تفسیر و تطبیق منطق
مسلمانانی که از منطق یونانی طرفداری کردهاند بر سه دسته تقسیم میشوند:
دستۀ نخست، کسانی بودند که بیشتر به شرح و توضیح منطق ارسطو نظر داشتند که از میان آنها ابن رشد (متوفی در سال ۵۹۵ هجری قمری) بسیار معروف است [۳۷]و شروح منطقی او بر آثار ارسطو، مانند: «شرح کتاب القیاس» و «شرح کتاب البرهان» و تلخیصات منطقی وی از آثار ارسطو چون: «تلخیص کتاب البرهان» و «تلخیص السفسطه» گواه این مقال است [۳۸].
دستۀ دوم، دانشمندانی که به تطبیق اصول و قواعد منطقی با متون اسلامی پرداختند، چون ابوحامد غزالی (متوفی در سال ۵۵۰ هجری قمری) وی در کتاب «القسطاس المستقیم» این کار را به عهده گرفته و موازین منطقی را با آیات قرآنی سنجیده است و نام میزانهای منطقی را به میزان «تعادل» و «تلازم» و «تعاند» برگردانده که در حقیقت همان أشکال مختلف قیاس را در منطق ارسطوئی نشان میدهد، چنانکه خود در پایان کتاب به موضوع مزبور اشاره نموده و مینویسد:
«... در نامها از حیث تغییر و تبدیل به نوآوری پرداختم و در معانی از جهت تخییل و تمثیل به کار بدیع دست زدم و مرا در ذیل هرکار، هدفی است درست، و رازی است که به نزد اهل بینش آشکار باشد و بر شما باد که از دگرگونساختن این نظام و برکندن آن معانی از این لباس، بپرهیزید که شما را آموختم، چگونه امور عقلی با استناد به علوم نقلی، آراسته میگردند تا دلها در پذیرفتن آنها شتابندهتر شوند».
«... أبدعته في الاسامي من التغيير والتبديل واخترته في المعاني من التخييل والتمثيل، فلي تحت كل واحد غرض صحيح و سرعند ذوي البصائر صريح! وإياكم أن تغيروا هذا النظام وتنتزعوا هذه المعاني من هذه السكوة قد علمتكم كيف يزين المعقول بالاستناى إلى المنقول لتكون القلوب منها أسرع إلى القبول» [۳۹].
و پیش از غزالی، ابونصر فارابی نیز مجموعهای از سخنان پیامبر عالیقدر اسلام جرا گرد آورده که به قول وی در آنها به «شکال منطقی» اشاره شده است [۴۰]و بنا برآنچه ابن ابی اصیبعه نقل نموده، فارابی عنوان کتاب خود را «كلام جمعه من أقوال النبي جيشيرفيه الى صناعة المنطق» نهاده و احمد بن تیمیه، نمونهای از احادیث را (البته نه به آهنگ موافقت) در کتاب «نصیحة أهل الإیمان في الرد علی منطق الیونان» یادآور شده است [۴۱].
[۳۷] به نظر نویسنده، حق ابوالولید محمد بن احمد بن رشد، حکیم مشهور اسلامی چنانکه باید در ایران اداء نشده و به ویژه در کتب فلسفی قدیم، کمتر ذکر او رفته است و میتوان گفت اهمیت کار ابن رشد بیش از «منطق» در «فلسفه» بوده و هرچند عدهای او را تابع و مفسر آراء ارسطو میدانند و ابتکاری در فلسفه برایش نشمردهاند ولی با مراجعه به آثار فلسفی او، مخصوصاً کتاب «الکشف عن مناهج الأدلة في عقائد الملة» روشن میگردد که ابن رشد بیش از آن که تابع فلسفۀ یونان باشد، یک حکیم اسلامی به شمار میآید که در استخراج «حکمت نظری» از قرآن و سنت، ذوق و ابتکاری از خود نشان داده است. [۳۸] برای ملاحظۀ فهرست آثار ابن رشد به کتاب: «ابن رشد، فیلسوف قرطبه» اثر ماجد فخری، چاپ بیروت از صفحۀ ۱۲ به بعد نگاه کنید. [۳۹] القسطاس المستقیم، چاپ بیروت، صفحۀ ۱۰۱، از میان کسانی که نامها و اصطلاحات تازهای در منطق اجداث کردهاند سهروردی را نیز نباید از یاد برد که در حکمۀ الإشراق به این کار پرداخته است. [۴۰] به عیون الأنبیاء في طبقات الأطباء، اثر ابن ابی اصیبعه، جلد دوم، صفحۀ ۱۳۹ نگاه کنید. [۴۱] چنانکه مینویسد: «وفي لفظ (اي في لفظ الحديث): كل مسكر خمر، وكل خمر حرام! وقد يظن بعض الناس أن النبي صلى الله عليه وسلم ذكر هذا على المنظم المنطقي لتبيين النتيجه بالمقدمتين! كما يفعله المنطقيين...»به کتاب» الرد علی المنطقیین، صفحۀ ۱۱۱ بنگرید.