یاقوت دهم: زنی که رشادت میآفریند...
أتري الشوك في الورود و تعمي
أن تري فوقه الندي إكليلا؟
«آیا خار گلها را میبینی و از دیدن شبنمی که همچون تاجی بر بالای آن است، نابینایی؟!»
عثمان بن عفّانسحبیب بن مسلمه فهری را فرماندهی لشکر مسلمانان نمود تا برای مقابلهی رومیهایی برود که به مسلمانان حملهور شده بودند. زن حبیب هم از سربازان این لشکر بود، حبیب قبل از آغاز جنگ به بررسی وضعیت لشکرش پرداخت؛ در آن حال زنش را دید که از وی میپرسید: وقتی که جنگ شدت بگیرد، تو را کجا میتوانم ببینم؟
حبیب به او گفت: مرا یا در خیمهی فرمانده رومیها و یا در بهشت خواهی یافت! جنگ شدت گرفت و حبیب و همراهانش با شهامت و شجاعت بینظیری جنگیدند و خداوند، آنها را بر رومیها پیروز کرد و حبیب، شتابان به خیمهی فرماندهی رومیها رفت تا آنجا منتظر همسرش باشد، وقتی به در خیمه رسید، چیز عجیبی دید، او دید که همسرش پیش از او وارد خیمهی فرماندهی رومیان شده است!
و لو كان النساء كمثل هذي
لفضلت النساء علي الرجال!
«اگر همهی زنان، اینگونه بودند؛ زنان از مردان برتر قرار میگرفتند».
تابش نور: تا وقتی که توان کار وحرکت باشد، در زندگی، کار دشوار یا ناممکن وجود ندارد.