مرجان چهارم: روح باید بیشتر از جسم مورد توجه باشد
أتاك الربيع الطلق يختال ضاحكاً
من الحسن حتي كاد أن يتبسّما
«بهار خندان و زیبا، پیش تو آمده و از زیبایی نزدیک است که لبخند بزند».
عمر بن عبدالعزیز، در دوران خلافتش، به شخصی دستور داد تا برایش لباسی به هشت درهم بخرد؛ آن شخص، لباسی خرید و آن را نزد عمر بن عبدالعزیز برد. عمر دستش را بر آن گذاشت و گفت: «چقدر نرم و زیباست!» آن شخص لبخند زد عمر از او پرسید چرا لبخند زدی گفت:« چون شما قبل از آنکه به خلافت برسید، مرا فرستادید تا پارچهای ابریشمی بخرم، من هم پارچهای به هزار درهم خریدم و چون آنرا نزد شما آوردم گفتید: «چقدر زبر و ضخیم است» و امروز که امیرالمؤمنین هستید، میگویید: «لباسی هشت درهمی، نرم و زیباست؟!»
عمر گفت: «فکر نمیکنم کسی که هزار درهمی میخرد، خدا ترس باشد» و آنگاه افزود: «من مشتاق پیشرفت هستم؛ هرگاه به جایگاهی برسم به دنبال جایگاهی بالاتر از آن میروم، به فرماندهی رسیدم، دلم شیفتهی خلافت شد و به خلافت رسیدم و اکنون مشتاق چیز بزرگتری از خلافت شدهام و آن، بهشت است».
تابش نور: مجازات مردم، وظیفهی ما نیست و ما نباید به سزای دیگران فکر کنیم.
درخشش نور: مراقب اوامر و نواهی خدا باش؛ خداوند نیز تو را از آفات دنیا و آخرت، حفظ میکند.