زبرجد هفتم: به آنچه خداوند برایت انتخاب نموده، راضی باش
ولا تظنن بربّك ظنّ سوء
فإن الله أولــي بالجميـل
«به پروردگارت گمان بد مبر؛ زیرا خداوند به زیبایی سزاوارتر است».
وقتی ابراهیم÷همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را در سرزمینی خشک و بیآب رها کرد و رفت، هاجر به دنبال او حرکت کرد و فریاد زد: ابراهیم کجا میروی و ما را در این وادی خشک و بیآب رها میکنی؟ ابراهیم به او نگاه نمیکرد؛ آنگاه هاجر گفت: آیا خدا، به تو چنین فرمان داده است؟ ابراهیم÷فرمود: بله ، هاجر گفت: «پس خداوند، ما را ضایع نمیکند»!
آری خداوند بندگان صالح و شایستهاش را فراموش نمیکند. در سورهی کهف از زبان همسفر موسی÷آمده است:
﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗا٨٠ فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا٨١﴾[الكهف: ۸۰-۸۱]. «و اما آن کودک (که او را کشتم) پدر و مادرش باایمان بودند (و اگر زنده میماند) میترسیدیم که سرکشی و کفر را بدانان تحمیل کند. ما خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزند پاکتر و پرمحبتتری بدیشان عطا فرماید».
آیا خداوند، فرزندان مرد صالحی که گنجش را زیر دیوار پنهان کرده بود، حفاظت نفرمود آنگاه که به همسفر موسی÷فرمان داد تا دیوار را از نو بسازد تا بدینسان هنگامیکه فرزندان، بزرگ شوند، گنج پدر را از آنجا بردارند؟:
﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَٰمَيۡنِ يَتِيمَيۡنِ فِي ٱلۡمَدِينَةِ وَكَانَ تَحۡتَهُۥ كَنزٞ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِيۚ ذَٰلِكَ تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗا٨٢﴾[الكهف: ۸۲]. «و اما آن دیوار متعلق به دو کودک یتیم در شهر بود و زیر دیوار گنجی وجود داشت که مال ایشان بود و پدرشان، مرد صالح وپارسایی بود. پس پرودگار تو، خواست که آن دو کودک به حد بلوغ برسند و گنج خود را به مرحمت پروردگارت بیرون بیاورند».
تابش نور: هرگز نمیتوانم گذشته را تغییر دهم، و اینک نمیدانم که در آینده چه پیش میآید؛ پس چرا پشیمان یا نگران شوم؟!
درخشش نور: پیروزی با شکیبایی همراه است.