرت دارد در کتاب «الأسفار الأربعه» که به منزلۀ دائرة المعارف فلسفی او است، می‌نویسد:

«حق به نزد ما- چنانکه گذشت- اینست که میان ماهیت و وجود هیچ مغایرتی در واقع نیست، این عقل است که می‌تواند برخی از موجودات را به ماهیت و وجود تحلیل کند و میان آن دو اتصاف و نسبتی قائل شود».

«الحق عندنا- كمامر- أنه ليس بين الماهية والوجود مغايرة في الواقع أصلا بل للعقل أن يحلل بعض الموجودات الي ماهية و وجود ويلاحظ بينهما اتصافاً ونسبة» [۲۳۲].

سبزواری در منظومۀ فلسفی خویش نیز همین رأی را پذیرفته و می‌گوید:

إن الوجود عارض الماهية
تصورا، والتحدا هوية [۲۳۳]

آری، هرچند وجود و ماهیت در خارج از ذهن با یکدیگر متعدند ولی در مقام تصور، مفهوم وجود که عبارت از بروز و ظهور یا تحقق و ثبوت أشیاء باشد متضمن ویژگی‌های موجودات نبوده و ماهیت آن‌ها را توصیف نمی‌کند و با صرفنظر از چگونگی اشیاء، به ثبوت و ظهورشان در خارج یا واقع، حکم می‌دهد، خواه مفاد این حکم، اعتبار محض بوده و مولود ساختمان ذهن باشد [۲۳۴]، یا حقیقت داشته و کاشف از آن باشد که وجود و ماهیت در واقع دو چیز مغایر یکدیگرند.

از جمله دلائلی که بر اثبات این معنی می‌توان آورد یکی «صحتِ سلبِ وجود از ماهیت» است، با این که ماهیت از ذات و ذاتیات خود سلب نمی‌شود، مثلاً می‌توان گفت «غول وجود ندارد» ولی نمی‌توان گفت: «غول، غول ندارد!!».

دلیل دیگر اینست که: در حمل وجود بر ماهیت، نیاز به برهان داریم ولی در حمل ماهیت برخود و بر ذاتیاتش به دلیل احتیاج نیست، چنانکه اگر ادعا کردیم: «عقلِ مجرد وجود دارد». باید برهان نشان بدهیم ولی چون گفتیم: «عقل مجرد، شعور دارد»! نیازمند به ارائۀ دلیل نیستیم.

در همین زمینه است که سبزواری گوید:

لصحة السلب علي الكون فقط
ولافتقار حمله إلى الواسط [۲۳۵].

البته این رشته سرِ دراز دارد و جای گستردن آن در این کتاب نیست و در اینجا، همین اندازه اشاره کافیست که دانسته شود ابن تیمیه بیشتر با نظر دسته‌ای از اهل منطق و ارسطوئیان مخالف بوده که به مغایرت وجود از ماهیت در خارج از ذهن عقیده داشته‌اند و در این مقام گفته است:

«اگر میان وجود و ثبوت به قید خارج‌بودن هردو از ذهن، به جدائی قائل شویم غلط بزرگی مرتکب گشته‌ایم و همچنین است در صورتی که میان وجود و ماهیت با دعوی خارج‌بودن آن دو از ذهن، تفکیک کنیم.

«فالتفريق بين الوجود والثبوت مع دعوى أن كليهما في الخارج، غلط عظيم! وكذلك التفريق بين الوجود والماهية مع دعوي أن كليهما في الخارج» [۲۳۶].

[۲۲۸] الأسفار الأربعة، چاپ دارالمعارف الإسلامیه، جزء اول، صفحۀ ۶۳. [۲۲۹] الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۶۵. [۲۳۰] الرد علی المنطقیین، صفحات ۶۴ و ۶۵. [۲۳۱] الرد علی المنطقیین، صفحات ۶۴ و ۶۵. [۲۳۲] الأسفار الأربعة، چاپ دار المعارف الإسلامیة، جزء اول، صفحۀ ۶۲. [۲۳۳] اللئالی المنتظمه، بخش فلسفی، صفحۀ ۱۸، چاپ سنگی. [۲۳۴] چنانکه از معاصرین، آقای حائری مازندرانی صاحب کتاب «حکمت ابوعلی سینا» بر این قول رفته‌اند. [۲۳۵] اللئالی المنتظمه، بخش فلسفی، صفحۀ ۱۸. [۲۳۶] الرد علی المنطقیین، صفحات ۶۵ و ۷۰.