مروارید پنجم: آرام باش؛ زیرا هر چیز به تقدیر و قضای الهی انجام میشود
فلا يديم سروراً ما سررت به
و لا يردّ عليك الغائب الحزن
«هیچ شادمانی و سروری، ماندگار نیست و غم خوردن، گم شده را به تو باز نمیگرداند».
از جمله چیزهایی که «دیل کارنیگی» به عنوان جایگزین ایمان به قضا وقدر بیان میکند، این است که او از مصایب، خودش را به حماقت بزند؛ چنانکه گلههای گاومیش و تنههای درخت، مصیبتها را درک نمیکنند!! کارنگی در این گفته، معذور است؛ زیرا از دوایی که نزد ما هست، اطلاع ندارد. وی، میگوید: باری نمیتوانستم مسألهای قطعی را بپذیرم که با آن مواجه شده بودم؛ از این رو کار احمقانهای کردم؛ بیصبری نمودم و ناراحت و خشمگین شدم و شبهایم را به جهنم بیخوابی تبدیل کردم؛ نهایتاً پس از یک سال که خود را به خاطر آن مسألهی تغییرناپذیر، زجر و شکنجه دادم، ناچار شدم واقعیت را بپذیرم. ای کاش با «والت هویتمن» شاعر هم نوا میشدم که گفته است: «چه زیباست همانند حیوانات یا درختان تنومند با تاریکیها، مصیبتها، گرسنگیها، رنجها و سرزنشها برخورد کنم و طوری در برابر این حالات رفتار نمایم که گویی هیچ نمیفهمم».
دوازده سال از زندگیم را با چارپایان گذراندم؛ هیچگاه ندیدم که گاوی به خاطر آنکه مرتع و چراگاه، میسوزد، ناراحت شود و یا به خاطر قحطسالی غمگین گردد و یا از این ناراحت شود که دوست نر او، با گاو مادهی دیگری دوستی میکند. حیوان، با تاریکیها و طوفانها و گرسنگیها، خونسرد و آرام برخورد مینماید؛ بنابراین کمتر به مشکلات عصبی و روحی ویا زخم معده مبتلا میشود!!
تابش نور: خواهرم! موفقیتها و شادیها را به خاطر بیاور و پریشانیها و مصیبتها را فراموش کن.
درخشش نور: و خداوند، به عنوان کارساز کافی است.