گوهر چهارم: بازی ثروتاندوزی پایانی ندارد
خذوا كلّ دنياكم و اتركوا
فؤادي حراً طليقاً غريبــا
«همه دنیایتان را بگیرید و دل مرا آزاد و رها بگذارید».
بیفر بروک میگوید: پول و ثروت زیادی جمعآوری کردم، اما تجربه، به من آموخت که ادامه دادن به بازی ثروت اندوزی، خطرناک است و پایانی نمییابد و عمر و سعادت را فرو میبلعد؛ بنابراین شغلم را عوض کردم و به کار مورد علاقهام در زمینهی چاپ و نشر روی آوردم؛ این کار، سود زیادی ندارد، اما با خدمت به جامعه از این طریق، احساس خوشبختی میکنم؛ من، به همهی کسانی که کار میکنند و مقداری پول و ثروت جمعآوری کردهاند، توصیه میکنم که به بازی ثروت اندوزی ادامه ندهند وهر چه زودتر خود را بازنشسته کنند تا از آنچه به دست آوردهاند، بهره ببرند. پیشنهاد میکنم: کار خوب دیگری را شروع نمایند که با آن میتوان به جامعه خدمت کرد.
ثروتمندی که پول و ثروت را تجربه نموده و مقدار هنگفتی از آن را جمعآوری کرده است از اینکه برای وارثان خود ثروت زیادی به جای میگذارد، ناراحت میشود و رنج میبرد؛ زیرا او میداند که اگر آنها بدون ثروت وارد میدان زندگی میشدند و سرمایهای جز عقل و اخلاق نمیداشتند مردان بهتری میبودند، اغلب، ثروتی که بدون تلاش وزحمت به دست میآید، به جای آنکه نعمتی باشد، بلایی میشود و به جای آنکه سبب خوشبختی و سعادت گردد، مایهی شقاوت و بدبختی میشود. چون معمولاً انسانها با ثروتهای بادآورده خوشگذرانی مینمایند و خود را سیر میکنند؛ اما عقل و خرد آنها کار نمیکند و تا دم مرگ کارهای سبک و نابخردانهای انجام میدهند.
تابش نور: خواهرم! حتماً باور داشته باش که در زندگی، چیز ناممکن نیست.
درخشش نور: ای آتش! برای ابرهیم سرد و سلامت باش.