الماس دهم: انسان بخیل، در واقع در حق خودش بخل میورزد
كوني كوجه النجم إشراقاً و لا
تخشي هموماً أقبلت و ظلاما
«مانند ستارهی درخشان باش و از غمهایی که روی آوردهاند و از تاریکیها، مترس».
امالبنین بنت عبدالعزیز ـ خواهر عمر بن عبدالعزیز ـ سخاوتمند بود. او، زنها را به خانهاش دعوت میکرد و لباسهای خوبی به آنان میپوشاند و به آنها پول میداد و میگفت: لباس، مال خودتان است؛ پولها را بین فقیران خود تقسیم کنید. او، میخواست با این کار به آنها بذل و بخشش را بیاموزد. وی، همواره میگفت: وای که بخل چه چیز بدی است؛ سوگند به خدا اگر بخل، نوعی لباس بود، من، آن را نمیپوشیدم، و اگر راهی بود، در آن راه نمیرفتم».
او در مورد سخاوت میگوید: «هر کسی، به چیزی علاقه دارد؛ من به بذل و بخشش علاقهمندم، سوگند به خدا که صلهی رحم و همدردی، برایم از غذای خوب به هنگام گرسنگی پسندیدهتر است؛ همدردی با دیگران، برایم ازآب سرد به هنگام تشنگی پسندیدهتر میباشد».
امالبنین، از بس به جود و سخاوت علاقهمند بود و از آنجا که میکوشید تا اموال را خوب و بجا خرج و نفقه نماید، همواره میگفت: «به کسی جز انسان سخاوتمند، حسد نمیورزم؛ خیلی دوست دارم در کار او مشارکت داشته باشم».
این، ام البنین بود و این هم گفتهها و کارهای او؛ پس کجایند زنانی که همانند او باشند؟!
تابش نور: سعادت واقعی، با از بین رفتن خودپسندی، نمایان میگردد.