طلای پنجم: از ناامیدی و احساس شکست بپرهیز
والحادثات و إن أصابك بؤسها
فهو الذي أنباك كيف نعيمها
«گر چه رنج و بدبختی حوادث، به تو رسیده است، اما همین حوادث هستند که تو را از چند و چون نعمتها و زیباییها،آگاه کردهاند».
جوانی، به زندان افتاد؛ مادرش، کسی جز او نداشت، از این رو بیخوابی و غم و اندوه، او را فرا گرفت و چنان میگریست که گریه از او به ستوه آمد. پس خداوند در دلش انداخت که: «لا حول ولا قوة الا بالله»را زیاد بگوید. بدین ترتیب آن مادر، این کلمهی بزرگ را که گنجی از گنجهای بهشت است، در شرایطی تکرار میکرد که از آزادشدن پسرش بکلی ناامید شده بود؛ در عین ناامیدی پسرش را دید که درب خانه را میزند؛ لذا شادی و سرور و خوشحالی، او را فرا گرفت.
آری! این، پاداش کسی است که به پرودگارش متوسّل شود؛ او را به فریاد بخواند و کارش را به او بسپارد. پس ای خواهرم! «لا حول ولا قوة الا بالله»را همواره بگو، زیرا این، کلمهی بزرگی است که راز سعادت و رستگاری، در آن نهفته مییاشد. پس آنرا زیاد بگو و برادههای غم و اندوه و اشباح افسردگی را از خود دور کن و به موفقیت زود هنگام و شادمانی زودرس امیدوار باش که به زودی فرا میرسد؛ هرگز ریسمان امید را از دست مده و احساس شکست مکن؛ زیرا هیچ امر سخت و دشواری نیست مگر آنکه پس از آن گشایش و آسانی است و این، یک سنت جاری در زندگی میباشد. پس به خدا گمان نیک داشته باش؛ از او بخواه و به گشایشی که از سوی او میآید چشم بدوز.
تابش نور: رنجها و غمهایت را بازگو مکن؛ زیرا با این کار، میان خود و سعادت، مانعی درست میکنی.
درخشش نور: آمرزش پروردگارت، وسیع است.