گوهر دهم: دلهایی که مشتاق بهشتند
اسعدي بالحياة قبل الممــات
واقطفي الزهر قبل ريح الشتات
«قبل از مردن، سعادت زندگی را به دست بیاور و گل را قبل از آن بچین که طوفان آن را پرپر کند».
آیا داستان زن صالح بن حیی را شنیدهای؟ شوهر این زن، وفات یافت و او را با دو فرزندش تنها گذاشت؛ وقتی این دو فرزند، بزرگ شدند، اولین چیزی که مادرشان به آنها آموخت عبادت و اطاعت خداوند و نماز شب بود.
او به فرزندانش گفت: نباید هیچ لحظهای از شب بگذرد مگر آن که یکی از ما، در خانه به ذکر خدا مشغول باشد. فرزندانش گفتند: مادر! منظور شما چیست؟ گفت: ما شب را بین خودمان به سه قسمت تقسیم میکنیم، یکی از شما در پاس اول شب به نماز و عبادت بپردازد و بعد از او دیگری پاس دوم شب را به نماز و عبادت بگذراند و من در پاس آخر شب به عبادت مشغول میشوم و سپس شما را برای نماز صبح بیدار میکنم.
فرزندانش گفتند: چشم مادر؛ اطاعت میکنیم. آن دو فرزند، پس از وفات مادرشان نیز نماز شب را رها نکردند؛ چون دلهایشان، سرشار از محبت عبادت بود و شیرینترین لحظههای زندگیشان، لحظاتی بود که شبانگاهان به عبادت میایستادند. بدینترتیب آنها، شب را بین خود به دو قسمت تقسیم کردند و چون یکی از آنها به شدت بیماز شد، دیگری تمام شب را به عبادت میگذراند.
تابش نور: چهرهی زیبای زندگی، فراخوانی حقیقی سعادت و خوشبختی است.