ابتکار ابن سینا در منطق
پس از فارابی، شایسته است از ابن سینا (متوفی در سال ۴۲۸ هجری قمری) نام برد که شرح او بر منطق و فلسفۀ ارسطو یعنی کتاب شفاء، به منزلۀ دائرة المعارف بزرگ فلسفۀ مشاء شمرده میشود، ابن سینا با این که پیش از نوشتن کتاب «الحکمة المشرقیة» بیشتر به تفسیر و توضیح اندیشههای ارسطو نظر داشته، با این حال از ابتکار و نوآوری در منطق نیز خودداری نکرده است و در کتاب اشارات، ضمن بحث از انواع قیاس، در مورد «قیاس إقترانی» تحقیقی ویژۀ خود دارد و در آنجا پروا نمیکند از این که با عموم منطقیان مخالفت ورزد و مینویسد:
«... در مورد دو قضیۀ مطلقه که در سلب و ایجاب با یکدیگر مخالفند، همۀ اهل منطق میپندارند که قیاس منعقد است و ما، در این باره نظری دیگری داریم و همچنین در قضایای مطلقه و ممکنه، عیناً مانند موارد گذشته با ایشان مخالفیم و به نزد ما قیاس در این شکل نسبت به آن دو نوع از قضایا جاری نیست».
«في المطلقيتن اذا اختلفا فيه في السلب والايجاب، فان الجمهور يظنون انه قد يكون منهما قياس ونحن نرى غير ذلك، ثم في المطلقات المصرفه والممكنات، فان الخلاف فيها ذلك بعينه ولا قياس منهما عندنا في هذا الشكل» [۵۷].
همچنین در قضایای نقیض، برخلاف رأی ارسطو و همۀ اهل منطق اظهار نظر میکند، شراح اشارت یعنی ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (متوفی سال ۶۷۲ هجری قمری) در این باره مینویسد:
«همگی منطقیان پنداشتهاند که قضایای مطلقه همین که در جمع دو مقوله «کیف» و «کم» با یکدیگر مخالف باشند، نسبت به هم نقیض خواهند بود و از شرائط دیگر غفلت کردهاند» [۵۸]. اما ابن سینا به آن شرائط دست یافته و آنها را درک اشارات یاد کرده است و این غفلت را زادۀ تحریف و کمی تامل میشمارد و مینویسد:
«ان الناس قد افتوا على سبيل التحريف وقلة التأمل ان للمطلقة نقيضاً من المطلقات ولم يرعوا فيه الا الاختلاف في الكمية والكيفية» [۵۹].
از این موارد میتوان دریافت که ابن سینا تنها مفسر منطق ارسطو نبوده، بلکه در تأسیس و ابداع نیز سهمی داشته است و البته اگر بخش منطق از آخرین کتاب وی، یعنی «الحکمة المشرقیة» به انجام پیوسته بود، انتظار میرفت که با نوآوریهای گوناگونی در آن روبرو شویم، و بیش از پیش بر قدرت دهنی و نیروی ابتکار ابن سینا در برابر بزرگان فلاسفۀ یونان آگاهی بیابیم، به ویژه که وی در مقدمۀ کتاب مزبور روش گذشتۀ خود را در «توجیه» و تأویل» خطاهای یونانیان بازگو کرده و طرفداران فلسفه و منطق یونانی را از ادامۀ راه دیرینۀ خویش ناامید میکند [۶۰]. و تصمیم قاطع خود را بر حفظ استقلال منطقی، نشان میدهد تا آنجا که مینویسد:
«... چون آنان که به دانش سرگروماند به شدت خود را به مشائین- از میان یونانیان- نسبت میدادند، خوش نداشتیم که پراکندگی پدید آوریم و با همگان ناسازگاری نشان دهیم، این بود که ره به سوی آنان بردیم و به سود ایشان تعصب ورزیدیم! که از همۀ گروههای یونانی به حمایت و جانبداری سزاوارتر بودند! و هرچه را که آنها خواستند و نسبت به آن کوتاهی ورزیدند و در آن مورد به مقصود خود نائل نیامدند، به کمال رساندیم و از آنچه عقل ایشان در بارهاش فروماند چشمپوشی کردیم! و برای آن صورتی و گریزگاهی ساختیم و خود به باطنش آگاه بودیم و بر سایه و اثرش وقوف داشتیم، پس اگر مخالفت خویش را با ایشان نمایان کردیم، در چیزهائی بود که شکیبائی بر آن امکان نداشت اما در بسیاری از موارد با پردههای تغافل، لغزشهای را پوشاندیم!!»
