گردنبند هفتم: خواهرم! سوار کشتی نجات شو
يا إله الكون قد أسلمت لك
ربّ فارحم ضعفنا ما أرحمك
«ای خدای جهان هستی! تسلیم تو شدهام؛ پروردگارا! بر ضعف و ناتوانی ما رحم نما که تو چقدر مهربانی!»
دهها داستان در مورد زنان و مردان هنرپیشه مطالعه نمودم؛ با خود گفتم: افسوس و دریغ! زنان و مردان مسلمان، مؤمن، روزهدار و صادق و عبادتگزار کجا هستند؟! آیا سزاوار است که مسلمان، عمر کوتاهش را در کارهای حاشیهای و بیهوده و در بازار گناه صرف کند؟ آیا غیر از این روزها، روزهای دیگری خواهی داشت؟
خواهرم! آیا غیر از این عمر، عمری دیگر خواهی داشت؟ آیا خداوند به تو تضمین داده که هرگز نمیری؟ قطعاً چنین نیست؛ بلکه اینها، اوهام و خیالهای دروغ و آرزوهای نافرجامی هستند؛ پس خودت را باز خواست کن، حرکت تازهای، آغاز نما، به قافله بپیوند و بر کشتی نجات سوار شو.
تابش نور: زن عاقل، بیابان خشک را به باغی زیبا تبدیل میکند.
درخشش نور: بعد از ناراحتی و سختی، موفقیت میآید.