صدف دوّم: فقط امروز
و لا يحسبون الخير لا شرّ بعده
و لا يحسبون الشرّ ضربة لازب
«خوبی را چنان نمیپندارند که پس از آن هیچ بدی و شری نیست و شر و بدی را ضربهای کشنده و همیشگی به حساب نمیآورند».
یکی از سعادتمندان میگوید: «روز خوب و زیبا، روزی است که در آن، ما، مالک دنیای خود هستیم و دنیا، مالک و صاحب ما نیست؛ روز زیبا، روزی است که مهار شهوتها و امیالمان، به دست ماست و ما با ذلّت و خواری، به دنبال خواستهها و شهوتهای خود نیستیم و از آن اطاعت نمیکنیم».
از این روزهای به یادماندنی، به روزهای ذیل اشاره میکنیم:
ـ روزی که برخودم چیره باشم و از رنج شک و تردید بیرون بیایم، روز بسیار زیبایی است.
ـ زیباست آن روز که چون در میان این قرار گیرم که آیا ستایش و تمجید مردم را ترجیح دهم و یا کاری را انجام دهم که هیچکس، برای آن مرا نمیستاید و هیچکس آن را نمیداند، به ستایش و تمجید مردم توجهی نکنم و کاری را ترجیح دهم که تا پایان حیاتم، جز خودم کسی از آن با خبر نباشد.
ـ زیباست آن روز که در آن میتوانستم جیبهایم را پر از پول کنم، ولی دلم از کرامت خالی باشد؛ اما من دست خالی را بر وجدان و دل تهی، ترجیح دادم.
ـ این روزها زیبایند، و زیباترین چیز آن این است که بهره من از آن اندک است، مگر آن که بهرهی من این باشد که میدانم که میتوانم کارهایی را که کردهام انجام بدهم، پس بهرهام به سپاس خدا زیاد است.
تابش نور: خواهرم! به قسمت و نصیبت، شاد و قانع و راضی باش، و از آرزوها و خیالهایی که در توان و امکان تو نیست، بپرهیز.
درخشش نور: خداوند، گذشته را بخشیده است.