طلای هفتم: وقتی برای یاوهگویی نیست
البدر يضحك و النجوم تضفّق
فعلام تقتلنا الهموم و تخنق؟!
«ماه، میخندد و ستارگان، دست میزنند؛ پس چرا ناراحتیها، ما را میکشند و خفه میکنند؟!»
خواهرم! جر وبحث و وارد شدن به مناقشه بیفایده دربارهی مسایل احتمالی را رها کن؛ چون این کار، صفای دل را تیره مینماید و خاطر انسان را مشوّش میکند، سعی نکن مردم را به مسایلی قانع کنی که درباره آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ دیدگاه خود را با آرامش و بدون داد و فریاد و اصرار و پافشاری مطرح کن و از مخالفتکردن بیمورد و انتقاد و خردهگیری بپرهیز؛ زیرا انتقاد و خردهگیری پیوسته و دائم، آرامش خاطر تو را سلب میکند و سیمای نامناسبی از تو ارائه میدهد.
پس خواهرم! سخن خود را با نرمی و آرامش بگو، آن وقت است که دلها را به دست میآوری و به مخاطب روحیه میدهی. همچنین بدگویی مردم و طعنه زدن به آنها و تحقیرشان، سبب غم و اندوه میشود، و تو را از پاداش الهی بیبهره مینماید و بدینسان گناهانت افزون میگردد و آرامش را از دست میدهی. پس قبل از آنکه به عیوب دیگران بپردازی، عیبهای خودت را اصلاح کن و بدان که خداوند، ما را کامل و معصوم نیافریده است؛ بلکه همهی ما گناه میکنیم و همهی ما عیبهایی داریم. لذا خوشا به حال کسی که به جای پرداختن به عیبهای مردم، به عیبهای خودش فکر میکند.
تابش نور: نباید مادری که فرزندش از جای بلندی پایین میافتد، وقتش را با داد و فریاد ضایع کند؛ بلکه باید برای پانسمان کردن زخمهایش بکوشد.
درخشش نور: بدان که قسمت و نصیب چنین نیست که به تو نرسد.