«... ولما كان المشتغلون بالعلم شديدي الاعتزاء الى المشائين من اليونانيين، كرهنا شق العصا ومخالفة الجمهور، فانحزنا اليهم وتعصبنا للمشائين اذا كانوا اولى فرقهم بالتعصب لهم وأكملنا ما أرادوه وقصروا فيه ولم يبلغوا اربهم منه وأغضينا عما تخبطوا فيه وجعلنا له وجهاً ومخرجاً ونحن بدخلته شاعرون وعلى ظله واقفون، فإن جاهرنا بمخالفتهم ففي الشيء الذي لم يمكن الصبر عليه، واما الكثير فقد غطيناه باغطية التغافل» [۶۱].
از آنچه آوردیم به خوبی برمیآید که اولاً ابن سینا خود را تنها شارح منطق و فلسفۀ ارسطوئی به شمار نمیآورده، بلکه مکمل آن نیز میشمرده است و ثانیاً در کتاب اخیرش بر آن نبوده که مانند گذشته لغزشهای طرفداران ارسطو را توجیه کند، بلکه در جبهۀ «تحقیق مطلق» قرار گرفته و مدافع حقیقت بوده است و این همان روحیهای است که از فیلسوف و دانشمند حقیقی انتظار میرود [۶۲].
[۵۷] اشارات، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۵۱. (با این که در بالای صفحات کتاب مزبور نام «الإشارات والتنبیهات» درج شده است و ابن سینا نیز در آغاز کتابش مینویسد: «إني مهد اليك في هذه الإشارات والتنبيهات» و در متن کتاب نیز همه جا «اشاره» بر «تنبیه» مقدم آمده است، معلوم نیست چرا در روی و پشت جلد کتاب مزبور به عربی و لاتین نام «التنبیهات والإشارات»! را ذکر کردهاند. و در چاپ این کتاب از سوی یک مؤسسۀ علمی چنین تسامحی روا داشتهاند؟!) [۵۸] زعم جمهور المنطقیین ان المطلقات تتناقض اذا تخالفت في الکیف والکم معاً وغفلوا عن شروط (شرح اشارات طوسی، چاپ تهران، جزء اول، صفحۀ ۱۸۳). [۵۹] اشارات، چاپ دانشگاه تهران، صفحۀ ۳۲. [۶۰] از جمله شواهدی که مناسب است در زمینۀ اینگونه توجیهات و محملسازیهای ابن سینا برای آراء منطقی آورده شود، کوششی است که شیخ الرئیس در قضایای نقیض به کار برده، شارح اشارات (خواجۀ طوسی) که به خوبی از تلاش ابن سینا در این باره آگاهی یافته است در شرح اشارات مینویسد: «معلم اول (ارسطو) و دیگران گاهی در قیاسات مطلقه، نقضهای برخی از این مطلقات را- به اعتبار این که مطلقند- به کار میبردند و از این رو همۀ منطقیان حکم به تناقض آنها مینمودند و شیخ (ابن سینا) پس از این که رأی مزبور را ابطال میکند، اینک در صدد برمیآید که محملی برای آن بسازد!!» «ان المعلم الأول، وغيره قد يستعملون في القياسات المطلقة نقائض بعض المطلقات- على أنها مطلقة- ولذلك حكم الجمهور بانها تتناقض! فلما أبطله الشيخ أراد ان يجعل لذلك محملاً!!». (شرح اشارات طوسی، جزء اول، صفحۀ ۱۸۸. [۶۱] منطق المشرقین، چاپ مصر، صفحۀ ۳. [۶۲] در اینجا باید از شارح اشارات محمد بن محمد بن حسن طوسی نیز به عنوان یکی از نوآوران علوم عقلی در قرن هفتم هجری، نام برد. چنانکه خود او در رسالهای که برای «رکن الدین استرآبادی» نوشته و شکوک وی را پاسخ گفته است مینویسد: «من در بیشتر قواعد مشهور فلسفی، نظر ویژه و تصرفاتی دارم و تصمیم گرفتهام که اگر خدای تعالی مرا توفیق دهد آنها را بنویسم تا برای شما و برای کسانی که مانند شما دوستدار تحقیقاند مایۀ یادآوری باشد». «ولي في اكثر القواعد الحكمية المشهورة أنظار وتصرفات، في عزمي ابن اكتبها- ان وفقنى الله تعالى لذلك- ليكون تذكاراً لم ولمن يكون محباً للتحقيق مثلكم»منطق و مباحث الفاظ، چاپ تهران، صفحۀ ۲۷۱.